بریم به پیشواز تیرماه 😊
پابند توام در شب من زلف میفشان
دیوانهٔ آرام که زنجیر ندارد
هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من
خورشید پدرسوختهٔ تیر ندارد
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
با ننگ سکوت جا به دشمن ندهیم
با این خفگی هوا به دشمن ندهیم
وقت است که شاعران روشن باشیم
با خاموشی گرا به دشمن ندهیم
#رباعی
#وعده_صادق
#عباس_شاهزیدی
یـک نگـاهم کـن و مجـابم کن
من غریبم، خودی حـسابم کن
یا عـلـی بـین این هـمه شـاعر
قــدّ یـک بــیت انـتـخـابـم کن
چه بهشتی است آتش عشقت
در هـمین شـعلـهها کـبـابم کن
به ضریحت چقدر انگور است
کاسـهای مست این شرابم کن
ای جـهـانی خـراب چـشمـانت
غـــزلـی بیـشـتر خـــرابـم کـن
یا رب از آبــروی ایـن درگـاه
خـــاک پـای ابــوتــرابــم کـن
#عبّاس_شاهزیدی
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند
تنها به این بسنده نکردند شامیان
پا را از این که بود فراتر گذاشتند
بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش
یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟
آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی
بر جان لالههای پیمبر گذاشتند
دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند
ای دختر سهساله تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتند
داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد
داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند
آن شب فرشتهها همه از عرش آمدند
بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند
سهم تو گریه بود و همین گریههای تو
چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند
از انتقام گفتم و شعرم تمام شد
این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند
#حضرت_رقیه
#عباس_شاهزیدی