eitaa logo
💚| قـرارٌ شُـهَـدا بـااِمـامِـ زَمان(عـج) |💚
313 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
117 فایل
⭐️﷽⭐️ قَـــلبَمْ گِـرِفْٺ♥️ دَرٺَڹِ ایڹ شَــــهر ِپُرگُناہ حــــٰالُ و هَــواے جَـــمعِ شَــــهیدٰانمْ آرِزوسٺ🕊 این کانال #وقف‌حضرٺ‌زهرا‌‌(س)‌سٺ انٺقاداٺ و پیشنهاداٺ🔰⁦ ツ➣ @yazahra800 ↯↯🌸براے ٺبادلـاٺ🌸 ツ➣ @sh_gharar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺| #بنزین_سال از کودکی او را با سفر های راهیان نور آشنا کردیم،سفر هایی که هم جنبه ی معنوی داشت و هم تربیتی،سفر های ده بیست روزه ای که تا اخر تعطیلات عید طول میکشید. سختی و کمبود زیادی داشت، خیلی ها جا میزدند و کم می آوردند،اما مشقت های این سفر از او آدمی ساخته بود که بتواند در برابر مشکلات صبور باشد،کم توقع باشد، قناعت کند، سازش پذیر باشد و تلاشگر و هدفمند باشد و از نظر جسمی قوی باشد. این سفر برای او و خانواده ی مان حکم #بنزین_سال را داشت که یک سال موتور روح و جانمان را روشن نگه میداشت و به طور ویژه روی اعتقاداتمان مؤثر بود. 🔺نقل شده از #مادر_شهید #ابووصال #خاطره_شماره_7
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 به ورزش پارکور علاقه داشت. هیجانش را در این ورزش خالی میکرد. گاهی در مدرسه،خیابان و پارک حرکاتی انجام میداد. اما مراقب بود. از ارتفاع نمی ترسید و جسارتی مثال زدنی داشت. با دوستانش که تمرین می کرد،موفق تر از بقیه بود و گاهی کرکری که میخواندند،او برنده میشد. امادگی جسمانی اش بسیار خوب بود و بدنی ورزیده داشت. 📝|نقل شده از ۹ 🍃•°📚|@gharargah_shohada_313
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال 📝 #امر_به_معروف_خونین با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محل میرفتند که میبینند که چند نفر ارازل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن به شاطر میخواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرأت نداشت، کاری کند. #محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از ارازل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می کند. پشت گردنش میشکافد،زخمی به عمق یک بند انگشت. در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. اوموقع فقط چهارده سالش بود که می خواست #امر_به_معروف کند. 📝| نقل شده از #مادر_شهید #ابووصال #خاطره_شماره_17 💟°•| @gharargah_shohada_313
#شناخت_شهید 🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 #پارکور به ورزش پارکور علاقه داشت. هیجانش را در این ورزش خالی میکرد. گاهی در مدرسه،خیابان و پارک حرکاتی انجام میداد. اما مراقب بود. از ارتفاع نمی ترسید و جسارتی مثال زدنی داشت. با دوستانش که تمرین می کرد،موفق تر از بقیه بود و گاهی کرکری که میخواندند،او برنده میشد. امادگی جسمانی اش بسیار خوب بود و بدنی ورزیده داشت. 📝|نقل شده از #مادر_شهید #ابووصال #خاطره_شماره_۹ 🌷°•| @gharargah_shohada_313
🍃 🍃 📄 یکی از کتابهایی📚 که شهید دهقان امیری خیلی بهش تاکید داشت ☝️🏻 بود. کتابی که شامل ادعیه، مناجاتها و خطبه ی فدکیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها است. فقط پی سینه زنی و گریه نبود... حضرت زهرا (س) هم براش مهم بود😊. 🌷 @gharar_shohada_313 •┈┈••✾•🖤•✾••┈┈•
🍃 🍃 📄 یکی از کتابهایی📚 که شهید دهقان امیری خیلی بهش تاکید داشت ☝️🏻 بود. کتابی که شامل ادعیه، مناجاتها و خطبه ی فدکیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها است. فقط پی سینه زنی و گریه نبود... حضرت زهرا (س) هم براش مهم بود😊. 🌷 @gharar_shohada_313 •┈┈••✾•🖤•✾••┈┈•
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین قهر‌مثبت در دنیای رفاقت قهر و آشتی با هم بود. دعوا و آرامش هم بود. دیر عصبانی می‌شد و اگر از دست کسی ناراحت بود،بی محلی می‌کرد و توجهی نداشت. قهر می کرد اما کینه‌ای نبود. طاقت قهرهای طولانی را نداشت و عاطفی و دل نازک بود و زود آشتی ‌می‌کرد. اما هر بار که آشتی می‌کرد صمیمیت ها چند برابر می‌شد...💫 نقل از :(دوست شهید) @gharar_shohada_313 🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃
🍃بسمـ رب الشهدا والصدیقین🍃 در رفاقت با بچه‌های شهرستانی دانشگاه مطهری کم نمی گذاشت. با آن که رفقای تهرانی زیادی داشـت اما برایش فرقی نمی‌کرد. با مرام بودن و با معرفت بودن را برای همه یکسان می‌دانست و علاقه‌اش به دوستان شهرستانی زیاد بود. نقل از :(دوست شهید) » 🥀 @gharar_shohada_313 ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
بسم الرب الشهدا و الصدیقین الگو داشت از شخصیت چگوآرا در زمینه مبارزه و جنگ خوشش می آمد و گاهی عکس او را در شبکه های اجتماعی در صفحه شخصی اش می گذاشت در بین شهدای مدافع حرم نیز الگوی نظامی اش شهید محمودرضا بیضایی و الگوی معنوی اش شهید رسول خلیلی بود. 《نقل از دوست شهید》 ➣☘°•| @gharar_shohada_313
🍃بسمـ رب الشهدا والصدیقین🍃 وَبِاْلْوَاْلِدِینِْ اِحْسَاْنَاْ لحظاتی بود که با دوستان بیرون می‌رفتیم و با برای رفتن به هیئت برنامه‌ریزی میکردیم. او هم همراه ما بود‌ اما اگر خانواده اش چیز دیگری می‌گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می‌رفت. به شــدت مطیع حرف پدر و مادرش بود. هر چه که آنها می‌گفـــــتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه‌های خانواده همراهی‌نکنیم و و وقتمان را با آنها بگذرانیم....🍂 نقل از :(دوست شهید) ✨ ➣✨°•| @gharar_shohada_313
🍃 چشم دلگرم به لبخند و چشم مادر خیره به شوق پدر شد و بار دیگر پا به عرصه هستی گذاشت. . 🍃پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی که راه ورسم مردانگی رابه اوآموخت. . 🍃 محمدرضا شیفته ی مردانگی و غیرت شد . رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از را شیفته مرام و خوشرویی خود کند،ردپایی که عطر در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش میکند. . 🍃در گفت و گوهایش با مادر گفته بود. «قول میدهم مادر که شوم آخر» سر را فدای عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد. غیرتش باعث شد جانش را کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد. . 🍃چه پر کشید و جام شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که به وصال‌ِ دارند و آرزوی نوشیدن جام در .... . ✍نویسنده: . 🌸به مناسبت تولد . 📆تـاریخ تـولـد: ۲۶/فروردین/۱۳۷۴.تهران . 📆تـاریخ شـهادت: ۲۱/آبان/۱۳۹۴.حلب . 📅تاریخ انتشار: ۲۵/فروردین/۱۳۹۹ . 🥀مـحل مـزار: گلزار شهدای علی اکبر چیذر . 📚کتاب های منتشر شده در رابطه با شهید: ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
هدایت شده از ابــووصـال؛
بسم ࢪب الشھدا واݪصدیقیـݩ ❣🍃 من یادمھ ما هروقٺ مۍرفتیم حرم‌امام‌رضا (ع) (محمد صحـن اسمائیل‌طلا رو خیلے دوست‌داشت) جاے خاصی رو داشتیم. بهـش می‌گفتیم مـا همـه اینجا می شینیم وقتی می‌دید ما ڪجا نشستیم بعد می‌رفٺ شروع میڪرد طواف‌کردن بھ قوݪ خودش،کیفیت زیاࢪٺش تو حࢪم امام‌رضا(ع) همیشہ به این حالت بود. آنقدر دور حرم تو حیاط‌ ها مے چرخید یھ موقع ده دوࢪ،هفت دور. طورے ڪه پاهاش درد مےگࢪفت شاید ساعٺ ها طول می‌ڪشید و من همیشہ می‌گفٺم این چه وضع زیارت ڪردنه‼️ بشین یه جا دعا بخون ،نماز بخون. بهش میگفتم که چیکار می‌کنے؟🤔 می گفت:من آنقدࢪ دور آقا می گردم ٺا آقا خودش به من بگه حالا بسھ حاݪا اینجا بشین و با من حرف بزن ؤ بعد مے شینم حࢪفامو می زنم.ッ♥️ 🌷 🇮🇷 ≡°•اَݕُوْۆِصَآݪ•°