السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
#اطلاع_جلسات
#دهه_دوم_محرم
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#تنور_خولی
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
@ghararenokary
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
@ghararenokary
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
شاعر: #قاسم_نعمتی
@ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
#اعلام_برنامه
#دهه_دوم_محرم
#سید_علی_حسینی_تبار
#در_زیر_خیمه_اش_همه_یک_خانواده_ایم
#حرم_مطهر_امامزاده_ابراهیم
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
➰➰➰➰➰➰➰➰
#تنور_خولی
آنکه میبوسید جبریل امین خاک درش
سردرآورد از تنور خانهی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمهروشن مادرش
هرتنوری که غروبی داخلش نان پختهاند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سررا ببیند دخترش
بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت
سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش
راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد، امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه میکرد از سر شب تا سحر برگ و برش
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@ghararenokary
هدایت شده از قرار نوکری
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
#اعلام_برنامه
#دهه_دوم_محرم
#سید_علی_حسینی_تبار
#در_زیر_خیمه_اش_همه_یک_خانواده_ایم
#حرم_مطهر_امامزاده_ابراهیم
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
➰➰➰➰➰➰➰➰
#تنور_خولی
آنکه میبوسید جبریل امین خاک درش
سردرآورد از تنور خانهی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمهروشن مادرش
هرتنوری که غروبی داخلش نان پختهاند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سررا ببیند دخترش
بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت
سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش
راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد، امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه میکرد از سر شب تا سحر برگ و برش
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@ghararenokary
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#زبان_حال_حضرت_رقیه_س
#دیر_راهب؛ #تنور_خولی
با وفا بوده، خدا خیر به راهب بدهد
شستشو داده دوچندان شده زیبایی تو
***
بی وفا بوده، عجب! خیر نبیند خولی
خاک پاشیده به آئینهی زهرایی تو
✍ #سعید_خرازی
@dobeity_robaey
@ghararenokary