eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
793 عکس
50 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام ♾♾♾ با يادِ غم حمزه دلي صابر نيست افسوس كه آن حريم را حائر نيست فرمود پيمبر كه جفا كرده به من هر زائر من كه حمزه را زائر نيست ✍مرحوم ♾♾♾ 🔹جلسه هفتگی هیئت حبیب بن مظاهر(ع) 🎼سخنران: حجت‌الاسلام مهدیان 🎙مداح: حاج سید علی حسینی‌تبار 🕰زمان:سه‌شنبه 4 اردیبهشت - ساعت 30 / 8 شب 🕌مکان:بنیاد - خیابان شیخ انصاری - کوچه 16 - حسینیه هیئت 🖇ویژه برادران ▫️عضويت در كانال هيئت👇 @habibmazaherqom ♾♾♾ 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به پا شده محشر/مدینه غم‌باره علی سیه پوش و/نبی عزاداره اشک غریبانه/فاطمه میباره علی سیه پوش و/نبی عزاداره وا حمزتاه... صفیه آیا از/حمزه خبر داره؟ علی سیه پوش و/نبی عزاداره با چشمای گریون/منتظر یاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره رسید پیغمبر/موقع دیداره علی سیه پوش و/نبی عزاداره رو بدن حمزه/عباشُ میزاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره غم به دل زارِ/صفیه آواره علی سیه پوش و/نبی عزاداره نبینه با نیزه/سینه شده پاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره رو تن غرقِ خون/نشون آزاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره میخونه لعنت بر/هند جگر خواره علی سیه پوش و/نبی عزاداره بعد تو لشکر بی/یار و سپهداره علی سیه پوش و/نبی عزاداره گریز روضه باز/دست علمداره علی سیه پوش و/نبی عزاداره بعد تو ای عباس/کار حرم زاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره بجای تو حالا/شمر جلو داره علی سیه پوش و/نبی عزاداره نگاه کن! زینب/راهی بازاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره حریم آل الله/اسیر اغیاره علی سیه پوش و/نبی عزاداره 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
واحمزتا... چه آمده بر روز پیکرت واحمزتا... رسیده کنار تو خواهرت واحمزتا... به روی تنت می کشم عبا مثله شده رشیدِ حرم ؛پای تا سرت واحمزتا... اگر چه تنت ریخته بهم با احترام دفن کنم جسم اطهرت واحمزتا...شکافته شد سینه ات ولی در زیر سم اسب نشد نرم پیکرت واحمزتا ... چه خوب که دختر نداشتی کاری نداشت وحشیِ قاتل به دخترت واحمزتا... عموی دلاور برو دگر یک دختری  زمین نخورد در برابرت واحمزتا ... بریده شد انگشت تو ولی غارت شدی قبول نه در پیش مادرت 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
شد دشت احد کرببلا یارسول الله کشتند عموجان تو را یارسول الله کردند جسارت --بر پیکر حمزه شد غرق جراحت--پا تا سر حمزه آه و واویلا  آه و واویلا افتاده روی خاک علمدار پیمبر خون میچکد از چشم گهر بار پیمبر نه طاقت دوری--نه تاب نظاره مانده چه کند با--این پیکر پاره آه و واویلا  آه و واویلا بر سینه زنان در بر او خواهرش آمد ای کاش نبیند چه بلایی سرش آمد بر سینه و پهلوش--جای نیزه ها بود صد شکر که جسمش -- در زیر عبا بود آه و واویلا    آه و واویلا سوزد همه دلها چو دل زار صفیه بر حالت زینب روی تل زینبیه میکرد نظاره--می رفت از حال ده نفر سواره--می روند به گودال مظلوم حسینم   مظلوم حسینم 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از قرار نوکری
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام ♾♾♾ با يادِ غم حمزه دلي صابر نيست افسوس كه آن حريم را حائر نيست فرمود پيمبر كه جفا كرده به من هر زائر من كه حمزه را زائر نيست ✍مرحوم ♾♾♾ 🔹جلسه هفتگی هیئت حبیب بن مظاهر(ع) 🎼سخنران: حجت‌الاسلام مهدیان 🎙مداح: حاج سید علی حسینی‌تبار 🕰زمان:سه‌شنبه 4 اردیبهشت - ساعت 30 / 8 شب 🕌مکان:بنیاد - خیابان شیخ انصاری - کوچه 16 - حسینیه هیئت 🖇ویژه برادران ▫️عضويت در كانال هيئت👇 @habibmazaherqom ♾♾♾ 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
45.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹به نام خدا🌹 نماهنگ مثل معلم کارگردان: امیر حسین حاجیلو تهیه‌کننده: حسین بگجانی مدیر فیلمبردار:امیر حسین حاجیلو کاری از گروه سرود رهروان مهدوی ما را دنبال کنید 👇👇 https://eitaa.com/rahrovane_mahdavi ♾♾♾♾ سلام و عرض ادب به همه اساتید و معلمان سرزمینم 🌼🌸تو شغل انبیا داری معلم مقام کبریا داری معلم برای خدمت و تعلیم دانش حضور بی ریا داری معلم🌼🌸 سپاسگزار معلمی هستم که علم و دانش و نوکری کردن در خانه اهل بیت (ع) را به من آموخت و من را برای همیشه شاگرد و مُرید خود کرد. روز معلم بر همه زحمت کشان سنگر تعلیم و تربیت مبارک باد 🌷🌷🌹🌹❤️❤️🌹🌹🌷🌷 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ علیه السلام ♾♾♾♾ 🏴 ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام خدمت شما بزرگواران.... 🏴✨به همین مناسبت مراسم عزاداری در روز پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ماه بعد از نماز عشاء در مرکز قرآن و حدیث کریمه اهلبیت برگزار میگردد... 🏴سخنران:حجت الاسلام رجب زاده مداح:سید علی حسینی تبار ومادحین نوجوان مرکز 🏴ازشما همه دوستان و محبین اهل بیت دعوت بعمل می آید....✨ ✨مرکز قرآن و حدیث کریمه اهلبیت✨ ➰➰➰➰ 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
🔹السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق علیه السلام بارگزاری اشعار و نوحه های شهادت امام صادق علیه‌السلام 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه  فکرِ سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکرِ بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد  میریزد بِهَم بازهم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگِ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد بازهم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند رویِ مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمردِ شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم  طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
کوچه ها نیمه ی شب سوختنت را دیدند ریسمان ها به سراپای تنت پیچیدند در و دیوار به اشفتگی ات لرزیدند یادگاران سقیفه به غمت خندیدند اثر زهر کشنده بدنت راحت شد روضه ات موی سفیدی ست که بی حرمت شد پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است صورت ملتهبت از عرق سرد،تر است بر سر شانه غم تلخ علی می بردی بی امامه وسط کوچه زمین می خوردی پیکرت اب شد از زهر ولی بی سر...نه خانه ات سوخت ولی کودک تو معجر...نه خواهرت بعد تو در هجمه ی یک لشکر...نه عقب قافله جا مانده ز تو دختر؟...نه خانه ی سوخته ات پنجره ی کرببلاست روضه ات جلوه ای از خاطره ی کرببلاست 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
آسمان است و زمين دور سرش مي گردد آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد اين قد و قامت افتاده درخت طوبي است اين محاسن بخدا آبروي دين خداست اين حرمخانه ي زهراست مسوزانيدش اين حسينيه ي دنياست مسوزانيدش شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد پسر فاطمه را پاي پياده نبريد آي مردم بگذاريد عبا بردارد پيرمرد است و خميده است عصا بردارد ببريدش، ببريد از وسط مردم نه هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند وسط شعله كمي مادر مادر بكند از مسيري ببريدش كه تماشا نشود چشمي از اين در و همسايه به او وانشود اصلا اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟ پيرمردي كه خميده است كشيدن دارد؟ شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین دیگر ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین دیگر ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین دیگر حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین دیگر سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار سفارش کرد  ما را تا ادا سازیم دِینش را به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست عزاداریِ ما میراثی از رسمِ عزای اوست تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ  ماست ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را میانِ گریه می‌بیند همانجا مادر خود را ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت خدایا خانه‌یِ او در هجوم بی حیاها سوخت چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست به یاد کودکانِ بی کَسَش  فکر عیالش نیست چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد زمین اُفتاد و با نیزه  کسی اما نَزَد او را زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را میان مجلس منصور سرپا چند ساعت بود جسارت شد به پیری که نگاهش غرق محنت بود به یاد عمه جانش که اسیر یک جماعت بود جسارت بود و غارت بود و غارت با جسارت بود رُباب است و غم  زینب که دادِ او حرم را بُرد ببین دیر آمدم دیدم که نیزه کودکم را بُرد 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
حق پرستان را امامی بود، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری: آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دلهایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سید طاووس‌ها، طاووس بستانش همه شیخها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه گردن افرازان دانش، گَرد میدانش همه جامی از "العلم نورٌ..." ریخت تا در جان ما از "هَلِ الدین"ش به "الّاالحُب" رسید ایمان ما علمِ او با عقل، نه! با جان عالم کار داشت در تنور خانه‌اش هم، شیعه‌ی بیدار داشت گر چه پای درس و بحثش مدعی بسیار داشت، چند تن، ای کاش! چون هارون مکّی، یار داشت در هراسند از وجودش چون که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی ست لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها نور، مجرم بود اما، در نظام کورها ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها وامدار حوضی از دریای علمش، حوزه‌ها امتداد موج اشک روضه‌هایش، روضه‌ها باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش، شعله‌ور در خانه‌ی آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گرد، بر پیشانیِ آیینه‌ی روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است هیچ‌کس گویا، حیا از نور آن صورت نداشت پیر ما موی سفیدش لااقل حرمت نداشت هم به قدر یک عصا برداشتن، فرصت نداشت نه، به افتادن، دویدن، این چنین عادت نداشت ای دلیل حق! دلیل این پریشانی، چه بود؟ جرم تو، جز این که سرّ عشق می دانی، چه بود؟ صادق آل محمد! عالمی در حیرتت محو دستان کریمت، پای درس حکمتت قرنها طی گشت و قدری کم نگشت از غربتت سوختم، وجه خدا! از داغ صحن خلوتت نور افلاکی و بر خاکت چراغی نیست، نیست گنبدی، گلدسته ای، صحنی، رواقی نیست، نیست خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قال صادق‌ها و باقرها، نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد بر خلاف زندگیِ از دروغ آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدن مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهمند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالمند غم ندارند اولیاءُ الله، غمخوار همند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکمند دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است صبح نزدیک است آری! وعده‌ی حق صادق است 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد با آنکه در مقابل خانه مرا زدند همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد اينجان ميان روز زمين خورد مادرم رويش عباى خويش امير عرب کشيد شهر مدينه شهر زمين خوردها شده سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد شب هاى جمعه مادر ما داد ميزند گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد ميخواست داد عمۀ ما را در آورد آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشيد اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین تا ابد مرئوس ماییم و ریاست باشما نازشصت هرکسی مارا رسانده تاشما انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت بحث و استدلال از عصرشما بالاگرفت فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جا گرفت راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی از بقیه بی نیازیمو نیاز ما تویی ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی بانی ترویج عاشورا تویی! پس بی گمان.. خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خان مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده سهم تو دراین دیار آشنا غربت شده بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده خانه امن الهی سلب امنیت شده آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنیست نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنیست دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنیست بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنیست کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟ راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟ راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟ راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند؟ چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟ نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد نه کسی باتازیانه خواهری را میکشد نه کسی از پشت موی دختری را میکشد نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
باز هم نوبتِ مدینه شُد و در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه‌یِ بنی هاشم خانه‌ای بینِ شعله‌ها میسوخت نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند به پَرِ دامنی ولی اینبار آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شُکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت نَفَسَش بند آمده نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش شرم از رنگِ این محاسن کُن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده استخوانش را حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش حق بده که به یادِ او انداخت عمه‌اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ‌تر بردند حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلود اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاکها بودند رویِ این کوچه‌ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر می‌زدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر می‌زدند زینب را 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary