eitaa logo
📚📖 مطالعه
81 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
99 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅ ❒ مثل قطره قطره گلاب! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ 💧گلاب قطره قطره به دست مي آيد، آن هم با چه زحمتي! گلچين ها اول صبح كه مي شود به باغ مي روند و با چيدن گل ها چه خارها كه تحمل مي كنند، و بعد هم آن ها را به ديگ پر از آب ريخته و مي جوشانند. 💦 آب ها بخار شده، و بخار ها قطره قطره مي شوند، و قطره ها در ظرف هاي بزرگ جمع مي شوند، و تازه يك ديگ گلاب به دست مي آيد؛ اما همين ديگ گلاب كه محصول ساعت ها تلاش و كوشش است، با يك چشم بر هم زدن مي توان لگد كرد و همه را زير دست و پا ريخت. حالا اگر شما جاي گلابگير باشي چه حالي پيدا مي كني؟ عزيز من! جان من! مثل گلاب است و به قول قديمي ها مثقال مثقال جمع مي شود يعني يك شبه به دست نمي آيد، بلكه آن قدر بايد در زندگي خود گُل بكاري تا چند قطره آبرو به دست آوري؛ اما ببين بعضي ها چه دلي دارند، همين آبرو را يك شبه، يك باره، و با يك حرف همه را مي ريزند. قبول كن كه سخت است. به همين خاطر است كه خدا روي آبروي مردم سخت حساس است. تا جايي كه اميرالمؤمنين علي(علیه‌السلام) فرمود: «مَن تَتَبّعَ عَورات الناسِ كَشَفَ اللهُ عَورَتهَ» يعني هر كَس در زندگي مردم سَرَك بكشد و عيب و ايراد آن ها را دنبال كند، خداوند عيب و ايراد او را فاش و بر ملا مي سازد. و در حقيقت با اين كار خداوند مي خواهد به آدمي بفهماند كه آبروي مردم ريختن خيلي تلخ است و تا نچشي نمي فهمي، پس بچش! ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅ ❒ مثل چاي قند پهلو! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ توي هيئت هاي خيلي بزرگ، حتماً ديده اي، يك نفر سيني به دست است و فقط چاي مي دهد، و خيلي طول نمي كشد كه ديگري با ظرفي پر از قند از راه مي رسد. حالا بچه ها كه با هيئت آشنا نيستند تا چاي آمد، از قند مي پرسند؛ اما بزرگ تر ها چون ماجرا را خوب مي دانند آرام و صبورند و از بچه ها مي خواهند كه صبوري كنند. حال يادمان باشد: دنيا هيئت خداست و غم ها، غصه ها، ناگواري ها و تلخي ها چيزي شبيه چاي تلخ است و از آن طرف راحتي ها و شادي ها و شيريني ها همانند قند است. پس اگر در زندگي غم و غصه اي سراغت آمد مبادا بي تابي كني، مبادا بي قراري كني. آرام باش چون دير يا زود قند شادي در راه است. اين سخن علي(علیه‌السلام) است كه فرمود: «لِكُلِّ هَمًّ فَرَجٌ» براي هر غصه اي شادي است. «اي دل غمديده حالت به شود دل بد مكن وين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نَگَشت دائماً يكسان نباشد حال دوران غم مخور هان مشو نوميد چون واقف نه اي از سِرّ غيب باشد اندر پرده، بازي هاي پنهان غم مخور» ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅ ❒ مثل جوشكاري! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ بچه ها به جوشكاري ⚡️ خيلي علاقه دارند، هر چه هم مي گويي: پسر جان! نگاه نكن اذيت مي شوي. مي گويد: دلم مي خواهد! خوشم مي آيد! اما شب كه شد ناخوشي ها شروع مي شود، و چشم درد امانش را مي برد، و تازه مي فهمد كه بعضي خوشي ها پايان خوشي ندارند و همين جاست كه به خود مي آيد و با خود مي گويد: اي كاش حرف بزرگ تر ها را آويزه گوش مي كردم. حال، بزرگ تري مثل علي(علیه‌السلام) به ما همين را مي گويد: «كَم مِن نَظرَةٍ جَلَبَتْ حَسرَةً» چه بسا نگاهي كه و ندامت در پي دارد. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⎚ سیری در علیهم السلام | ۱۰ ╭ ─━─━─• · · · · · · ❒ امام موسی بن جعفر علیهما السلام ◣ آثار زندانهای به جرم آزادگی ◣ قانون تضاد و تصادم ◣ زینب كبری علیهاالسلام ◣ موسی بن جعفر علیه السلام ◣ آمدن مأمور به احوالپرسی امام علیه السلام ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام موسی بن جعفر علیهما السلام[1] ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ بنا بر مشهور، امشب شب وفات امام هفتم حضرت موسی الكاظم سلام اللّه علیه است. ولادت موسی بن جعفر در سال 128 در اواخر عهد اموی و وفات آن حضرت در سال 183 در زندان هارون الرشید خلیفه ی عباسی واقع شد. مدت عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال بود. سالهای آخر عمرش در زندان سپری شد و آن حضرت در زندان در اثر سم درگذشت. شاعر عرب می گوید: قالوا حُبِسْتَ فَقُلْتُ لَیْسَ بِضائِرٍ حَبْسی وَ أیُّ مُهَنَّدٍ لا یُغْمَدُ أَ وَ ما رَأَیْتَ اللَّیْثَ یَأْلِفُ غیلَةً كِبْراً وَ اَوْباشُ السِّباعِ تَرَدَّدُ مولوی در دفتر اول مثنوی در داستان آمدن دوست قدیمی و رفیق ایام كودكی یوسف به دیدار یوسف، پس از آن همه ابتلاها، به چاه افتادنها، بردگی‌ها و بالاخره سالها حبس و زندان كه برای یوسف پیش آمد، می گوید: آمد از آفاق یاری مهربان یوسف صدّیق را شد میهمان كاشنا بودند وقت كودكی بر وساده ی آشنایی متكی یاد دادش جور اخوان و حسد گفت آن زنجیر بود و ما اسد عار نبود شیر را از سلسله ما نداریم از رضای حق گله شیر را بر گردن ار زنجیر بود بر همه ی زنجیرسازان میر بود گفت چون بودی تو در زندان و چاه گفت همچون در محاق و كاست، ماه در محاق ار ماه نو گردد دو تا نی در آخر بدر گردد در سما؟ گندمی را زیر خاك انداختند پس ز خاكش خوشه ها برخاستند بار دیگر كوفتندش ز آسیا قیمتش افزود و نان شد جانفزا باز نان را زیر دندان كوفتند گشت عقل و جان و فهم سودمند از این نظر كه سالها از عمر امام موسی بن جعفر علیهما السلام در زندان یك ستمگر گذشت حال آن حضرت شبیه است به حال یوسف صدّیق. یوسف- همان طوری كه در قرآن كریم آمده است- پس از آنكه تحت فشار تمناهای زنان متشخص مصر واقع شد، برای آنكه گوهر ایمانش محفوظ و جامه ی تقوایش پاكیزه و از تعرض مصون بماند، از خدا آرزوی زندان كرد: «قالَ رَبِّ اَلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی كَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ اَلْجاهِلِینَ.
فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ. 
ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا اَلْآیاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتّی حِینٍ» [2] پروردگارا ؛ برای من زندان از برآوردن تقاضای این زنان گواراتر است. اگر تو به لطف خود دام حیله ی اینها را از سر راه من برنداری به سوی آنها كشیده خواهم شد و از جاهلان خواهم بود. خداوند دعای او را مستجاب كرد، دام مكر آنها را از سر راه یوسف برداشت، او شنوا و داناست. بعدها برای آنها (كسانی كه یوسف در اختیار آنها بود) این فكر پیدا شد كه مدتی یوسف را به زندان افكنند. حسد برادران یوسف، یوسف را به چاه انداخت. تقاضاها و تمناهای غیر قابل پذیرش زنان مصر او را روانه ی زندان كرد و سالهایی در زندان بسر برد(فَلَبِثَ فِی اَلسِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ) [3]. در همان زندان به مقام نبوت رسید. از زندان، خالص تر و كاملتر و پخته تر خارج گشت. در میان پیغمبران، یوسف است كه به جرم محبوبیت نزد پدر به چاه انداخته شد و به جرم پاكی و تقوا و حق شناسی روانه ی زندان شد، و در میان ائمه، موسی بن جعفر (علیهما السلام) بود كه به جرم علاقه و توجه مردم و اعتقاد اینكه او از هارون شایسته تر است سالها زندانی شد؛ با این تفاوت كه یوسف را از زندان آزاد كردند؛ اما دستگاه هارونی عاقبت الامر موسی بن جعفر(علیه‌السلام) را در زندان مسموما شهید كرد. «أَمْ یَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» [4] بلی، وقتی كه فضل خدا را می بینند كه شامل حال گروهی از افراد شده حسد می برند و در صدد آزار برمی آیند.
دو بیت عربی كه در آغاز سخن خواندم معنی اش این است: مرا ملامت كردند كه تو زندانی شدی. گفتم این كه عیب نیست، كدام شمشیر كاری هست كه او را در غلاف قرار ندهند؟ مگر نمی بینی شیر را كه به بیشه ی خود خو می گیرد و از آن خارج نمی گردد و اما درندگان پست و ضعیف، آزاد و دائما در تردد و حركت به این طرف و آن طرفند. دنباله ی آن دو بیت این است: وَ الشَّمْسُ لَوْ لا أَنَّها مَحْجوبَةٌ عَنْ ناظِرَیْكَ لَما أَضاءَ الْفَرْقَدُ اگر خورشید ☀️ جهانتاب غروب نكند و مدتی چهره پنهان ننماید، فلان ستاره ی ضعیف آشكار نمی شود و نمودی نمی كند. بگذار به خاطر نمود این ضعیفها هم كه شده خورشید جهانتاب چهره پنهان كند. وَ النّارُ فی اَحْجارِها مَخْبوءَة لا تَصْطَلی اِنْ لَمْ تُثِرْهَا الْاَزْنُدُ آتش در داخل سنگ پنهان است و آنگاه می جهد و ظاهر می گردد و قابل استفاده می شود كه سنگ و آهن با هم تصادم كنند و اصطكاك سختی رخ دهد. وَ الْحَبْسُ ما لَمْ تَغْشُهُ لِدَنِیَّةٍ شَنْعاءَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ الْمُسْتَوْرَدُ زندان مادامی كه به علت كار بد و جنایت نباشد، به واسطه ی عمل پست و زشتی نباشد، جایگاه و مكان خوبی است برای مردان. یك وقت كسی دزدی كرده، خیانت كرده، قتل كرده، شرارت كرده و عدالت، او را به زندان انداخته؛ البته این ننگ است، عار است، مایه ی سرافكندگی است، بلكه خود آن كارها و لو منجر به زندان نشود موجب ننگ و عار و سرافكندگی است. و اما یك وقت شخصی به جرم شخصیت و عظمت و به واسطه ی حق گویی و حق خواهی و ایستادگی در مقابل ظلم و استبداد به زندان می رود. این مایه ی افتخار و مباهات است. بَیْتٌ یُجَدِّدُ لِلْكَریمِ كَرامَةً وَ یُزارُ فیه وَ لا یَزورُ وَ یُحْفَدُ زندان آن جایگاهی است كه آنچنان را آنچنانتر می كند. آنها كه به موجب شرافت ذاتی و بزرگواری و حق گویی زندانی می شوند، در آنجا صافتر و خالص تر و مصمم تر می گردند و شَرفی بر شرفهایشان افزوده می گردد. آنجاست كه دیگران خود را نیازمند می بینند كه به زیارت او بروند و افتخار می كنند؛ اما او از رفتن به زیارت آنها بی نیاز است. باز همین شاعر می گوید: فَقُلْتُ لَها وَ الدَّمْعُ شَتّی طَریقُ هُوَ نارُ الْهَوی فِی الْقَلْبِ یَذُكو وَقودُها فَلا تَجْزَعی اِمّا رَأَیْتِ قُیودَهُ فَاِنَّ خَلاخیلَ الرِّجالِ قُیودُها یعنی در حالی كه اشك، جاری و آتش عشق در دلم زبانه می كشید، به او گفتم كه اگر پاهای او را در كند و زنجیر بسته می بینی بی تابی نكن و ناراحت مباش، خلخال و پای برنجن و زینت مردان همین چیزهاست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . این سخنرانی در شب 25 رجب 1382 هجری قمری به مناسبت وفات علیه السلام ایراد شده است. [2] . یوسف/33- 35. [3] . یوسف/42. [4] . نساء/54.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا