از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
#حافظ
در مهر دستت، قرص نان گل داد
در سایه ات صد کهکشـان گل داد
شور عراق از اصفهان گل داد
نـام تو بردیم و دهـان گـل داد
از خــاک مــا، سیـاره هـا دوری
چـون نغمه در پنهـانِ تنبـوری
گمنــام مایـیم و تــو مشهوری
چون اشهدی که در اذان گل داد
خورشید در چشمـان پاک توست
گل، گل، گل چنـدم پلاک توست؟
هرجــا گلی روییــده خاک توست
جـانی که از جــان تو جــان گل داد
هر مرکبی راندیم صحرا کُشت
هر زورقی بردیم دریا کُشت
هر دانه ای کِشتیم سرما کُشت
دل کاشتیم و ناگهان گل داد
جوشید خون در شاخه ی گیلاس
بارید تب از ساقه ی ریواس
رویید گلبرگی کبود از یاس
در قلب ما داغی جوان گل داد
داغی که تا شام ابد با ماست
تا لحظه ی موعود پابرجاست
ختم کلامم روضه ی زهراست
باغ اناری که خزان گل داد
✍ #سجاد_حیدری_قیری
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها🏴🌹
"بیتو"
بیتو قرنهاست رودها، در طریق درّه سالکند
بیتو زخمها عفونیاند، بیتو دردها چههالکند
با تو لالهها، ترانهها، خطبهخوان دفتر منند
بیتو داغها، دریغها، خسروان این ممالکند
در هوایت ای نفَسترین! ای بهار آخر زمین!
بادها هماره جاریاند، ابرها دوباره سالکند
آسمان، مدار حجّ توست، ای مطاف سعی عاشقی!
در طواف تو ستارگان عازمان این مناسکند
لب به جلوه باز کن! بخوان، شعر جمعهی ظهور را
مدتی است استغاثهها، گرد دامن ملایکند
*
عصر، عصر عمروعاصهاست، یکنفس خودی نشان بده
قرنهاست کوچههای ما داغدار خون مالکند
#محمد_مرادی
#شعر_آیینی
#انتظار
#دفتر_به_رنگ_درنگ
#شهرستان_ادب
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۰ آذر سالروز درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد
(زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ تهران – درگذشته ۱۰ آذر ۱۳۹۷ اسلامشهر) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز
او با نامهای مستعارِ «ملانصرالدین» «چغندر میرزا» «ننه قمر» «کلثوم ننه» «آمیز ممتقی» «میرزا یحیی» و «عبدل» در نشریات گلآقا، همشهری، جامجم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشت.
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری "گلآقا" در پاسخ مصاحبهکننده روزنامه ابرار که پرسید: «چشم امیدتان در طنزنویسی امروز به کیست؟» گفت: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، اکنون بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ ابوالفضل زرویی است.
موسوی گرمارودی نیز ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر میدانست.
او که برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش طنز بود، علاوه بر کتاب و نویسندگی، فعالیتهای اجرایی نیز در حوزه طنز انجام داد که از میان آنها موارد زیر است:
معاون سردبیر و عضو هیئت تحریریه هفتهنامه گلآقا از آغاز انتشار ۱۳۶۹.
سردبیر ماهنامه گلآقا از آغاز انتشار به مدت یک سال ۷۱-۱۳۷۰.
دبیر اجرایی سالنامه گلآقا ۷۶–۱۳۷۳.
دبیر سرویس طنز روزنامه همشهری از آغاز انتشار به مدت یکسال ۷۲-۱۳۷۱.
پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزه هنری ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳.
همکاری با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران از سال ۱۳۸۰.
تدریس در دانشگاه آزاد.
آثار:
علاوه برمطالب طنز در نشریات و روزنامهها، کتابهایش این موارد بودند:
تذکرة المقامات
افسانههای امروزی
وقایعنامه طنز ایران، همکاری با فریبا فرشادمهر.
بامعرفتهای عالم کتاب گویای طنز.
رفوزهها، مجموعه شعر طنز.
حدیث قند، مجموعه مقالات طنزپژوهی.
غلاغه به خونهش نرسید، مجموعه افسانههای طنزآمیز.
«ماه بهروایت آه» روایتی از زندگانی و شخصیت عباس بنعلی و برگزیده جایزه ادبی کتاب سال عاشورا ۱۳۹۴.
خاطرات پروفسور حسنعلیخان مستوفی.
اصل مطلب: مجموعه شعر طنز
و غیره.
اندر حکایت شیرین بیمه.
کتاب مستطاب خرپژوهی بهکوشش نسیم عربامیری.
هزارسال طنز فارسی؛ همکاری با نسیم عرب امیری.
۱۰ آذر ۱۳۹۷ 🖤درگذشت"" ابوالفضل زرویی نصرآباد"" (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش طنز بود.
(فرو تا کمر شدم)
"از در درآمدى و من از خود به در شدم"
از ديدنت ، به جان تو ، كلى پكر شدم
باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج
از دست شكوههاى تو، من خونجگر شدم
میگفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من
مغبون ز گفته هاى شما ، اى پدر ، شدم
من اهل ازدواج ، نبودم ز ابتدا
خواندى به گوشم آنقدر آخر كه خر شدم
من خانهاى مصادرهاى داشتم ، دريغ!
صاحب زمين بيامد و من در به در شدم
گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من
در منجلاب قرض ، فرو تا كمر شدم
شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب
بد بود حال و روزم و از بد ، بتر شدم
دنيا به مثل دوره ی عصر حجر شده ست،
يا بنده ، مثل آدم عصر حجر شدم؟!
بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار
چون استكان كنار سماور ، دمر شدم
♡♡♡ ♡♡♡
<<ابوالفضل زرویی نصرآباد>>
رباعی
امروز چرا هی غم فردا بخوریم؟
از بازی تلخ زندگی جا بخوریم؟
حالا که بساط شاعری پهن شده
بگذار که نان و شعرمان را بخوریم
#ناهید_خلفیان
نوری که یکتا در همه عصر و زمانهاست
خورشیدِ تابانِ تمامِ آسمانهاست
پیغمبر و حیدر فقط قدرش شناسند
او گوهرِ والای بحرِ بیکرانهاست
در وصفِ کوثر، آن شفیع روز محشر
اذعان کنم در وصفِ او، الکن زبانهاست
از کینهء نمرودیان آتش به پا شد
در خانه ای که بهترینِ آشیانهاست
در سینه های اهل بدر و اهل خیبر
بغضی نهفته، بغضی از آتشفشانهاست
در سوخت و خاکستری از آن به جا ماند
بلبل به باغِ لاله سرگرم فغانهاست
بیهوده دنبالِ مزارِ او نگردید
او رازی از اسرارِ نُه توی نهان هاست
زهرا ملک بود و برای مدتی کم
در دار دنیا ماند و پر زد، در جنانهاست
#محمد_خوش_آمدی
@Tanzvanatanz110