♨️ آیین نکوداشت شاعر، ادیب و عاشورا پژوه بزرگ خوزستانی در دزفول برگزار شد
آیین باشکوه نکوداشت دکتر محمدرضا سنگری با حضور جمع کثیری از مردم دزفول در حسینیه عاشقان ثارالله این شهرستان برگزار شد.
در این آیین که با حضور وزیر آموزش و پرورش، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان و جمعی از مدیران استانی و شهرستانی برگزار شد پیام تصویری وزیر فرهنگ نیز پخش شد.
این آیین با همت موسسات و فعالان فرهنگی شهرستان دزفول و انجمن آثار و مفاخر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.
اِثنَتا عَشرَةَ عَیناََ
(غزل امامت)
نفَس غبارم در این بیابان، که سر به مور و به مار دارم
چه مایه حسرت که بی تماشا، دوازده گل بهار دارم!
به خانه زادِ خدا بنازم، که «هَل اَتی» را، عطا بَرازَد
دلِ دو نیمی، شکسته بسته، به صاحبِ ذوالفقار دارم
کدام قصر بهشت آیا، به خاکِ پای حسن برآید؟
چه بی تمیزم در این معانی، که دل به خاکِ مزار دارم!
فُراتِ خون از جگر برآرم، به یادِ طوفان طف در این بیت
که تسمه بر گُرده گاهِ خاطر، ز داغِ آن شهسوار دارم
صحیفه خوانِ زبور و زَندَم، به ذوق آن شب نشینِ محراب
که از کیان و مَهان نَسَب را، دو سو، بر او افتخار دارم
طرازِ بینش، امامِ دانش، پیمبران را معلّم است او
که «جوهرِ فَرد» اگر شکافَد، از او همین انتظار دارم
مرید شیخ الائِمّه ام من، به خانقاهِ فقیه پرور
که تاجداری چو «اِبنِ اَدهَم»، جلیس خود، خاکسار دارم
سیاهچال است دل من امّا، به نورِ موسی، ستاره باران
که فیض دستِ شقیقِ هارون، در آن کبود، آشکار دارم
چو نبضِ آهو چرا تپیدن، در این رواقِ طلا- مُقَرنَس؟
که بارگاه رضاست اینجا، رضای پروردگار دارم
به پیشوای جوان بنازم، که پیرِ پرهیز و پارسایی است
چنان که طبعش جواد و راد است، بر او طمع بی شمار دارم
خوشا امام بدیهه گویی، که خواند شعر خلیفه افکن
همان که « باتوا علی' قُلَل» را، از او به دل یادگار دارم
تَأَسّیِ من به نازنینی است، که عمر ِخود در حصار طی کرد
اسیرِ آلِ محمدم من، به گِردِ خود این حصار دارم
تو آخرین گل ازاین بهاری، بیا که تو حَتمِ روزگاری
قرار دلهای بی قراری، بیا که دل بی قرار دارم
ز هیچ و پوچِ جهانِ فانی، نه هیچ دارم، نه هیچ خواهم
به فیض احمد(ص)، به نور زهرا(س)، چهارده گل بهار دارم
غلامرضا کافی
🏴سروده سید حمیدرضا برقعی برای امام جعفر صادق (علیه السلام)
▪️به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهء اسلام بردارید
▪️مبادا از قلم ها جابیفتد واژه ای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
▪️«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
▪️الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
▪️نسیم صبح صادق می وزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
▪️به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می گوید
غلام خسته ام خفته، قدم آرام بردارید
▪️اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید
▪️«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
▪️اگر در گوش نوزادی اذان می خواند، می فرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
▪️میان شعله ها آیات ابراهیم می سوزد
میان گریه ختم سوره انعام بردارید
سید حمید رضا برقعی
"غزلی به پیشگاه امام ششم"
روزگاری شرابهای جهان، مست چشمان عاشقت بودند
رودهای زلال دشتبهدشت، سالکان مناطقت بودند
ای شمیم تو عطر شب بوها! اوج سرمستی پرستوها!
مرغزاری که بچّهآهوها! نافهچین شقایقت بودند
مثنویمثنوی: ترانه: دلت، از خزر تا مدیترانه: دلت
رود بودی و گوشماهیها، قدر صدموج عاشقت بودند
نام تو راز هشتمین خنده، ششمین ماهتاب تابنده
روح نورانیای که مغربها، سایهبوس مشارقت بودند
ای رخت آفتاب را مصباح! روی بگشا که فالق الاصباح
ای تو که صبحهای کاذب هم عاشق صبح صادقت بودند
سورهسوره پر از شکوفه شدی، سبز کردی خزان زندان را
شب قدری که پاسبانان هم، محو قرآن ناطقت بودند
تو پُر از نور و آسمان دل تو، تو علی بودی و مقابل تو_
ناکثینی که عهد کین بستند، ناکسانی که مارقت بودند
پیشِ رو یا امام میگفتند، پشت سر با تو تیغ و خون بودند
دشمنان هزار رنگی که دوستان منافقت بودند
شعلهشعله زبانه آتش شد، ایستادیّ و خانه آتش شد
در و دیوار شعلهور تنها شیعیان موافقت بودند
"مارقان" از تو پیش افتاده، "زاهقان" خسته، پشت بر جاده
اندکی پابهپای تو ماندند لازمانی که "لاحقت" بودند
کوچههای مدینه آن ایّام، ریگدر ریگ با درود و سلام
همنوا با کبوتران بقیع زائران دقایقت بودند
وصف شیخالائمه درخور توست، ای که منصور و ریزهخوارانش
گیج و انگشت بر دهان یک عمر، آفرینگوی خالقت بودند
تو همان نجم ثاقبی که هنوز، شب تاریک مست هیبت توست
جبلالطارقی که طوفانها خیره در برق طارقت بودند
نه فقط حنبل از تو فقه آموخت، از کلام ابوحنیفه بپرس
سالها شافعی و مالک هم جزوهخوان حقایقت بودند
#امام_جعفر_صادق
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
سلامی سر به زیر از قطره ای جامانده در باران
به اقیانوس رحمت،گوشه ای از روضه رضوان
سلام از ما به شام روشنت ای بینهایت ماه
سلام از سایه تا زیبایی خورشید جاویدان
سلام ای سربلند باشکوه،ای خاک جان پرور
سلامی رو به تو از اولین تا آخرین انسان
نداری هیچ صحنی،سایبانی،اینکه چیزی نیست
تو گنج بی مثالی کرده ای در سینه ات پنهان
تو در خود باغ سیبی از بهار کبریا داری
تو گویی کرده ای فردوس را در تربتت مهمان
اگر خاکت شفابخش ست،بی شک مزد مهمانیست
که مدفونست در تو وارث نیکویی واحسان
شبی ای کاش ما هم خادم مهمانیت بودیم
بدون دیدنت مردن،خدایا وای از این خسران
صدای قلب تودر سینه ها جاریست هرلحظه
و تاهستیم و هستی میرسد این نغمه بی پایان
تو را آباد میخواهیم و آبادت نمیخواهند
بدان دستی که در کارست روزی میدهد تاوان
ببین آوازهی آزادیت از دور می آید
دگر چیزی نمانده تا ظهور خسرو خوبان
تو را میبینم آن روزی که آزادی و میخندی
و می سازند صحنت را هنرمندانی از ایران
هاجرسادات دستاران«چکاوک»
فروردین ۱۴۰۳
عضو کانال
با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
در اصل، تو «اللّه» مجسّمشده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
از ردّ قدمهای تو تا خانهی زهرا
یکدفعه، دو دفعه، نه! به کَرّات رسیدیم
ما خاکنشینان حرم، عرشنشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم
::
از گریهی تو در وسط شعلهی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت