اللهم ربّ شهر رمضان..
#اعلام_برنامه
#روضه_صبح_های_رمضان
#سید_علی_حسینی_تبار
#ماه_رمضان
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
گرفته بود هوای دلِ پریشانش
نشسته بود غبارِ اجل به دامانش
صبور بود و شکایت ز روزگار نکرد
ولی هزار محن بود بین چشمانش
کنار بستر او فاطمه به سر میزد
خدیجه بود و تب و گریههای پنهانش
چقدر پیر شده بانوی رسول الله
زنی که بود زمین و زمان بفرمانش
قرار شد کفنِ مصطفی تنش باشد
شکست پشت رسول خدا ز هجرانش
کفن شد و بدنش خاک شد خداراشکر
حسین بود غمِ سینهسوزِ پایانش
**
گذشت دور فلک، عصر روز عاشورا
درآن میانه حسین بود و جسم عریانش
حسین بود و سنان بود و نیزهای بی رحم
کشید پنجه روی گیسوی پریشانش
هوا ز جور مخالف چون قیرگون گردید
کسی برید سرش را میان طوفانش
هزاربار صدا زد که تشنهی آبم
بغیر چکمه نیامد به کام عطشانش
همانکه بُرد سر شاه را روی نیزه
کشیده زد به رخ خواهر هراسانش
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@ghararenokary
السلام علیک یا ام المؤمنین
یا خدیجه کبری سلامالله علیها
#اعلام_برنامه
#مجلس_روضه
#ماه_رمضان
#سید_علی_حسینی_تبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
من معتقدم حضرت زهرا اکنون...
با قلب شکسته و دلی از غم خون...
با حضرت صاحب الزمان می آید...
در روضهی مادرش «خدیجه خاتون»
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@ghararenokary
السلام علیک یا حسن بن علی
ایها المجتبی یابن رسول الله
بارگزاری اشعار و سرودهای
ولادت امام مجتبی علیه السلام
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
چقَدَر کار حسن بردنِ دل، دلبری است
چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است
در جمل شمّهای از رزم حسن را دیدند
ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است
هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست
پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است
میشناسند ملائک همگی روی زمین
خانهاش را که شب و روز پر از مشتری است
جبرئیل آمده هربار به پابوسی او
افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است
دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم
همهاش کارِ همان خالقِ بالاسری است
**
از شب تیره چه غم، روی حسن را داریم
ماه را، صورتِ نیکوی حسن را داریم
چه گدایان زیادی که ندارند کریم
ما گدایان حسن، کوی حسن را داریم
گفته بودی که بگویم به تو از حبل متین
باز کن چشم و ببین، موی حسن را داریم
مثل بادیم، به هر کوی و گذر میگذریم
ذکر برداشته هوهوی حسن را داریم
مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم
در دل خود همه سوسوی حسن را داریم
شیعیانِ حسنی در همه جا معلومند
هرچه باشد همه جا بوی حسن را داریم
✍ #محسن_ناصحی
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
من کویرم آمدم تا ابر بارانم کنند
آتشم اما در این شبها گلستانم کنند
شب به شب این در زدنها کار خود را میکند
هر چه باشم درد، در این ماه درمانم کنند
من گناهم هر چه هست از نا امیدی کمتر است
غرق عصیانم، الهی غرق غفرانم کنند
مست دنیایم ولی این شبنشینیها مرا
مست ِ مست ِ مست از سبحانَ سبحانم کنند
هر چه باشم از محالات است در این بارگاه
بی محلی بر من و حال پریشانم کنند
چهارده شب من درِ این خانه گدایی کردهام
تا که امشب آستان بوسِ حسن جانم کنند
ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آوردهام
بر خدای دست و دلبازان پناه آوردهام
ریخت عالم را بهم، دست عطای مرتضی
هر که را دیدم شده امشب گدای مرتضی
ثانیه ثانیه امشب به گل روی حسن
مرده زنده میکند دارالشفای مرتضی
آی دنیا بعد از این از فقر دیگر بیمهای
آمده مشکلگشای بچههای مرتضی
لشکر باطل چه آید بر سرش، الفاتحه...
فاطمه آورده سرلشکر برای مرتضی
آمده تا روزهای تلخ را شیرین کند
آمده غوغا نماید پابهپای مرتضی
کار تزویر و نفاق و ظلم و فتنه زار شد
عالمی مبهوت این شاه و سپهسالار شد
ای مبارک ماه ِ این ماه مبارک یا حسن
آمدی و با تو شد جود و کرم معنا حسن
آشنا و غیر نشناسد مرام فاطمیت
ای دلت دریاتر از دریاتر از دریا حسن
ای که بر زهرا تو اولبار مادر گفتهای
ای بزرگ و ای سرآغاز بنیالزهرا حسن
شیر مرد معرکه، سردار صفین و جمل
هر کسی که با تو در افتاد شد رسوا حسن
ای که زد صلح تو طعنه تا ابد بر هر چه جنگ
هر چه آید پیش، باشد پرچمت بالا حسن
اولین شاگرد و شاگرد اول مولا تویی
مرشد شیران بی تکرار عاشورا تویی
ای همیشه چاره سازم دوستت دارم حسن
سرور بنده نوازم دوستت دارم حسن
همدمم، سنگ صبورم، ای پناه آخرم
محرم هر درد و رازم دوستت دارم حسن
مهربان آقای من یک بار هم در خانهات
رد نشد دست نیازم دوستت دارم حسن
بارها با نام تو در طرفةالعینی فقط
طی شده راه درازم، دوستت دارم حسن
هر که خواهد هر چه گوید من مسلمان توأم
ای نیازم، ای نمازم، دوستت دارم حسن
من به مردم گفتهام دارم رفاقت با حسن
آبرویم را نبر روز قیامت یا حسن
یا معزالمؤمنین ای خسته از کفارها
آمده جانت به لب از ظاهر دین دارها
آی لعنت تا قیامت بر مرام روزگار
هیچ کس یاور نشد بر یاور بی یارها
هم به مسجد، هم به خانه، هم میان کل شهر
خوب حقت را ادا کردند ای گل، خارها
ای شهید ماجراهای مگوی روزگار
تا ابد شرمندهی تو کوچهها دیوارها
شاهِ افلاکی من، حتی مزار خاکیات
میزند طعنه به کل کاخها دربارها
ای شهید کوچهها، تنهاتر از مولا حسن
چشم ماهیهای دریا از غمت دریا حسن
✍ #محمدحسین_رحیمیان
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست
نماز آینهها را هبوط نور شکست
سکوت نیمهی شب را طنین شور شکست
در ازدحام، پَر و بالهای حور شکست
تمام عرشِ برین محو چهرهی ماه است
لب ملائکه مشغول اَحسَنُ الله... است
تبسمش همهی شهر را غزلخوان کرد
کویر خالی از احساس را، گلستان کرد
و آسمان خدا را ستاره باران کرد
طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد
ستارهای بدرخشید و بی نقاب آمد
دُرُست نیمهی این ماه، آفتاب آمد
به روحِ آیهی تطهیرِ خویش، تن بخشید
به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید
به حُسن عاطفهی خویش، ذوالمِنَن بخشید
خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید
به آفتاب بگوئید آمده قمرش
هزار جان گرامی فدای گُلپسرش
شراب عشق به قربان ساغرش رفته
هزار رود به دریای اطهرش رفته
فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته
نگاه بندهنوازش به مادرش رفته
دل مرا بخدا بُرده خوی مادریاش
چقدر فاطمهوار است ذرّه پروریاش
به نام نامی شاه کرم، به نامِ حسن
قیام کرده کرامت به احترام حسن
شدهست مرغ کرمخانه جلد بام حسن
هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن
گدا، یتیم و گرسنه به برکتش سیرند
جذامیان مدینه به پاش میمیرند
شکستگیِ پر و بال را شفا دادن
مِس وجودی عُشّاق را جلا دادن
به سائلان و گدایانِ خود بها داد
به دست باکرم خود به سگ غذا دادن
تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست
نمی ز قطرهی دریای پُر سخاوت اوست
حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است
میان لشکر حیدر امیر و سردار است
اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است
دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است
یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را
شترسوار جمل خورده ضرب شصتش را
چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد
هزار بندهی گمراه را هدایت کرد
برای دین خداوند استقامت کرد
بنای مکتب اسلام را مرمت کرد
چه رنجهای فراوان به پای عشقش دید
سه بار مال خودش را برای دین بخشید
درخت خشک غمم، کوهساری از دردم
شبیه فصل زمستان گرفته و سردم
عزا گرفتهی این روزگار نامردم
برای حِلم حسن آه میکشم هر دَم
کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود
برای غربت بی انتهاش گریه نمود
هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد
چِقَدر سینهی تنگم هوای غم دارد
غمی که ریشهی دیرینه در دلم دارد
"امامزادهی آبادی ام حرم دارد"
ولی برادر زینب نه مرقدی دارد
نه زائری، نه ضریحی، نه گنبدی دارد
قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود
قسم به آبی دریا، قسم به چشمه و رود
قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود
به کوری همهی آن حرامیان سعود
بقیع، مرکز دیدار شیعهها گردد
قسم به فاطمه، "صحنِ حسن" بنا گردد
✍ #بردیا_محمدی
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
آن شب که عشق بود و خدا بود و هیچ کس
قافیه مست چشم شما بود و هیچ کس
میخواست عارفانهترین شعر گل کند
تنها لب تو مرد دعا بود و هیچ کس
وقتی خدا زمین کرم را بساط کرد
آنجا فقط برای تو جا بود و هیچ کس
ما بُردهایم بازی مستانهی تو را
زیرا که عشق در کف ما بود و هیچ کس
دارد بهشت میوزد امشب ز هرطرف
شد هولِ آتش غمت از سینه برطرف
ای مقتدای نوح و مسیح و کلیمها
با برکت از شما شده دست کریمها
تا آنکه یک نگاه به حاتم کنی حسن
زانو بغل گرفته دلش چون یتیمها
میآورند بوی خدا را برای ما
هر روز از حوالی کویت نسیمها
مدیون آدمم که شده ذکر توبهام
"یا محسن بحق حسن" از قدیمها
من مفتخر به نوکری حضرت توأم
تو سفرهدار هستی و من دعوت توأم
پهن است زیر پای شما بال جبرئیل
میخشکد از نبودن اشک تو رود نیل
من بر کسی به غیر شما رو نمیزنم
ای روی تو چراغ شب سوتوکور نیل
خیرت رسیده بر همهی مردم زمین
بیمزد، بیتوقع پاداش، بیدلیل
نه گنبدی، نه صحنی و گلدستهای ولی
باغ بهشتِ ماست بقیعت خدا وکیل
بیاختیار میشکند بغض قافیه
تبدیل میشود غزل تو به مرثیه
پیدا نکردهام ز دو چشمت طبیبتر
ای شاهِ با فقیرترینها حبیبتر
ای کوه صبر، خاک شده پیش پای تو
ای از همه شکستنت آقا عجیبتر
بیخود به سمت روضه کشیده نمیشوم
ای روضهات همیشه ز هر کس غریبتر
هرچه نگاه محترم تو نجیب بود
چشم پلید همسر تو نانجیبتر
جانم فدای غصه تلمبار کردنت
با پارهپارهی جگر افطار کردنت
ابروی تو اگرچه به محراب میخورد
دارد شکسته میشود و قاب میخورد
وقتی به داغ کودکیات فکر میکنم
هفت آسمان به دور سرم تاب میخورد
خونِ جگر، گرفتگی رخ، سکوت، درد
این غصهها ز کوچه فقط آب میخورد
آقا غریب مانده تنت بین تیرها
اینجای روضهی تو به ارباب میخورد
سردار بیسپاه! بمیرم برای تو
انگار که مدینه شده کربلای تو
گفتی خودت مدینه کجا، کربلا کجا؟
تابوت من کجا، کفن از بوریا کجا؟
گفتی هنوز مانده ببینی چه گفتهام
خون جگر کجا، بدن سرجدا کجا؟
گفتی سرم نخورده زمین پیش این و آن
این جسم تیرخورده کجا، نیزه ها کجا؟
دیگر مجال نیست بگویم ز ماتمت
آخر تمام میشود این ماجرا کجا؟
در کربلا برادر مظلوم، جای من
از خون به دست کوچک قاسم حنا بزن
✍ #رضا_دین_پرور
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
عجیب نیست که دائم سرِ زبان من است
حسن قشنگترین واژه درجهان من است
اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار، در دهان من است
همیشه "أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله"
پس از "علی ولی الله" در اذان من است
گدای سفرهی او بودهاند اجدادم
همین بزرگترین فخر خاندان من است
به تیرهروزی شبهای خویش مفتخرم
برای اینکه حسن ماه آسمان من است
غم نداری خود را نمیخورم هرگز
چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است
مرا به شاعر درگاه او شناختهاند
هزار شکر که در شهر این نشان من است
قبول اگر غزلم در خورِ مقامش نیست
ولی محبت او برتر از توان من است
اگر چه جانِ جهان شد برای ما اما
همیشه گفته حسن جان: حسین، جانِ من است
✍ #سجاد_روانمرد
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
درماه رحمت جلوهی توحید آمد
نومیدی از دل رفته و اُمید آمد
ماهِ فَلک نقرهفشانی کرد از شوق
در نیمهی ماه خدا، خورشید آمد
خورشید بر دستان مولا دیدنی بود
از این کرامت شوق زهرا دیدنی بود
این گلشن توحید چشمانداز دارد
چون باغ جنت جلوهای ممتاز دارد
از عرشِ اعلا تا همین باغ بهشتی
جبریل چون پروانهای پرواز دارد
کروبیان در آسمان، آئینه بستند
یک گل به یاد مجتبی بر سینه بستند
آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت
با لهجهی شیرین خود نام خدا گفت
او برخدای خود گواهی داد و دیدند
او اشهدش را زبتدا تا انتها گفت
آری امام است و زخود اعجاز دارد
بر کل خلقت افتخار و ناز دارد
وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود
وقتی پیمبر غرق در انوار او بود
جبریل از سوی خداوند جلی گفت
نام حسن زیبندهی این ماه روبود
آری حسن او را خداوند مبین گفت
باید براین حُسن آفرین، صدآفرین گفت
گفتم حسن، عشق تو در دل شعلهور شد
گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوهگر شد
گفتم حسن، دل میل سائل بودنش کرد
گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد
تو جلوهای از رحمت ربّ رحیمی
من سائلم اما تو مولای کریمی
در راه دین امر تو قانون است مولا
دل برشما شیدا و مفتون است مولا
صُلحت زمینهساز عاشورای عشق است
اسلام برصلح تو مدیون است مولا
فرمان تو جلوهگر از آیات نور است
این صلح، سازش نیست، تدبیر امور است
پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی
صدبار در جنگ جمل تو جلوه کردی
در کربلا گرچه نبودی، قاسمت بود
در بانگِ احلی من عسل تو جلوه کردی
گلهای باغت را که خیراندیش کردی
دو شیر را نائب مناب خویش کردی
بر لوح هستی خط زرینی به عالَم
احیاگر این مکتب و دینی به عالَم
کلک «وفایی» با خط زر می نویسد
تو افتخار آل یاسینی به عالَم
نیکو شده با مدحت تو حالم امشب
مُهری بزن بر نامهی اعمالم امشب
✍ #سیدهاشم_وفایی
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
به نام خدای کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد
رسیدیم با ربّنا تا حسن
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمهی ماه،ماه آمده
به خورشید گویند حالا:حسن
چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر اینقَدَر مادری دیده ای!
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپسزدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمکپروری کار این طایفه است
همه سفرهدارند امّا حسن...!
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهیدستبودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
به بازی گرفته کرم را،حسن
قدمهای آغازی اش را نگاه
پر و بال پروازی اش را نگاه
دلِ از خدا راضی اش را نگاه
بیا دست و دلبازی اش را نگاه
گدا را نشانده است بالا حسن
چنان چهره اش هیمنه جمع کرد
که تکبیر از مأذنه جمع کرد
دمِ تیغِ او طنطنه جمع کرد
جمل را خودش یکتنه جمع کرد
عجب ضربهشصتی زد آنجا حسن
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
علی اکبرش شد سراپا حسن
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوانطلای علی
بگو یا حسین و بگو یا حسن
▪️
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیعات چهها می کنیم
شبات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
به زیبایی مشهد ما؛حسن
✍ #بردیا_محمدی
@ghararenokary
#امام_حسن_مدح
از کرمـخـانهی او رزق حلالم دادند
دور او چرخ زدم تا پر و بالـم دادند
خاکِپایشکهشدم جاه و جلالم دادند
خواستم شعر بگویم که مَجالم دادند
چند بیتی بِشَوَم دست به دامان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
آنکه جا داشته بر دوش پیمبر حسناست
آنکه درکشبُوَد از عقل فراتر حسناست
ساقیکوثرعلی؛صاحبِکوثرحسن است
پسر اَرشدِ صدّیقهی اَطهر حسن است
جُزحسن کیست برازندهی عنوانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربانِ حسن))
اینکه در قُلّهی افلاک اقامت دارد
از شئونات اِلهیش حکایت دارد
او که از شیر خدا حکم امامت دارد
بر حسین بن علی نیز ولایت دارد
هست شاه شهدا گوش به فرمان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
او سهدَفعه همهی زندگیاش را بخشید
کرمش نور شد و در همه عالم تابید
روزی خَلق به یُمن حَسَن از عرش رسید
هرکسی از سر این کوچه گذر کرد شنید
مصرعی ناب شده ذکر فقیرانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
غیرازایننیستکهلطفو کرمو بخششو جُود
از دم گرمِ حَسن بود که آمد به وجود
شاعر او سر ذوق آمد و اینگونه سُرود
چشم آن لحظه که بر عالم ایجاد گُشود
پهن شد روی زمین سُفرهی احسان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
درد مظلوم،بدانید دوا خواهد شد
گِرِهی کور بهکار است که وا خواهد شد
در مدینه حرمی خاص بنا خواهد شد
خشتهایش همه از جنس طلا خواهد شد
ما قرار است بخوانیم در ایوان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
تا به حال تو تَفـَضُّـل نکند این آقا
میشود لمس کنی لطف خدارا؟ اَبَدا
کسریازثانیههمچون ز خُدا نیست جُدا
میزبانـشبهابوالفـضلقـسمبوده خُدا
هرکهمهمانشدهدر روضهیرضوان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
حُبّوبُغضاست چُو در دین خداوند،مِلاک
گر نباشد یکی از این دو هلاکیم ، هَلاک
جُز«حَسندوستی»آید مگر از نطفهی پاک؟
پوزهی دشمن مولا شده مالیده به خاک
حَل شدند اهلِجَمَل در دلِ طوفانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
#محمد_قاسمی
@ghararenokary