پیروزی انقلاب اسلامی، همچون شکوفهای بود که از دل خاک سرد و سخت برخاست و آفتاب آزادی را در میان ابرهای تاریک و غمگین تاریخ این سرزمین، تاباند.
انقلاب اسلامی نه تنها یک تغییر سیاسی بود، بلکه انقلاب روحی و فرهنگی بود که در دلهای مردم عزم راسخ و شجاعتی بینظیر به وجود آورد. این انقلاب مانند رودخانهای بود که با جوشش و خروش خود، تمام موانع و سدها را در هم شکست و سرانجام به دریای آزادی پیوست.
در آن روزهای پر از تردید، مردمان این سرزمین همچون درختانی بودند که ریشههایشان در ظلم و فساد فشرده شده بود، اما در دل هر یک از آنها امیدی جوانه زده بود. انقلاب، همچون بارانی نیکو بود که زمین خشک و بیروح را سیراب کرد، و انسانها را از خاکستر خودشان دوباره زنده ساخت.
هر قدمی که مردم برمیداشتند، مانند قدمهای یک شیر در دشت بیپایان آزادی بود. تکتک شعارهای خیابانی، همچون نغمهای بود که از دل مردم بر میخاست و به گوش جهان میرسید. انقلاب اسلامی، درست مانند شعلهای بود که در شب سرد به پا خاست و تمام تاریکیها را کنار زد.
پیروزی انقلاب اسلامی فقط یک دستاورد تاریخی نبود، بلکه یک تجلی از عزم انسانها در برابر ظلم و فساد بود.
مانند شکوفهای که از دل خاک سرد میرویید، این انقلاب نیز از دل سختیها و دردها به بار نشست. حالا، سرزمین ایران مانند باغی است که درختان آن در اثر این انقلاب شکوفا شده و میوههایی از آزادی و عدالت را به انسانها هدیه میدهد.
این پیروزی، همچون سفری پر از رنج و درد بود، اما در نهایت همچون پرچمی به اهتزاز درآمد که در آن خون شهدای زیادی برای دستیابی به آزادی و استقلال ریخته شد. انقلاب اسلامی نه تنها در تاریخ ایران، بلکه در تاریخ بشر به عنوان یک نقطه عطف شناخته خواهد شد، جایی که مردم از خواب بردگی بیدار شدند و به آزادی و عدالت دست یافتند.
[بهبهانهی سالگرد پیروزیِ انقلابِ اسلامیِ عزیزم 🦋😌]
✍#نرگس_صادقی
https://eitaa.com/vagoyeh_ir
@gharare_andishe
هدایت شده از صدا
از طنین ملائکه در عرش، از صدای شکستن بتها به دست ابراهیم، از آهنگ مصمم و با صلابت مصطفی به هنگام فتح مکه، از زمزمه ملکوتی آخرین کلمات در تسبیحات اربعه، از چکاوک ذوالفقار علی در جنگ، از آوای عزیمت علی ابن موسی به سمت نیشابور، از صدای قدمهای مسلمانان سربرنیتسا در جادهی مرگ، از پژواک ایمان در گسترهی دهر، از حنجرهی هر شهید به خون غلتیده و از فریادهای روشن امت روحالله بر سر طاغوت تا لحظهی ظهور آخرین کلمهی حقیقت: «الله ُأکْـبَر» که این دو کلمه از ابتدا تا انتهای تاریخ، باور قلبی وارثان زمین بوده و هراس جابران و ستمگران. پس این تکبیر از حنجرهی ما بر نمیآید؛ که از حنجرهی تمام کسانی اداء میشود که از ابتدای تاریخ، برای آزادی انسان از اسارت ظلم و استبداد مبارزه کردهاند.
#انقلاب_اسلامی
جلسه متنخوانی و گفتگو پیرامون کتاب "انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما" اثر استاد طاهرزاده
📆سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
ساعت ۱۳:۳۰
#آینده_دینداری
@gharare_andishe
انقلاب اسلامی وچگونگی تحقق آینده دینداری ما09.MP3
47.98M
.
🎙تاملی در کتاب؛انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما
اثر #استاد_طاهرزاده
🔸جلسه نهم
📅 ۲۳بهمن ماه ۱۴۰۳
@bonyanha
@gharare_andishe
.
...حدیث انتظار....
این جان بر لب آمده در انتظار توست....
آیا در جهانی که همهچیز غرق در روزمرگی است و چیزی پرسشی برنمیانگیزد، میتوان از حدیث انتظار گفت؟ کجاست که میتوان در انتظار بود و سخن انتظار شنید؟
گویی عالمی که در آن انتظار معنا دارد، انقلاب اسلامی به عنوان جهانی بین دو جهان است که رجوع به خردِ جهان امروز را مهم میپندارد و در پی نسبتی است تا راه آیندهی خود که همان حکومت حضرت بقیه الله"علیه السلام" است را بگشاید......
#حدیث_انتظار
🎙جلسه گفتگو؛
🔹با موضوع:
نسبت انتظار و جهان امروز
📆 پنج شنبه ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۳
🕰 ساعت ۱۰ صبح
🔖 ویژه خواهران
📺 پخش زندۀ صوتی با سها–تیوی
نشانی ورود به جلسه:
tv.sohaa.org
@gharare_andishe
ولادتت مبارک عزیز دلِ فاطمه !
ای کسی که وقتی پشت در میخ به سینه فرو رفت؛پهلو شکست و طاقت تمام شد نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی به سجده می رود و شمشیر زهر آلودش فرق، دو تا می کند بعد از سه سبحان الله نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی زنی که هم سرش بود زهری به خوردش داد و تشت،جگر پاره پاره اش را در بغل می گرفت، قبل از کف دادن امید،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی زنی با آبرو که کسی حتی در موقع رفتن به سر قبر مادر در مدینه قامت او را ندیده بود در کربلا رکاب نداشت تا سوار شود،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی مردِعلمدارِحرم بر سر فرات زانو بر زمین گذاشت،مشک پر آب کرد،نوای اللهاکبر سر داد و در آخر دست از سینه جدا کرد،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که در هنگامی که دختری سه ساله در خرابه های شام نگاه خشمگین شمر و حرمله او را با شلاق می زد،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی بر سرِ نیزه سری قرآن می خواند هنگامی که چندی قبل در قتلگاه چوب بر دهانش می زدند،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی خبر شهادت جوانی ۲۷،۲۸ ساله به پدرش می رسید و کمر ،خم برای شکر فدا کردن پسر در عاشورا خم می شد،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که وقتی خبر شهادت جوانی که پدرش ثامن الائمه است،با پرندگان به گوش مردم می رسید،نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که غم تمام معصومانِ عالم را تنهایی روی قلب خود نگه می دارد و دیگر الان کم و بیش نام تو بر زبان جاری می شود؛
ای کسی که.....
ما از تو فقط صبر و امید را یاد نمیگیریم بلکه غریب بودن در اوج جمعیت،گریه کردن برای یازده امام در خفا را فرا میگیریم(:
+شاگردِمکتبِامامصادق🦋🥲
@gharare_andishe
https://eitaa.com/Mahdi_Ali_59
همیشه گفتهاند، ظهور در پی اضطرار رخ میدهد.اما این اضطرار کی و چگونه رقم میخورد و از همه مهمتر استمرار مییابد؟
گویا در دنیای امروز اضطرارها خیلی زود تبدیل به غمی پنهانی درون انسانها میشود و یا بعد از مدتی فروکش میکند و رمق قبل را ندارد.
به همین خاطر شاید یکی از ضرورت های ما این باشد که از نسبت اضطرار امام حی و مقاومت بپرسیم و در این باره بیاندیشیم.
با آتش بس در غزه و حوادث اخیر در سوریه و لبنان و سویههای مذاکره در ایران، چگونه میتوان مقاومت را یافت و آن را نحوی از زندگی انتخاب کرد تا در پس مقاومت و مقام عجز، وجود ما مضطر گردد. شاید این نقطه، چالش برانگیزترین رویارویی دنیای صورتبخش امروز، با متعالیترین خواست انسان باشد...
@gharare_andishe
-قلم برداشتهام بنویسم برای آنچه بزرگ است و هرچه سر بلند کنم به آسمان، باز هم کوچکم برای نوشتن از او!
من گوشم پر است از جمله "اهلبیت را که فقط نباید دید" و امثالهم
اما مگر میشود برای دیدن تویی که حیدرکرار میگوید برای دیدنت شوق دارد[یَا شَوْقَاهْ إِلَی رُوءْیَتِهِمْ فِی حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ]؛ ذوق نداشت؟!
چطور میشود محبت تورا گوشههای قلب داشت اما در صحیفهمهدیه به دنبال دعایی برای دیدنت نبود؟!
من که علیابنمهزیارت نیستم ؛ نوزدهبار به حج بیایم برای دیدنت تا آخرین باز در سفر بیستم خودت کسی را به دنبالم بفرستی ..
اما خودت به علیابنمهزیار گفتی خیلی وقت بوده است منتظر آمدنش بودی؛ خودت گفتی صبح و شام برایمان دعا میکنی؛ خودت گفتی در نمازشبهایت برایمان استغفار میکنی..
آخ! آقای عزیزِ من ؛ اگر شما نبودید معلوم نبود تا به حال چه بلاهایی بر سر من آمده بود ، اگر استغفار های مدام شما در درگاه پروردگارم نبود معلوم نبود تابهحال گناهانم چه بر سرم آورده بود ، اگر دعایت نبود یقینا تابهحال با سر به زمین خورده بودم و اگر نگاهت به من نبود چهکسی در هنگام بلند شدن از زمین ذکر یاعلی را بر زبانم میگذاشت؟!
ای به قربانِ چهرهی گندمگون ، خالِ سیاه هاشمی ، آن قد برافراشته و چهرهی چون ماهت که امیرالمؤمنین فرموده:صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ اَلشَّرِیدُ اَلطَّرِیدُ اَلْفَرِیدُ اَلْوَحِیدُ ..•
چطور میشود که طاووس اهلجنت در زمین خدا اینگونه باشد؟!
یقین است که این کمکاری ماست ..؛ خودمان هم سختی زندگی بدون تو را میکشیم حتی اگر دیر بفهمیم!
آقای باوفای من ؛ من این روزها هرگاه خواستهام غمی به دل راه دهم شما را به یاد آوردهام ، که خودتان فرمودید:اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللأّْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَعْداءُ•
هیچکس در این عالم هستی چون تو برای ما نیست، تویی که بر همه احوال ما آگاهی، آگاهتر از خودمان! تو با غم ما غمگین و با شادی ما خشنود میشوی! تو تنها کسی هستی که ما را با تمام کاستیهایمان منحصراً دوست داری ، آزرده میشوی ازمان چون خیرمان را میخواهی ، غممان را میخوری تا آخرتمان را ویران نکنیم ، اگرچه در این عصر امامت تورا ندیدهام هنوز و زانوی تلمذ به خدمتت نزدهام، چشم ندوختهام به چشمانت و منتظر لبخندت برای دیدن چهرهی خندانت نبودم، گرچه تا به حال سر به شانهات نگذاشتهام و ریههایم را پر نکردهاماز عطر وجودت، گرچه تابهحال دستت را محکم نگرفتهام و پیاپی بوسه بر دستت نزدهام ، گرچه همیشه حسرت نبودت _برای سرم هنگامی که جز تو پناهی ندارم تا بر شانهاش و در آغوشش گریه کنم و او دست پدرانه را با رایحهی علوی به من هدیه دهد_ به دلم مانده ؛ اما کیف عالم را میکنم وقتی فکر میکنم من در زمان امامت شما زندگی کردم که تمام انبیأ و اوصیأ مشتاق و متوسل به شما هستند .. هرچند من سرباز وظیفهنشناسی هستم!
من دوست دارم همچو پروانهای باشم به دور و بر تو؛ هرگاه تو میآیی به سمتت آیم؛ دستی دراز کنی و من به دست تو بنشینم؛ یک روز هم در مسیر تو فدا شوم ..و اصلا تو دفن کنی این پروانه را و به روی سنگ مزارش بنویسی "سر او در ره معشوق فدا بود فدا"؛پس تو مرا تعلیمم بده برای چنین شدن!
و در آخر باشد که تا ابد نصح به تو در دلم جاودان بشود به استنادِ گفته خودتان :"أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم•
-برای شما آقای باغستانهای نرگس؛
پیشکش نگاهتان 🌝 ..
از طرفِ نرگسِ کوچکِ افتاده بر درگه شما!🌿
https://eitaa.com/vagoyeh_ir
@gharare_andishe