✳️ شاملو عاشق صداها بود
✳️ شادروان مجتبی عبداللهنژاد
یکی از استعدادهای جوراجوری که شاملو داشت و من در جای دیگری با تفصیل بیشتر از آن سخن گفتهام، شناخت او از صداها بود. من کس دیگری را ندیدهام که به اندازۀ شاملو از صداها شناخت داشته باشد. اصلاً شعر شاملو شعر صداست. بسامد لغاتی مثل غرش و غریو و غوغا و آواز و زمزمه و نجوا و بانگ و هیاهو و فریاد و فغان بهقدری در شعرش بالاست که به یکی از خصوصیات سبکی شعر او تبدیل شده. شاملو عاشق صدا بود. شما کس دیگری را پیدا نمیکنید که اینقدر در شعرش صدا وجود داشته باشد. این قدر در شعرش اسم صوت وجود داشته باشد و همۀ این اسمها را هم بجا و درست به کار برده باشد. از اسمهای رایج مثل همهمه و هلهله و غلغله و قهقهه و چهچهه گرفته تا اسمهایی که انگار بیشتر دستاورد خودش بود. خودش آنها را ساخته بود، مثل رپرپۀ طبل و داردار شیپور و غشغشۀ مسلسل و لهله باد و لاهلاه سوز زمستانی و هرّای دیوانگان و امثال اینها. شعر شاملو پر از این صداهاست.
در نثر هم همین طور. در ترجمۀ «دون آرام» بهقدری از این صداها وجود دارد که خواننده شگفتزده میشود. از خودش میپرسد شاملو چطور این همه صدا را میشناخت. به عقیدۀ من دستاورد شاملو برای نثر فارسی خیلی مهمتر از دستاورد او برای شعر فارسی است. خدماتی که برای نثر فارسی انجام داده، خیلی مهمتر از کاری است که در شعر فارسی کرده. ترجمۀ «دون آرام» دائرةالمعارفی از لغات و تعبیرات فارسی است که در هیچ جای دیگری وجود ندارد. آمار نگرفتهام. ولی تصور میکنم اگر مجموع لغاتی را که در ترجمۀ «دون آرام» شاملو وجود دارد، با ترجمۀ بهآذین یا بیگدلی خمسه از همین کتاب مقایسه کنیم، شاملو چند برابر آنها در ترجمه خودش لغت فارسی دارد. من الان قصد ندارم در خصوص همۀ وجوه این کتاب حرف بزنم. تأکیدم بر صداهاست. شما صداهایی را که در کار شاملو وجود دارد با کار بهآذین مقایسه کنید تا ببینید این مرد چه استعداد بینظیری در زبان فارسی داشت. قرنها خواهد گذشت و کس دیگری را مثل او پیدا نخواهیم کرد. خیلی از این اسمها را خودش ساخته یا اگر از قبل در زبان عامۀ مردم وجود داشته، وارد کتابها و فرهنگها نشده. برعکس بهآذین که هر جا در متن اصلی اسم صوت به کار رفته، یا به جای آن «صدا» و «خشخش» و این طور چیزها گذاشته یا تعبیر دیگری بهکار برده که بهکلی غلط است و نشان میدهد استعدادی در زبان فارسی نداشته. حالا من چند فقره را مثال میزنم:
خرّۀ اسب (که بهآذین به جای آن «خرناس» آورده)
وزوز زنبور (که بهآذین به جای آن «خرخر» آورده)
زقزق دستۀ سطل (که بهآذین به جای آن «خشخش» آورده)
لچّولچّ گل جاده که (بهآذین به جای آن «صدا» آورده)
شرشر باران (که بهآذین به جای آن «همهمه» آورده)
خشخش برگ (که بهآذین به جای آن «همهمه» آورده)
چرقّوچرقّ مالبند (که بهآذین به جای آن «صدا» آورده)
ژیغژیغ چرخهای ماشین (که بهآذین به جای آن «خشخش» آورده)
تاپتاپ پا (که بهآذین به جای آن «خشخش» آورده)
تقتق کفش (که بهآذین به جای آن «صدا» آورده)
ماغ گاو (که بهآذین به جای آن «خرناس» آورده)
غرش چرخها (که بهآذین به جای آن «همهمه» آورده)
جرنگجرنگ سکه (که بهآذین به جای آن «سروصدا» آورده)
جلینگجلینگ زنگوله (که بهآذین به جای آن «صدا« آورده)
ملچوملچ دهان (که بهآذین به جای آن «سروصدا» آورده)
غشغش خنده (که بهآذین به جای آن «صدا» آورده)
اینها را من فقط در بیست صفحه از کتاب پیدا کردم. ترجمۀ «دون آرام» پر از این صداهاست. شناخت این صداها یکی از استعدادهای مخصوص شاملو بود. قصد من این جا اشاره به استعداد شاملو در شناخت صداها بود.
❇️
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار
این رازها که ما به دل شب سپردهایم
#صائب_تبريزی
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
۲۱ شهریور زادروز افشین یداللهی
(زاده ۲۱ شهریور ۱۳۴۷ اصفهان — درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ تهران) پزشک، شاعر و ترانهسرا
او متخصص اعصاب و روان و از ترانهسرایان موفق بود که فعالیتهای حرفهای ترانهسرایی را در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد. نخستین ترانههای وی با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی بود که با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد.
وی برای تیتراژ بسیاری از سریالهای معروف تلویزیونی، ترانه گفت و بیشترین شهرتش در این زمینه برای سرودن ترانه شب آفتابی، سریال غریبانه، شب دهم، میوه ممنوعه و مدار صفر درجه بود.
وی چندین سال بود که اداره انجمنی به نام خانه ترانه را برعهده داشت که در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانهسرایان: عباس سجادی، سعید امیراصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاریپور و محمدرضا حبیبی راهاندازی شد. این جلسات بهخواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص مییافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق انتقال یافت.
در سالهای گذشته بهتدریج ترانهسراهای مؤسس خانه ترانه به دلایل گوناگون از آن جدا شدند و او تنها فرد باقیمانده از هیئت مؤسس این انجمن بود که بعد از این اتفاق همچنان اداره خانه ترانه را برعهده داشت.
از ترانهسرایان قدیمی در خانه ترانه: نادر بختیاری، مونا برزویی، ساناز صفایی، علیرضا سلیمانی، روزبه بمانی، سیامک رجاور، فروه مخصوص، بامداد بامداد، کوروش سمیعی، سعید کریمی، صابر قدیمی، میثاق جوهری، وحید عربانی، مهسا سماواتی، المیرا آقازاده، نیما کوکلانی، میثم یوسفی و بسیاری دیگر از اعضای قدیمی انجمن بودند.
او در حادثه رانندگی درگذشت. آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
در خدمتیم، مَردِ خطر خواستی اگر
معجونی از جنون و هنر خواستی اگر
در سینهام دلیست پُر از داغ و غرقِ خون
این لاله را بچین، گُلِسَر خواستی اگر
شبهای خسته این تو و این مرغِ جانِ من
خوابت گرفت و بالش پَر خواستی اگر
از آسمان میآورم و هدیه میکنم
جای چراغِ خانه قمر خواستی اگر
زیبایی تو را که نمیفهمد آینه
از چشمِ من بخواه، نظر خواستی اگر
میگویم آنچه آینه دربارهات نگفت
در من نظر کن آینهتر خواستی اگر
تا شهرِ عشق، هر غزلم صد قطار شد
شعری بخوان، بلیطِ سفر خواستی اگر ...
#علیرضا_نورعلیپور
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
🇮🇷رونمایی از کتابهای کنگره ملی شهدای استان فارس در تابستان ۱۴۰۳
✍ اقدام جهادی دومین کنگره ملی شهدای استان فارس در راستای نشر کتابهای فاخر ادبیات پایداری
🗓پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۳
ساعت ۹ صبح
مکان: بلوار پاسداران، حسینیه عاشقان ثارالله
#انتشارات_آسمان_سوم
#دومین_کنگره_ملی_شهدای_استان_فارس
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
شهریور چه عاشقانه🍁
روزهایش را ورق می زند
تا برسد به پاییز🍂
مجالی نیست
باید رنگ ها را مهمان🍁
برگ ها کرد
پاییز می آید🍂
و باز شهریور می ماند
و عاشقانه هایش🍁
پیشاپیش پاییزتون زیبا🍂🍁
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
بدین وسیله
🔸کلمۀ «بدین وسیله» را در مکاتبات اداری بسیاری دیدهایم:
«بدین وسیله از شما دعوت میشود...»
«بدین وسیله به استحضار میرساند...»
«بدین وسیله گواهی میشود...»
«بدین وسیله گزارش میشود»
یکی از استادان بزرگ، که هم منصب اجرایی دارد و هم منصب علمی، با آمدن این کلمه در نامههای رسمی و اداری مخالف است. دلیل مخالفتش هم این است که «بدین وسیله» عبارت زاید و بیمعنایی است. مثلاً وقتی میخواهیم نامه بنویسیم طبیعتاً مشخص است که با کدام وسیله میخواهیم چیزی را بیان یا اعلام کنیم. پس آمدنش ضرورتی ندارد.
🔸درست است که این عبارت جزو کلیشههای نامههای اداری شده و بهتر است کمتر از آن استفاده کنیم، اما خوب است کمی هم به ضرورتش توجه کنیم. در نامههای اداری معمولاً شخص نویسنده میخواهد فاعلیت خودش را از نامه حذف کند تا لحن نامهاش مؤدبانهتر و محترمانهتر به نظر برسد، مثلاً بهجای «پیشنهاد میکنم» مینویسد «پیشنهاد میشود». همین حذف فاعل اقتضائات جدیدی در نحو کلام ایجاد میکند.
🔸فرض کنیم کارمندی میخواهد ساعات کاریاش را با نامه به مافوق اطلاع دهد. جملهاش را با چه چیزی شروع کند؟ با «اینجانب»؟ «اینجانب ساعات کاری را به استحضار/عرض میرساند». اگر بخواهد بهصورت مجهول بیان کند چه؟ «ساعات کاری به استحضار/عرض میرسد»؟ انگار یک چیزی در جمله کم است. این جای خالی با چه پر شود؟ «بدین وسیله» چهبسا میخواهد جای خالیِ آن فاعلِ محذوف را، از نظر معنایی، پر کند: «بدین وسیله ساعات کاری به استحضار میرسد». پس شاید حضورش در بعضی نامهها چندان هم بیمعنا و زاید نباشد، هرچند کسانی که خلاقانهتر مینویسند بالطبع از اینگونه تعابیر استفاده نمیکنند.
🔸دلیل دیگرِ استفاده از چنین تعبیراتی این است که نامههای اداری معمولاً حاوی پیامی یکجملهای هستند. اگر آن پیام در یک جمله بیان شود نامحترمانه و خلاف آداب اجتماعی است. پس باید با یکسری تعبیراتِ بهظاهر زاید و بیمصرف پر شود تا نامه پر و پیمانتر به نظر برسد. اگر به این نکته توجه داشته باشیم، احتمالاً با تسامح بیشتری به نامههای اداری ایراد وارد میکنیم.
#نگارش #نامههای_اداری #نحو #گفتمان
سجادسرگلی
پارسی را پاس داریم...
۲۱ شهریور ۱۴۰۳