#داستان_راستان | ۱۰۵
❒ دعای مستجاب
╔═ೋ✿࿐
خدایا مرا به خاندانم برنگردان!
این جملهای بود که هند، زن عمرو بن الجموح، پس از آنکه شوهرش مسلح شد و برای شرکت در جنگ احد راه افتاد، از زبان شوهرش شنید.
این اولین بار بود که عمرو بن الجموح با مسلمانان در جهاد شرکت میکرد. تا آن وقت شرکت نکرده بود؛ زیرا پایش لنگ بود و اتفاقاً به شدت میلنگید، و مطابق حکم صریح قرآن مجید، بر آدم کور و آدم لنگ و آدم بیمار جهاد واجب نیست[¹].
او هر چند خود شخصا در جهاد شرکت نمیکرد؛ اما چهار شیر پسر داشت که همواره در رکاب رسول اکرم صلیالله علیه وآله حاضر بودند و هیچ کَس گمان نمیکرد و انتظار نداشت که عمرو با عذر شرعی که دارد، خصوصا با فرستادن چهار پسر برومند، سلاح 🗡🛡 برگیرد و به سربازان ملحق شود.
خویشاوندان عمرو، همینکه از تصمیم وی آگاه شدند آمدند مانع شوند، گفتند:
«اولاً تو شرعاً معذوری،
ثانیاً چهار فرزند سرباز دلاور داری که با پیغمبر حرکت کردهاند، لزومی ندارد خودت نیز به سربازی بروی!»
گفت:
«به همان دلیل که فرزندانم آرزوی سعادت ابدی و بهشت جاویدان دارند من هم دارم.
عجب! آنها بروند و به فیض شهادت نائل شوند و من در خانه پیش شماها بمانم؟! ابدا ممکن نیست.»
خویشاوندان عمرو از او دست برنداشتند و دائما یکی پس از دیگری میآمدند که او را منصرف کنند.
عمرو برای خلاصی از دست آنها به خود رسول اکرم صلیالله علیه وآله ملتجی شد.
یا رسول الله! فامیل من میخواهند مرا در خانه حبس کنند و نگذارند در جهاد در راه خدا شرکت کنم. به خدا قسم آرزو دارم با این پای لنگ به بهشت بروم.».
یا عمرو! آخر تو عذر شرعی داری، خدا تو را معذور داشته است، بر تو جهاد واجب نیست.».
یا رسول الله! میدانم، در عین حال که بر من واجب نیست باز هم...».
رسول اکرم صلیالله علیه وآله فرمود: «مانعش نشوید، بگذارید برود، آرزوی #شهادت دارد، شاید خدا نصیبش کند.».
از تماشاییترین صحنههای احد صحنه مبارزه عمرو بن الجموح بود که با پای لنگ، خود را به قلب سپاه دشمن میزد و فریاد میکشید: «آرزوی بهشت دارم.»
یکی از پسران وی نیز پشت سر پدر حرکت میکرد. آنقدر این دو نفر مشتاقانه جنگیدند تا کشته شدند.
پس از خاتمه جنگ بسیاری از زنان مدینه از شهر بیرون آمدند تا از نزدیک از قضایا آگاه گردند، خصوصا که خبرهای وحشتناکی به مدینه رسیده بود.
عایشه همسر پیغمبر یکی از آن زنان بود.
عایشه اندکی که از شهر بیرون رفت، چشمش به هند زن عمرو بن الجموح افتاد در حالی که سه جنازه بر روی شتری گذاشته بود و مهار شتر را به طرف مدینه میکشید. عایشه پرسید:
چه خبر؟
الحمد للَّه پیغمبر سلامت است. ایشان که سالم هستند دیگر غمی نداریم.
خبر دیگر اینکه: «ردَّ اللّٰهُ الذین کفروا بغیظهم» خداوند کفار را در حالی که پر از خشم بودند برگردانید.
این جنازهها از کیست؟
اینها جنازه برادرم و پسرم و شوهرم است.
کجا میبری؟
میبرم به مدینه دفن 🪦 کنم.
هند این را گفت و مهار شتر 🐫 را به طرف مدینه کشید؛ اما شتر به زحمت پشت سر هند راه میرفت و عاقبت خوابید.
عایشه گفت: بار حیوان سنگین است، نمیتواند بکشد.
اینطور نیست. این شتر ما بسیار نیرومند است، معمولا بار دو شتر را به خوبی حمل میکند. باید علت دیگری داشته باشد.
این را گفت و شتر را حرکت داد. تا خواست حیوان را به طرف مدینه ببرد دو مرتبه زانو زد و همینکه روی حیوان را به طرف احد کرد دید به تندی راه افتاد.
هند دید وضع عجیبی است. حیوان حاضر نیست به طرف مدینه برود؛ اما به طرف احد به آسانی و سرعت راه میرود.
با خود گفت شاید رمزی در کار باشد.
↓↓↓
» هند در حالی که مهار شتر 🐫 را میکشید و جنازهها بر روی حیوان بودند، یکسره به احد برگشت و به حضور پیغمبر رسید:
یا رسول الله! ماجرای عجیبی است؛ من این جنازهها را روی حیوان گذاشتهام که به مدینه ببرم و دفن کنم، وقتی که این حیوان را به طرف مدینه میخواهم ببرم از من اطاعت نمیکند؛ اما به طرف احد خوب میآید، چرا؟
آیا شوهرت وقتی که به احد میآمد چیزی گفت؟
یا رسول الله! پس از آنکه راه افتاد این جمله را از او شنیدم: «خدایا مرا به خاندانم برنگردان.».
پس همین است، دعای خالصانه این مرد #شهید مستجاب شده است، خداوند نمیخواهد این جنازه برگردد. در میان شما انصار کسانی یافت میشوند که اگر خدا را به چیزی بخوانند و قسم بدهند، خداوند دعای آنها را مستجاب میکند. شوهر تو عمرو بن المجموح یکی از آن کسان است.
با نظر رسول اکرم صلیالله علیه وآله هر سه نفر را در همان احد دفن کردند. آنگاه رسول اکرم صلیالله علیه وآله رو کرد به هند:
این سه نفر در آن جهان پیش هم خواهند بود.
یا رسول الله! از خداوند بخواه من هم پیش آنها بروم.[²]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . «لیس علی الاعمی حرج، و لا علی الاعرج حرج، و لا علی المریض» - : سوره فتح، آیه 18
[۲] . شرح ابن ابی الحدید، ج 3، چاپ بیروت، ص 566
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
روضه عیادت. بندانی.mp3
3.28M
🔺چه عیادتی...
حجتالاسلام #بندانی_نیشابوری
🏴 #فاطمیه | #ایام_فاطمیه
╭────๛- - - - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
╰───────────
44.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #روضه | محکم به در خوردی و محکمتر به دیوار😭
با حال مناسب گوش کنید🥀
🎙#حاج_محمود_کریمی
🏴 #فاطمیه
╭────๛- - - - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
╰───────────
#نهج_البلاغه
#توصیه_های_پدرانه | ۴
📜 متن : أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْیَقِینِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ، ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْیَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیَالِی وَ الاَْیَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ، ذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الاَْوَّلِینَ وَ سِرْ فِی دِیَارِهِمْ آثَارِهِمْ، فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا، وَ أَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا!
فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الاَْحِبَّةِ، وَ حَلُّوا دِیَارَ الْغُرْبَةِ وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلِیل قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ #ترجمه :
↓↓↓↓↓↓
📄 ... (پسرم) قلب خويش را با #موعظه زنده کن و هواى نفس را با زهد (و بى اعتنايى به زرق و برق دنيا) بميران.
دل را با يقين نيرومند ساز و با #حکمت و دانش نورانى و با ياد مرگ رام نما و آن را به اقرار به فناى دنيا وادار،
با نشان دادن فجايع دنيا، قلب را بينا کن و از هجوم حوادث روزگار و زشتى هاى گردش شب و روز آن را برحذر دار.
اخبار گذشتگان را بر او (بر نفس خود) عرضه نما و مصايبى را که به اقوام قبل از تو رسيده به او يادآورى کن.
در ديار و آثار (ويران شده) آنها گردش نما و درست بنگر آنها چه کردند، از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند.
هرگاه در وضع آنها بنگرى خواهى ديد که از ميان دوستان خود خارج شدند و در ديار غربت بار انداختند. گويا طولى نمى کشد که تو هم يکى از آنها خواهى شد (و در همان مسير به سوى آنها خواهى شتافت).
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────