میخواستم برای تو شعری دوباره؛ نه
یک آسمان شکوفه و مشتی ستاره؛ نه
میخواستم که اسم تو در این غزل ولی
بی چشمهای بستهی بیاستعاره؛ نه
دلخوش به نامههای مجازی و بینشان
به گریههای نیمه شب و پاره پاره ؛ نه
تسلیم شد تمام من اینجا به رفتنت
یک جاده خط کشید بر این دردواره؛ نه !
این شعر را بدون تو فعلی و فاعلی
حتی ردیف و وزن؛ نهاد و گزاره؛ نه
پوشاند بر تن کلماتم نبودنت
پیراهنی سیاه تر از سوگواره؛ نه !
میخواستم برای تو یک استکان غزل
میخواستم برای تو شعری دوباره ؛ نه
میخواستم تمام شوی مثل این غزل
نه ! باز دل نمیکنم از تو؛ هماره : نه !!!
#ویدا_وکیلی