صائب نشود خشک به خورشیدِ قیامت
بر خاک نویسند اگر شعرِ ترم را
#صائب_تبریزی
ـــــــــــــــــــــــ
غزل فارسی
مادرِ همهٔ غزلهای جهان
▪️بیماری اصلی شعرِ روزگارِ ما از همینجا شروع میشود که خودش نهتنها فُرمی –جز کار نیما– به وجود نیاورده است، بلکه فرمهای شگفتآوری را که محصولِ نبوغِ خیّام و فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی است، به یک سوی نهاده و در فرمِ بیفرمی ربعِ قرنی است که در جا میزند (چند کار منثور شاملو، آن هم نه همهٔ کارهایش را استثنا باید کرد که در بیفرمیِ ظاهری آنها نوعی فرم، اما نه فرم نهایی وجود دارد.)
به عقیدهٔ من بُنبستِ شعر معاصر به دست کسانی خواهد شکست که یا فرم تازهای ابداع کنند –کاری که نیما کرد و شاگردانش کمال بخشیدند– یا یکی از فُرمهای تجربهشدهٔ قدیم یا جدید را با حالوهوایِ انسان عصرِ ما انس و الفت دهد و در فضای آن فرمها، تجربههای انسانِ عصر ما را شکل دهد.
میتوان غزل گفت و غزل را به عنوان یک فرمِ باز، یک قالب گسترده و یک قاب پذیرفت؛ قابی که همه نوع تصویر –از منظره گرفته تا انواع پُرترهها، در هر سبکی از سبکهای نقاشی– در آن میتواند جای بگیرد، آن هم در زبانی که مادرِ همهٔ «غزل»های جهان است و هیچ زبانی نمیتواند بگوید برای «غزل» امکاناتی بیشتر از زیان فارسی دارد.
من این حرفها را به عنوان دفاع از غزل، به آن معنیِ احمقانهٔ «غزلهای انجمنی» نمیگویم.
میخواهم این مطلب بسیار ساده را یادآور شوم که ادبیات و هنر، مجموعهای از فرمهای خاصاند و تحوّلات هریک از این فرمها، به معنی نفی و انکار یا به کنار نهادن دیگر فرمها نیست.
ما در شعرِ سنّتی خویش قوالبی داریم و در داخلِ این قوالب فرمهای بسیاری؛ فرمهای ضعیف، نیرومند، راحت و دشوار.
پیدایش قالب شعر آزاد، یا عروضِ نیمایی، به هیچ روی نفی مطلق آن قوالب نیست.
آن قوالب میتوانند آبستنِ فرمهای خلّاق، برای بعضی از حال و هواهای عصر ما و عصرهای آینده باشند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ۶۷۶–۶۷۳
اگرچه هیچ گل مُرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گُلِ شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
#حسین_منزوی
⭕️ حمایت اهالی شعر و ادب از دکتر #جلیلی در انتخابات
#جلیلی
#سعید_جلیلی
#انتخابات
✅ پایگاه اطلاعرسانی دکتر سعید جلیلی
@saeedjalily
May 11
برای دکتر سعید جلیلی ،مرد صداقت و حکمت
در گلشنِ ایران گلِ زیباست جلیلی
آزاده و فرمانبر آقاست جلیلی
تکرار رجایی و بهشتی ورییسی ست
آیینه ی اخلاص ومصفّاست جلیلی
جانباز فداکار و سلحشور زمانست
در جبهه ی حق رهرو مولاست جلیلی
چون کوه سرافراز وصبور است و مقاوم
کآرامد ودانا وشکیباست جلیلی
افتاده وخاکی ست سراپای وجودش
با مردم افتاده هم آواست جلیلی
در اوج وفاداری واخلاص و کرامت
سرمشق همه دفتر دلهاست جلیلی
کآرامد و بیدار به میدان سیاست
آماده و پرشور ومهیا ست جلیلی
چون مالک ومقداد وَسلمان وابوذر
در راه علی ،یکّه وتنهاست جلیلی
هرچند رجایی ورییسی همه رفتند
امروز ،رییسی ِ دل ماست جلیلی
#حسین_کیوانی
از شیراز
انتخاب ما دکتر جلیلی
🎯 آشناییزدایی یا بیگانهسازی
در ادبیات، «آشناییزدایی» یا «بیگانهسازی» یا همان:
To defamiliarize & to estrange
یعنی اینکه دنیایی را که نزد مخاطب، متعارف و عادی بهنظر میرسد را به دنیایی بیگانه، غریب و ناآشنا تبدیل کنیم و قابلیت ازدسترفتهی خواننده برای دریافت نامتعارف (یعنی دریافت جدید) را برایش زنده کنیم و احساس تازهای را در او به وجود آوریم.
نمونهداستان کوتاه که حاوی آشناییزدایی یا بیگانهسازی است: «شب در هتل» اثر زیگفرید لنتس و نمونه رمان برای آن، رمان «سرگذشت ندیمه» اثر مارگارت آتوود است.
🎯 تعاریف و مفاهیم مختلف آشناییزدایی:
۱. آشنازدایی:
با توجه به اینکه بسیاری از ادراکات ما به سبب تکرار دچار عادت شده(اتوماسیون) و آنقدر این ادراکات برای ما عادی شده است که گاهی متوجه حضور آن نمی شویم(مثل صدای شنیدن آوای پرندگان و یا صدای عبور آب در رودخانه و یا صدای پیچیدن باد در درختان، برای کسی که در جنگل زندگی می کند این صداها را بعد از مدتی متوجه نمی شود ولی برای یک تازه وارد به جنگل این صداها قابل فهم و شنیدن است) در مورد زبان نیز وضع به همین شکل است یعنی بسیاری از واژگان زبان به سبب استفاده فراوان تاثیر اولیه خود را از دست می دهند و برای ما عادی می شوند بطوری که دیگر باعث جلب توجه ما نمی شوند و در اینجا وظیفه ادبیات این است که با کمک روشهای مناسب، بار دیگر این واژگان را ارزشمند و قابل توجه گرداند.
در حقیقت شاعر و یا نویسنده با دمیدن روح قدسی در کالبد مرده کلمات، جانی دوباره به آنها می دهد و به تعبیر استاد کدکنی"رستاخیر کلمات" ظهور می یابد.
برای درک بهتر مفهوم آشنازدایی لطفا" به مثالهای زیر دقت بفرمایید:
نفس ها ابر/دل ها خسته و غمگین/ درختان اسکلتهای بلورآجین (اخوان-زمستان)
در این اتاق تهی پیکر/ انسان مه آلود/ نگاهت به حلقه کدام در آویخته ( سپهری- زندگی خوابها)
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است(منوچهری)
۲. آشنایی زدایی، جایی ست که شما از یک پدیده، نماد یا شخصیت متعارف که از او ویژگی یا رفتار خاصی انتظار می رود، تصویر یا رفتار متفاوت و گاه متضادی ارائه دهید.
۳. آشناییزدایی یعنی کلمات، اشیا و ... تعریف متفاوتی پیدا کنن و معنی اولی که به ذهن خواننده میاد کاربرد نداشته باشه. مثلاً وقتی میگه صداش انگار سمبادهای روی چوبه، صدای خش دار شخص رو میرسونه. یعنی از سمباده آشنایی زدایی شده.
۴. اگر در متنی چیزهای شناخته شده و پیش پا افتاده، به شکل جدید و تازهای درک بشود، به آن «آشناییزدایی» میگویند.
آشناییزدایی یعنی هر چیزی که به آن عادت کردهایم و عادی شده را بهم بریزیم و از نو، جور تازهای بسازیم. محتوا و مفهوم همان است، سوژه همان است، شکل و شیوهی بیان عوض میشود؛ تازه و بدیع و جذاب میشود.
آشناییزدایی یعنی غریبه کردن مفاهیم آشنا و معمولی!
آرایه های ادبی
آیۀ مباهله
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
محمد آمد و اهل کساء را آورد
ورقورق کتب کفر، برگ باطله شد
محمد آمد و با پنج پاسخ محکم
جوابگوی هزاران هزار مسأله شد
چه دید اسقف نجران درون انجیلش؟
که بین راه پشیمان از این معامله شد
خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد
و حرف آخر او آیۀ مباهله شد
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #شعر_ولایی | #مباهله
درد دل مردم
درد دل مردم فشار اقتصادیست
بازارهای راکدِ رو به کسادیست
درد دل مردم جناح و دسته بازیست
دعوت به وحدت کردن و بیاتحادیست!
ایراد کار از فکرهای خشک و خسته است
ایراد کار اندیشههای انجمادیست
اِشکال، دکانداری و مردمفریبیست
اشکال، بیبرنامگی و بیسوادیست
مشکل، مسلمانهای در ظاهر مسلمان!
مشکل، تظاهر کردن و بیاعتقادیست!
مردم به رنگ سفرهی خود چشم دارند
آمارها، ارقامها حرف زیادیست!
بیچاره بابایی که فرزندش سرِ سال
دلواپس خودکار و کیف و جامدادیست
از درد مردم گفتن و بیدرد بودن
شوخی ندارد، حاصلش بیاعتمادیست
دوران پشت میز آسودن گذشته است
دوران خاکی بودن و کار جهادیست
حلّال مشکل، "میتوانیم" است و اخلاص
حلّال مشکل، مردم و مردمنژادیست
راهی که خرّمشهرها در پیش دارد
در امتداد جادهی بیامتدادیست
#مهدی_جهاندار