با من برنو به دوش یاغیِ مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من تنها تر از ستارخان بی سپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباه
سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
#حامد_عسکری
📖 هشت کتاب
👤 سهراب سپهری
🗃 #شعر #ادبیات_ایران
✍🏻 "هشت کتاب" اثری است از شاعر اهل کاشان، "سهراب سپهری" که مجموع هشت دفتر پیشین او در عرصه ی شعر را در بردارد. این دفاتر که به ترتیب سروده شدن شامل "مرگ رنگ"، "زندگی خواب ها"، "آوار آفتاب"، "شرق اندوه"، "صدای پای آب"، "مسافر"، "حجم سبز" و "ما هیچ ما نگاه" نام دارند، همگی در بازه ی زمانی دهه ی سی تا اواسط دهه ی پنجاه سروده شده اند و تعداد زیادی از این اشعار پیش از اینکه یک جا و در قالب "هشت کتاب" ارائه شوند، در نشریات و مجله های مختلف به انتشار رسیده بودند؛ اما قرار گرفتن آن ها در توالی "هشت کتاب"، روند تکامل شعر "سهراب سپهری" و جهت فکری او را طی سالیان متمادی نشان می دهد و تجربه ای شیرین را برای علاقه مندان به آثار منحصر به فردش رقم خواهد زد.
توی برگریزان پاییز، با هوای اردیبهشتی شما سبز میشیم.
محفل شعر اردیبهشت، منتظر حضور مهربان شماست.
یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۳۰
به صرف شعرخوانی و گفتوگوی شاعرانه. قدمتون بر چشم🙂
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شیراز
T.me/ordibehesht_poetry
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
لبخند و اشک ، شادی و غم ، رنج و آرزو
از ما به دل مگیر ، همین است زندگی...
#فاضل_نظری
رباعی
لبتشنه سراب آفریدی! خیر است
از تاکِ خیال مِی کشیدی! خیر است
فریاد زدم که عاشقم، عاشق، عا...
عقل آمد و گفت: خواب دیدی خیر است...
#میلاد_عرفانپور
سردار فقط نه فخرِ گیلانی هاست
آئینهء بی بدیلِ ایرانی هاست
خورشید که سر می زَنَد از خاورِ عشق
سرمنشاء تابانِ درخشانی هاست
#محمد_خوش_آمدی
#میرزا_کوچک_خان
#شهید_جاویدان
رتبهای در سربلندی نیست جز افتادگی
هرکه خود را کم ز ما میداند، از ما بهتر است
#نجیب_کاشانی
باند بازی ها اگر در کار این میهن نبود
قوم و خویش بازی و رانت و رشوه هم حتمن نبود
این سه از تصمیم مسئولین اگر می شد برون
شک نکن در کشور ما هرزگی اصلن نبود
منبر و محراب و مسجد رونقش بسیار بود
مملکت می شد گلستان،شعله در خرمن نبود
هیچکس از خادمینش ذره ای عقده نداشت
اختلاس و دزدی و تزویر ِ اهریمن نبود
تا فلانی می شود مسئول ، شمع خویش را
می کند روشن ، تو گویی دیگری روشن نبود
آنچنان بر شمع خود با شوق روغن می دهد
تا تو پنداری که دیگر قطره ای روغن نبود
زن اگر دارد ، زنش را می دهد پست و مقام
ورنه فرزندش شود مسئول وقتی زن نبود
دختر و داماد خود را تا ثریا می برد
بی خیال از اینکه ایشان از خطا ایمن نبود
پشت هم اقوام خود را می دهد پست و مقام
مثل اینکه غیر ِایشان در وطن یک تن نبود
من نمی دانم چه شد معیار بین خوب و بد
شاید از اول چنین معیار ها متقن نبود!!
رفته رفته رانتخواری ها شده معیارشان
اینکه دیگر کار غرب وحشی و دشمن نبود!!
می خورد چون موریانه پایه ی اخلاص را
تازه می فهمی چرا آسایش و مسکن نبود
خوشدلا ، داماد دکتر شد رئیس دفترش
گرچه من شایسته بودم جا برای من نبود
راستی اینها چه می کردند با میهن اگر
بعد ِقانون و قضا،جان کندن و مردن نبود؟؟!!
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۱۰۰۶
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#باند_بازی #جناح #قوم_خویش #رانت #مسئولین #طنز_تعهد_تامل_خنده_شوخی #شعر_ادبیات_شاعر