eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
564 ویدیو
112 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نيمه باز خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه در اين روزگار جامه رنگين نمی پوشی به کام باده رنگين نمی بينی به جام نقل و سبزه در ميان سفره نيست جامت از آن می که می بايد تهی است ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار گر نکوبی شيشه غم را به سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
به صبح خنده‌ات آویزم ای امیدِ محال! مگر تلافیِ شب های انتظار کنم...
این کیست گشوده خوش تر از صبح پیشانیِ بیکـــــــرانه در من ..؟! از شوقِ کدام گل شکفته ست این باغِ پر از جوانه در من ..؟! 🌱
         از کوچه زیبای تو امروز  گذشتم   دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم   دیدم که ز سر تا به قدم شوق و امیدم   هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم   آن شور جوانی نرود لحظه ای از یاد   ای راحت جان و دل من خانه ات آباد   هرگز نشود مهر تو ای شوخ فراموش   کی آتش عشق تو شود یکسره خاموش   با اشک جگر سوز ، دل سخت تو سفتم   خاک ره این کوچه به خار مژه رفتم   دل می تپد از شوق که امروز کجائی   شاید که دگرباره از این کوچه بیایی               
Schahrouz4_5999208579591048987.mp3
زمان: حجم: 6.44M
▨ شعر: ریشه در خاک ▨ شاعر: فریدون مشیری ▨ با صدای: ♬ پالایش و تنظیم: شهروز ─────♬ ───── شعر با صدای شاعر
آسمان فرصت پرواز بلند است ولی، قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی؟
"عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می‌رسد اینک بهار خوش به حال روزگار
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه و بانگ پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک ميرسد اينک بهار خوش بحال روزگار خوش بحال چشمه ها و دشتها خوش بحال دانه ها و سبزه ها خوش بحال غنچه های نيمه باز خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز خوش بحال جان لبريز از شراب خوش بحال آفتاب ای دل من، گرچه در اين روزگار جامهء رنگين نمی‌پوشی به كام بادهء رنگين نمی‌نوشی ز جام نقل و سبزه در ميان سفره نيست جامت از آن می كه می‌بايد تهی است ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ هفت رنگش مي شود هفتاد رنگ
غم زمانه به پایان نمی‌رسد، برخیز! ‏به شوق یک نفس تازه در هوای بهار🌱 ‏
رباعی روی چمن از شکوفه‌ها رنگین شد وز عطر اقاقیا هوا سنگین شد در نغمەی هر چلچله پیغامی هست کای خفتەی روزگار، فروردین شد
با شاخه های نرگس.mp3
زمان: حجم: 1.69M
با شاخه هایِ نرگس، شمع و چراغ وآینه، تنگِ بلور و ماهی، نوروز را به خانه خاموش می برم، هر چند رنگین کمانِ لبخند، در آستان خانه نباشد. هر چند در طلوع بهاران، در شهر، یک ترانه نباشد. شمع و چراغ و آینه و گُل، انگیزه های شادند یا خود به قول «حافظ»: «مجموعه مراد.» امّا در این حصار بلورین، یک ماهیِ هراسان زندانی ست! هر چند آب پاکش، مانند اشک چشم. هر چند در بلورش، آوازهای آیینه، پروازهای نور! در جمعِ شمعِ و نرگس و آیینه و چراغ، این ماهی هراسان، در جستجویِ روزنه ای، تُنگِ تَنگ را، ــ با آن نگاههای پریشان ــ پیوسته دور میزند و دور میزند. اما دریچه ای به رهایی، پیدا نمی کند! من از نگاه ماهی، در تنگنای تَنگ، بی تاب می شوم. وز شرمِ این ستم که بر این تشنه می رود؛ انگار پیش دیده او آب می شوم! چون باد، با شتاب، از جای می پرم. زندانیِ حصارِ بلورین را، تا آبدان خانه خاموش می برم. آرام تر ز برگ، می بخشمش به آب! می بینم از نشاطِ رهایی، در آن فضای باز، پرواز می کند! آزاد، تیز بال، سبک روح، سرمست، بر زمین و زمان ناز می کند! تا در کِشد تمامی آن شهد را به کام، با منتهای شوق دهان باز می کند! هر چند، دیوار آبدان، خزه بسته پاشویه ها خراب شکسته، وان راکد فسرده درین روزگارِ تلخ، دیگر به خاکشیر نشسته! این آبدان اگر نه بلورین، وین آب اگر نه روشن مانندِ اشک چشم، اما جهانِ او، وطن اوست. اینجاتمام آنچه در آن موج می زند پیوند ذره های تن اوست. آه ای سراب دور! ما را چه می فریبی، با آن بلور و نور؟!
دیدار تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست مـن سرخوشم از لذت این چشم به راهی...