eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
287 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
308 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
حیدر بقال شیرازی شاعر گمنامی است که در قرن هشتم هجری در شیراز و یزد می زیسته و گویا شرح احوال او در تواریخ و تذکره های موجود نیامده است. وی مدیحه گوی نصرت الدین یحیی، حاکم یزد، و سلطان حسین شیرازی بوده، در حضرت شیخ ابو اسحاق شیرازی بار می یافته، سلطان ابوسعید بهادر را مرثیت گفته، و ظاهراً مذهب تشیع داشته است. از شعر حیدر، به جز غزلی که در جنگ اسکندر میرزا (مورخ ۸۱۴-۸۱۳) آمده، مجموعه‌ای به نام «مونس الارواح» بر جای مانده که از آن به عنوان دیوان حیدر شیرازی نیز یاد شده است. از حجم اندک مونس الارواح و ترتیب ویژه ای که در آن به کار رفته چنین بر می آید که سراینده این مجموعه را که عمدتا اشعار عاشقانه اوست و آن را «کتاب عشق» خوانده، به منظوری خاص – گویا به خواهش معشوق – فراهم کرده و خود در این خصوص دیوان مونس‌الارواح وی از روی آورده است: چو در کنار فلک گوی زر روان گردید درآمد از درم آن ماه مهربان چو صباح چه گفت؟ گفت که حیدر کتاب عشق بساز کز آن کتاب بود کار بسته را مفتاح بگفتمش که کتاب مرا چه نام نهی بگفت نام کتاب تو: مونس الارواح
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
♨️ آیین نکوداشت شاعر، ادیب و عاشورا پژوه بزرگ خوزستانی در دزفول برگزار شد آیین باشکوه نکوداشت دکتر محمدرضا سنگری با حضور جمع کثیری از مردم دزفول در حسینیه عاشقان ثارالله این شهرستان برگزار شد. در این آیین که با حضور وزیر آموزش و پرورش، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان و جمعی از مدیران استانی و شهرستانی برگزار شد پیام تصویری وزیر فرهنگ نیز پخش شد. این آیین با همت موسسات و فعالان فرهنگی شهرستان دزفول و انجمن آثار و مفاخر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
اِثنَتا عَشرَةَ عَیناََ (غزل امامت) نفَس غبارم در این بیابان، که سر به مور و به مار دارم چه مایه حسرت که بی تماشا، دوازده گل بهار دارم! به خانه زادِ خدا بنازم، که «هَل اَتی» را، عطا بَرازَد دلِ دو نیمی، شکسته بسته، به صاحبِ ذوالفقار دارم کدام قصر بهشت آیا، به خاکِ پای حسن برآید؟ چه بی تمیزم در این معانی، که دل به خاکِ مزار دارم! فُراتِ خون از جگر برآرم، به یادِ طوفان طف در این بیت که تسمه بر گُرده گاهِ خاطر، ز داغِ آن شهسوار دارم صحیفه خوانِ زبور و زَندَم، به ذوق آن شب نشینِ محراب که از کیان و مَهان نَسَب را، دو سو، بر او افتخار دارم طرازِ بینش، امامِ دانش، پیمبران را معلّم است او که «جوهرِ فَرد» اگر شکافَد، از او همین انتظار دارم مرید شیخ الائِمّه ام من، به خانقاهِ فقیه پرور که تاجداری چو «اِبنِ اَدهَم»، جلیس خود، خاکسار دارم سیاهچال است دل من امّا، به نورِ موسی، ستاره باران که فیض دستِ شقیقِ هارون، در آن کبود، آشکار دارم چو نبضِ آهو چرا تپیدن، در این رواقِ طلا- مُقَرنَس؟ که بارگاه رضاست اینجا، رضای پروردگار دارم به پیشوای جوان بنازم، که پیرِ پرهیز و پارسایی است چنان که طبعش جواد و راد است، بر او طمع بی شمار دارم خوشا امام بدیهه گویی، که خواند شعر خلیفه افکن همان که « باتوا علی' قُلَل» را، از او به دل یادگار دارم تَأَسّیِ من به نازنینی است، که عمر ِخود در حصار طی کرد اسیرِ آلِ محمدم من، به گِردِ خود این حصار دارم تو آخرین گل ازاین بهاری، بیا که تو حَتمِ روزگاری قرار دلهای بی قراری، بیا که دل بی قرار دارم ز هیچ و پوچِ جهانِ فانی، نه هیچ دارم، نه هیچ خواهم به فیض احمد(ص)، به نور زهرا(س)، چهارده گل بهار دارم غلامرضا کافی
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🏴سروده سید حمیدرضا برقعی برای امام جعفر صادق (علیه السلام) ▪️به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمهء اسلام بردارید ▪️مبادا از قلم ها جابیفتد واژه ای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید ▪️«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید ▪️الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید ▪️نسیم صبح صادق می وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید ▪️به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می گوید غلام خسته ام خفته، قدم آرام بردارید ▪️اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید ▪️«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...» به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید ▪️اگر در گوش نوزادی اذان می خواند، می فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید ▪️میان شعله ها آیات ابراهیم می سوزد میان گریه ختم سوره انعام بردارید سید حمید رضا برقعی
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳