باید برای از تو سرودن وضو گرفت
باید وضو که هیچ! کمی آبرو گرفت
باید به دور هر چه سیاه است خط کشید
باید به عشق حیدر کرار خو گرفت
باید برای عرض ارادت به ساحتش
از هر چه غیر حضرت مولاست رو گرفت
دنیا پر از حکایتِ انبوه حیلههاست
باید فقط ز دست علی جان سبو گرفت
ذکر علی عبادت خاصان عالم است
باید مدد برای سرودن از «او» گرفت
یا علی مدد
#آقا_علی_بن_ابیطالب_علیه_السلام
#محسن_علیخانی
#غدیریام
#آموزش_وزن_و_عروض
#جلسه_اول
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
#تعریف_شعر_کلاسیک
شعر کلاسیک را به #کلام_موزون_خیال_انگیز تعریف کردهاند.
توضیح واژگان:
۱. کلام: کلام یا همان #جمله در مقابل کلمه میباشد و شعر کلاسیک و به طور کلی شعر وقتی کلام هست که حاوی پیامی باشد.
یک کلمه به تنهایی نمیتواند پیامی را منتقل کند و حتما باید کلامی منعقد شود تا پیامی نیز منتقل گردد.
فرض بفرمایید جداجدا گفته شود:
را
و یا
ما
و یا
نمانْد
و یا
طاقت
همانطور که ملاحظه میفرمایید هیچ کدام از این کلمات حاوی پیامی نیستند ولی اگر این کلمات کنار هم بیایند، پیامی را متوجه ما میسازند:
ما را طاقت نمانْد
۲. موزون: کلام موزون نیز در مقابل کلام بیوزن است.
اگر ارکان جمله بالا را با جابجایی و نظم خاصی بچینیم ضربآهنگ و ریتم خاصی پیدا میکند. ملاحظه بفرمایید:
طاقت نمانْد ما را
ریتم و آهنگ این کلام موزون به زبان ساده میشه
تن تن ت تن، ت تن تن
که کاملا مشخص است که این جمله نسبت به جمله ساده قبلی، یک آهنگ و وزن خاصی دارد.
۳. خیالانگیز: در مقابل کلام موزون خیالانگیز که همان تعریف جامع #شعر_کلاسیک است؛ #نظم میباشد که فاقد عنصر خیال میباشد و صرفا کلام موزونی است که جملاتی را به گوش شنونده میرساند.
ملکالشعرای بهار در تفاوت شعر و نظم سروده قابل توجهی دارند:
شعر دانی چیست، مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت
صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت!
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجاگوشی شنفت
ای بسا شاعرکه او در عمرخود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت
در ادامه #آموزش_وزن_و_عروض جلسه بعد به #انواع_هجا خواهیم پرداخت...
#محسن_علیخانی