eitaa logo
📚📖 مطالعه
89 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
107 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
1 - صدقه مرگ را به تأخیر می‌اندازد. ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ از ( آقای سید محمد رضوی ) شنیدم که فرمودند زمانی که مرض سختی عارض دائی بزرگوارشان مرحوم آقای میرزا ابراهیم محلاتی شد، به طوری که اطبا از معالجه ایشان اظهار یأس کردند، امر فرمودند که مرضشان را به عالم ربانی مرحوم (حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی) که مورد علاقه و ارادت جناب میرزا بودند، خبر دهیم. ما هم به اصفهان تلگراف📞 کردیم و مرحوم بیدآبادی را از مرض سخت میرزا با خبر کردیم، فوراً جواب دادند مبلغ دویست تومان دهید تا خداوند شفا عنایت فرماید . هرچند آن مبلغ در آن زمان زیاد بود، لکن هرطور بود فراهم آورده بین فقرا تقسیم کردیم و بلافاصله میرزا شفا یافت . مرتبه دیگر میرزای محلاتی به سختی مریض شدند و اطبا اظهار یأس کردند. من ابتدا مرحوم بیدآبادی را تلگرافا با خبر کردم و با اینکه جواب تلگراف را قبول و درخواست کرده بودم، از ایشان جوابی نرسید تا بالاخره در همان مرض، میرزا مرحوم شدند. آنگاه دانستم که سبب جواب ندادن مرحوم بیدآبادی این بود که اجل حتمی میرزا رسیده و به صدقه جلوگیری نمی‌شود . از این داستان دو مطلب فهمیده می‌شود. ← یکی آنکه به واسطه صدقه ممکن است در شفای مریض تعجیل شود بلکه مرگ را به تأخیر اندازد و در باره تأثیر صدقه در شفای مریض وتأخیر مرگ و طول عمر و دفع هفتاد قسم بلا، روایاتی از اهل بیت علیهم‌السلام رسیده و داستان‌هایی نقل گردیده که ذکر آن‌ها خارج از وضع این جزوه است. طالبین به کتاب (لئالی الاخبار) مرحوم تویسرکانی و کتاب (کلمه طیبه) مرحوم نوری مراجعه کنند . ←مطلب دیگر آنکه: هرگاه اجل حتمی باشد و بقای شخص ، مخالف حکمت حتمی خدا باشد دعا و صدقه از این جهت بی اثر می‌شود هرچند از سایر آثار خیریه دنیوی و اخروی آن بهره مند خواهد بود و برای تأیید این مطلب، داستان دیگری نقل می‌گردد . ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
2 - اجل حتمی علاج ندارد. ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ از مرحوم حاج غلامحسین، مشهور به تنباکو فروش، شنیدم که گفت از مرحوم آقای حاج شیخ محمد جعفر محلاتی شنیدم که فرمود هنگام مرض مرحوم حجه الاسلام شیرازی، حاج میرزا محمد حسن، عده ای از بزرگان علما، اطراف بسترشان بودند و می گفتند در هریک از مشاهد مشرفه مخصوصا در حرم حضرت علیه السلام و در اماکن متبرکه مخصوصاً در مسجد کوفه عده ای از اخیار معتکف شده اند و شفای شما را از خداوند خواهانند و های بسیاری برای سلامتی حضرتت داده شده است و ما یقین داریم که از برکات دعاها و صدقه‌ها خداوند شما را شفا می بخشد و برای مسلمانان نگاه می دارد . مرحوم میرزا پس از شنیدن این کلمات، این جمله را فرمود :(یا مَنْ لا یَرُدُّ حِکْمَتَهُ الْوَسائِلُ)، گویا آن جناب ملهم شده بود که اجل حتمی ایشان رسیده و باید رفت و لذا اشاره فرمود که این وسیله ها جلوگیری از حکمت حتمی الهی نمی کند . ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
3 - تلاوت قرآن هنگام مرگ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ چون در داستان یکم از مرض موت میرزای محلاتی ذکری شد، دوست داشتم داستان موت ایشان را نیز نقل کنم. مرحوم حاج میرزا اسماعیل کازرونی می‌فرمود: در ساعت احتضار، میرزای محلاتی شروع فرمود به تلاوت آیات آخر سوره حشر و مکرر خواند تا مرتبه آخر در وسط آیه: ( هُوَ اللَّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدّوُسُ السَّلامُ )¹ همینجا روح شریفش به عالم اعلی ارتحال فرمود ( وَ لا یَخْفی لُطْفُهُ ) و راستی تمام سعادت همین است که لحظه آخر ، زبان و دل به یاد خدا باشد و بمیرد و همین است آرزوی تمام اهل : ( وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ )² اَللّهُمَّ اجْعَلْ خاتمةَ اَمْرِنا خَیْراً بِجاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ (علیهم‌السلام) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- سوره حشر، آیه 23 2- سوره مطففین ، آیه 26 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما میگیم ما دختر شما رو میخوایم اونا میگن غلط میکنید😁😂 ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4 - جنابت ، پلیدی معنوی است ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ آقای رضوی فرمودند که مرحوم بیدآبادی سابق الذکر، به قصد تشرف به مدینه منوره از طریق بوشهر به شیراز تشریف آوردند و قریب دو ماه در این شهر توقف فرمودند و در منزل آقای علی اکبر مغازه ای میهمان بودند و در همان منزل برای اقامه نماز جماعت و درک فیض حضورشان هر سه وقت، جمعی از خواص حاضر می شدند. شبی غسل جنابت بر من واجب شده بود؛ پس از اذان صبح از خانه بیرون آمدم به قصد رفتن حمام 🧼🚿، ناگاه حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام را دیدم که عازم رفتن خدمت آقای بیدآبادی بود، به من گفتند مگر نمی آیی برویم، من حیا کردم بگویم قصد حمام 🛁 دارم، لذا با ایشان موافقت کرده پیش خودم گفتم وقت زیاد است می روم سلامی خدمت آقای بیدآبادی عرض کنم و بعد به حمام می روم . چون هر دو بر ایشان وارد شدیم، اول آقای شیخ الاسلام با ایشان مصافحه کرد و نشست، بعد من نزدیک رفته مصافحه کردم، آهسته در گوشم👂 فرمود: حمام لازمتر بود. من از اطلاع ایشان به خود لرزیدم و با خجلت😓 و شرمساری برگشتم. مرحوم شیخ الاسلام گفت آقای رضوی کجا می روی؟ مرحوم بیدآبادی فرمود بگذارید برود که کار لازمتری دارد . از این داستان به خوبی دانسته می شود که حدث جنابت و سایر احداث از امور اعتباریه محضه نیستند که شارع مقدس برای آنها احکامی مقرر داشته، چنانچه بعضی از اهل علم چنین تصور کرده اند؛ بلکه تمام حدثها یعنی تمام موجبات غسل و وضو خصوصا جنابت، تماما از امور حقیقی و واقعی هستند؛ یعنی یک نوع قذارت و کثافت و تیرگی به واسطه آنها عارض روح می شود که در آن حال هیچ مناسبتی با که مناجات و حضور با حضرت آفریدگار است ندارد و نماز باطل است و اگر حدثِ اکبر مانند جنابت و حیض باشد، در آن حالت توقف در مساجد و مسّ خط قرآن مجید نیز حرام است . به واسطه همان قذارت معنوی است که در آن حالت چیز خوردن و خوابیدن و بیش از هفت آیه از قرآن تلاوت کردن و نزد مُحتضَر حاضر شدن مکروه است؛ زیرا در آن حالت محتضر سخت محتاج ملاقات ملائکه رحمت است و ملائکه از قذارت جنابت و حیض سخت متنفرند و غیر اینها از محرمات و مکروهات در حالت جنابت و حیض که تماما به واسطه آن قذارت معنوی است که بعضی از خالصین از شیعیان و پیروان اهل بیت - علیهم السلام - که به واسطه مجاهدات نفسانیه و ریاضات شرعیه خداوند به آنها دل روشنی داده و امور ماورای حس را درک می کنند ممکن است آن قذارت را بفهمند چنانچه مرحوم بیدآبادی درک فرمود. و نظیر این داستان بسیار است از آن جمله در کتاب قصص العلماء، مرحوم تنکابنی نقل کرده است از مرحوم آقا سید عبدالکریم ابن سید زین العابدین لاهیجی که گفت پدرم می گفت که در عتبات عالیات تحصیل می نمودم و در آخر زمان مرحوم آقا باقر وحید بهبهانی - علیه الرحمه - بود و آقا به واسطه کهولت، تدریس نمی فرمود و تلامذه آن بزرگوار تدریس می کردند؛ لکن آقا برای تبرّک در خانه اش مجلس درسی داشت که شرح لمعه را سطحی درس می گفت و ما چند نفر به قصد تبرک به مجلس درس او مشرف می شدیم . از قضا روزی مرا احتلام عارض شد و نماز هم قضا شده بود و وقت درس آقا رسیده بود، پس به خود گفتم می روم به درس تا درس فوت نشود و از آنجا به حمام رفته غسل🚿 می کنم. پس وارد مجلس شدیم و آقا هنوز تشریف نیاورده بود و چون وارد شد با کمال بهجت و بشاشت به اطراف مجلس نظر می نمود، به یک دفعه آثار همّ و غم در بَشَره‌اش ظاهر شد و فرمود امروز نیست به منازل خود بروید و همه برخاستند و رفتند و من چون خواستم بروم آقا به من فرمود بنشین؛ پس نشستم، چون همه رفتند و کسی دیگر نبود، فرمود در آنجا که نشسته ای پولِ کمی زیر بساط است آن را بردار و برو غسل کن و از این به بعد با جنابت در چنین مجلسی حاضر مشو. 🚫
... و از آن جمله در کتاب مستدرک الوسائل، جلد 3 صفحه 401 در ذیل حالات عالم بزرگوار صاحب مقامات و کرامات جناب سید محمد باقر قزوینی نقل کرده که در سنه 1246 در نجف اشرف، طاعون سختی به اهل نجف رسید که در آن، قریب چهل هزار نفر هلاک شدند و هر کَس توانست، فرار کرد جز جناب سید مزبور که پیش از آمدن طاعون، شب در خواب حضرت (علیه السلام) او را خبر کرده بودند و فرمودند : « بِکَ یَخْتِمُ یا وَلَدی » یعنی تو آخر کسی هستی که به طاعون از دنیا می روی و همین طور هم شد؛ یعنی پس از مردن سید، دیگر طاعون تمام شد و در این مدت همه روزه سید از اول روز تا شب در صحن مقدس شغلش نماز میت خواندن بود و عده ای را مأمور کرده بود برای جمع آوری جنازه ها و آوردن در صحن و عده ای را برای غُسل و کفن و عده ای برای دفن، تا اینکه گوید خبر داد به من سید مرتضی نجفی که در همان اوقات روزی نزد سید بودم که پیرمرد عجمی که از اخیار مجاورین نجف اشرف بود آمد و نظر به سید می کرد و گریه می نمود مثل اینکه به جناب سید کاری داشت و دستش به سید نمی رسید. جناب سید او را چنین دید به من فرمود از او بپرس حاجتی داری؟ پس به نزدش رفتم و گفتم حاجتی داری؟ گفت اگر این روزها مرگم برسد آرزومندم که جناب سید بر جنازه ام منفردا یک نماز بخواند( چون به واسطه زیادتی جنازه ها سید بر هرچند جنازه یک نماز می خواند ) پس آمدم به سید حاجتش را خبر دادم، قبول فرمود، پیرمرد رفت. فردا جوانی گریان آمد و گفت من پسر همان پیرمردم و امروز طاعون او را زده و مرا فرستاده که جناب سید او را عیادت فرمایند، سید قبول فرمود و سید عاملی را جای خود قرار داد برای نماز بر جنازه ها و خود برای عیادت آن مرد صالح آمد و جماعتی هم همراه سید آمدند. در اثنای راه، شخص صالحی از خانه اش بیرون آمد، چون سید و جماعت را دید پرسید کجا می روید، گفتم عیادت فلان. گفت من هم با شما می آیم تا به فیض عیادت برسم؛ چون سید وارد بر آن مریض شد، آن مریض سخت شاد شد و اظهار محبت و مسرّت می کرد با هریک از آن جماعت تا آن مرد صالحی که در وسط راه به ما ملحق شده بود وارد شد و سلام کرد، ناگاه آن مریض متغیر و متوحش😱 و با دست و سر مکرر به او اشاره می کرد که برگرد و بیرون رو و به فرزندش اشاره کرد که او را بیرون کن، به طوری که تمام حاضرین تعجّب کرده و متحیّر😳 شدند در حالی که بین آن مریض و آن شخص هیچ سابقه آشنایی نبود؛ پس آن مرد بیرون رفت و بعد از فاصله ای برگشت. در این مرتبه آن مریض به او نظر کرد و تبسّم ☺️ نمود و اظهار رضایت و مسرّت کرد و چون همه خارج شدیم سِرّش را از آن مرد پرسیدیم، گفت من جنب بودم و از خانه درآمدم که حمام🚿 بروم چون شما را دیدم گفتم با شما می آیم و بعد حمام می روم چون وارد شدم و تنفر شدید آن مریض را دیدم دانستم که در اثر جنابت من است، بیرون رفتم و غسل کرده برگشتم و دیدید که با من چگونه محبت کرد و خوشحال گردید . صاحب مستدرک پس از نقل این داستان عجیب، می فرماید در این داستان تصدیق وجدانی است به آنچه در شرع مقدس از اسرار غیبی وارد شده که جنب و حائض در حال احتضارش وارد نشوند. https://eitaa.com/mabaheeth/26636 ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی مدظله العالی میفرمایند پیروزی قطعاً برای است ... نباید حتی ذره ای بهش شک کرد!!! ____________ 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
5 - نصیب شدن طیّ اْلاَرْض 🗣️ فاضل محقق جناب آقای میزرا محمود مجتهد شیرازی، نزیل سامره - رحمة اللّه علیه - نقل فرمود از مرحوم حاج سید محمد علی رشتی که غالب عمرش را در ریاضات شرعی و مجاهدات نفسانیّه گذرانیده بود در اوقاتی که در مدرسه حاج قوام نجف، طلبه و مشغول تحصیل علم بودم در بین طلاب مشهور بود که شخص پاره دوزی که درب باب طوسی است «طیّ الارض» دارد و هر نماز مغرب را در مقام مهدی علیه السلام در وادی‌السلام می خواند و نماز عشا را در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام بجا می آورد؛ در صورتی که بین نجف و بیش از سیزده فرسنگ و تقریباً دو روز راه پیاده روی است. من خواستم این مطلب را تحقیق نمایم و به آن یقین کنم؛ پس با آن مرد صالح پاره دوز آمد و شد نموده و رفاقت کردم و چون رفاقتم با او محکم شد روز چهارشنبه به یکی از طلاب که با من هم مباحثه و به او اعتماد داشتم گفتم امروز برای کربلا حرکت کن و شب جمعه در حرم باش ببین رفیق پاره دوز را می‌بینی. چون رفت، غروب پنجشنبه با یک تأثری نزد رفیق پاره دوز رفتم و اظهار ناراحتی کردم. گفت تو را چه می شود؟ گفتم مطلب مهمی است که باید الان به فلان طلبه رفیقم برسانم و متأسفانه کربلا رفته و به او دسترسی ندارم. گفت مطلب را بگو خدا قادر است که همین امشب به او برساند؛ پس نامه ای ✉️ که نوشته بودم به او دادم، ایشان نامه را گرفت و به سمت وادی السلام رفت، دیگر او را ندیدم تا روز شنبه که رفیقم آمد و آن نامه را به من داد و گفت شب جمعه موقع نماز عشا رفیق پاره‌دوز به حرم آمد و آن نامه را به من داد . چون چنین دیدم یقین کردم که پاره دوز، طی‌الارض دارد. در مقام برآمدم که از او درخواست کنم که اگر بشود من هم دارای طی‌ّالارض گردم . پس او را به خانه ام دعوت کردم چون هوا گرم🥵 بود پشت بام رفتیم و گنبد مطهر حضرت أمیر علیه‌السلام نمایان بود؛ پس از صرف شام مختصری به ایشان گفتم غرض از دعوت این است که من یقین کردم شما طی الارض دارید و آن نامه ای که به شما دادم برای یقین کردن من بود. الحال از شما خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید که چه کنم تا طی الارض نصیب من هم بشود. تا این را شنید و دانست که سرّ او فاش شده، صیحه ای زد و مثل چوب خشک افتاد به طوری که وحشت😱 کردم و گفتم از دنیا رفت. پس از آنکه به حال خودآمد، فرمود ای سید! هرچه هست به دست این آقاست و اشاره به گنبد مطهر🕌 کرد و گفت و هر چه می خواهی از او بخواه. این را گفت و رفت و دیگر در نجف اشرف دیده نشد و هرچه تحقیق کردم دیگر کسی او را ندید. این داستان را از چند نفر دیگر از علمای اعلام شنیدم که همه از قول سیدرشتی مرحوم نقل کردند. مبادا خواننده عزیز تعجب کند و برایش گران باشد که این قضیه را باور کند؛ زیرا برای ائمه طاهرین(علیهم‌السلام)، طی الارض دادن به یکی از دوستانشان چیزی نیست و برای این مطلب نظیرهایی است که در کتب روایات ثبت است . ✓ از آن جمله در جلد 11 بحارالانوار، ذیل حالات امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل کرده از علی بن یقطین که رئیس‌الوزرای هارون و از شیعیان خالص بود و ابراهیم جمال کوفی سخت از او نگران و ناراحت بود. هنگامی که بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مدینه وارد شد حضرت به او بی اعتنایی فرموده و فرمود تا ابراهیم از تو راضی نشود من از تو راضی نمی شوم، عرض کرد ابراهیم در کوفه است و من مدینه ام پس آن حضرت او را به اعجاز در یک لحظه از مدینه به کوفه، درب 🚪 خانه ابراهیم حاضر فرمود. ابراهیم را صدا زد، از خانه اش بیرون آمد، علی بن یقطین را حیران دید. علی گزارش کارش را به او گفت و او را از خود راضی ساخت بلکه صورت خود را زمین گذارد و او را قسم داد که پای خود را بر صورتم گذار تا امام علیه‌السلام از من راضی شود، بعد در همان لحظه به مدینه برگشت و امام علیه السلام از او دلشاد گردید. ✓ و مانند سیر دادن امام محمد تقی علیه السلام خادم مسجد رأس الحسین علیه‌السلام در شام را در یک شب از دمشق به کوفه و به مدینه و مسجدالحرام و برگشتن به جای خود و نظایر آن که ذکر آنها منافی وضع این رساله است؛ زیرا در اینجا تنها آنچه از اهل وثوق و اطمینان شنیده شده یا دیده شده نوشته می گردد نه آنچه در کتب ثبت شده و گاهی برای تأیید مطلب از آنها هم نقل می گردد . https://eitaa.com/mabaheeth/26714 🌐 @Mabaheeth