eitaa logo
قرارگاه نور ...
19 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
168 ویدیو
6 فایل
《 شهـــادت را نه در جـنـگ ، در مبارزه می‌دهنــد...... ما هنوز شهادتــی بی درد می‌طلبیــم غافل که شهــادت را جز به اهل درد نمی‌دهنــد....》 ♡ کپی مطالب کانال = ذکر صلوات درگاه ارتباطی: @hgh981
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 فرزندان ایران... 🔹اینجانب هنگامی که این جوانان عزیزِ درعنفوان شباب را، که با گریه از من تقاضای دعا برای میکنند، مشاهده میکنم از خود مایوس و از آنان شرمنده میشوم. 📅 امام خمینی(ره) | ۶۱/۱۱/۲۱ https://eitaa.com/joinchat/3524198457C18457b8d33
تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۵/۶ ۲ : این وصیتنامه را در حالی به کاتب، که برادرم فتح‌الله صمصامی است‌، میگویم که در نهایت علاقه و میل وافر به و در راه خدا بسر میبرم و برای مبین اسلام، روح و جانم در اوج آمادگی برای دفاع از کیان اسلام بسر میبرد. با طیب خاطر و علاقه وافر به شهادت در راه رضای خدا هستم. از مادر، همسر و فرزندم میخواهم، پس از شهادت من مبادا کوچکترین کسالتی در وجودشان پیدا شود، بلکه خوشحال و مسرور از شهادتم باشند! شهدای محله شهر (دشتستان)
🔰 ما هرچه داریم از محرم است 🔹محرم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. ما باید به عمق این و تاثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تاثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی‌شد. 🔻همه در تحت بیرق امام حسین- سلام الله علیه- قیام کردند. در این اجتماعاتی که در محرم و می‌شود، مبلغین عزیز و خطبای معظّم باید مسائل روز را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را در یک همچو زمانی که گرفتار این همه ما هستیم، معیّن کنند. 📅امام خمینی(ره) | ۲۵ مهر 1361 https://eitaa.com/joinchat/3524198457C18457b8d33
"شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند..." دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم: «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت: «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم: «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد، گفت: «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در را این‌چنین بیان می‌کند: "سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند. زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..." 💠 برادر و خواهر من ... آیا جوابی برای این خونهایی که برا من و تو ریخته شده داریم؟!!! آیا توانستیم در راه حفظ ارزش ها و پایمال نشدن خون شهیدان قدمی برداریم... کلاه خودمونو قاضی کنیم ببینیم با خودمون چند چندیم😔😔😔 🌷••• ♡•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/3524198457C18457b8d33
"شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند..." دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم: «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت: «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم: «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد، گفت: «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در را این‌چنین بیان می‌کند: "سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند. زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..." 💠 برادر و خواهر من ... آیا جوابی برای این خونهایی که برا من و تو ریخته شده داریم؟!!! آیا توانستیم در راه حفظ ارزش ها و پایمال نشدن خون شهیدان قدمی برداریم... کلاه خودمونو قاضی کنیم ببینیم با خودمون چند چندیم😔😔😔 https://eitaa.com/joinchat/3524198457C18457b8
🍃شهیدی که تو آخرین بخش از تکاوری به شهادت رسید اما نه خبرگزاری ها بهش پرداختن و نه رسانه ای شد... 🕊 هفته پیش تو ماموریت به درجه رفیع رسید 🌷شادی روحش و تسلی دل خانواده شهید
عمل مقدس ماندگار است نه عمل بزرگ 🔺️ سپهبد قاسم سلیمانی، مهرماه سال گذشته: سپاه سعی داشته همه‌ی عملی که انجام می‌دهد مقدس باشد، نه عمل بزرگ. عمل بزرگ، عمل ماندگار نیست. اینکه ما عمل بزرگ را عمل استراتژیک می‌نامیم، خیلی در تاریخ بوده است، امّا اثر او بر یک قبیله، بر یک قوم و بر یک ملت است. اثر اسکندر بر یونان قدیم است، امّا از دید ملت ایران منفور است. اثر نادر بر یک دوره‌ای از ایران قابل افتخار است، امّا بر ملت دیگری قابل تنفر است. ولی عمل مقدس، عمل امام حسین(ع) است که در آن خودخواهی، خودمحوری، جاه‌طلبی، خویشاوندپروری راه ندارد. ۹۸/۷/۸ @Jonbeshmoslem
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواهر بسیجی ام، خانم زهرا غفاری،کارشناس ژنتیک بود.میتوانست با یک ژن خوب ازدواج کند ومثل یک پرنسس زندگی آرامی داشته باشد، اما آرامش حقیقی در گرو زندگی با افراد با تقواست.(مثل حضرت قاسم(ع) و حضرت علی اکبر(ع) ) همسفر بهشتی همسران خود باشید فتاح زاده،مدیر دفتر حوزه۳۶۴مصباح الهدی ناحیه ری، شورای پایگاه شهیدیه شربیان
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم 🔺پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ✍ساعت ۷ صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. 📚راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون 🌺🌱 💚 🍂@lalehhayshahr🍂
بِأَی ذَنبٍ قُتِلَت... یاالله😭 تا به کی خون مظلومان ریخته شود... اللهم عجل لولیک الفرج🤲🤲 امروز انفجار کابل افغانستان و خبرنگار افغانستانی شبکه طلوع افغانستان وهفته خونین😭😭😔😔🖤🖤🇦🇫🇦🇫🇦🇫 🌱 @Gharargahenoor
🌹 🌱 شهید ابوالقاسم پرپینچی در چهارم اسفند ماه سال ۱۳۱۳دیده به جهان گشود. او در حد خواندن و نوشتن سواد اموخت و شغلش کشاورزی بود. 💌 🌱 من تنها آرزویم شرکت در جبهه حق و جهاد در راه الله است‌ و‌ سپس شهادت. پیام مرا به امام برسانید و بگویید: اماما ما سربازان اسلام که در جبهه حق علیه باطل میجنگیم نه برای افتخار بلکه برای پیروزی اسلام‌و‌یاری قرآن و زنده نگه داشتن یاد هزاران شهید به خون خفته 🌷 🌱 در نوزادی این شهید والا مقام مادرش نصفه شب ها که برای شیر دادن به ایشان بلند میشدند میدیدند که خانمی نقابدار گهواره ایشان را تکان میدهد و سرمه به چشمان او میکشد مادر چندین بار این صحنه را میبیند،و این موضوع را با پدر شهید در میان میگذارد و پدر میگوید این موضوع را به کسی نگو این خانم مادر سادات است،این بچه وقتی بزرگ شود عاقبت به خیر میشود... 🕊 🌱 سرانجام در بیست و یکم آبان ماه ۱۳۶۱ در فکه به شهادت رسید. خواهر گرانقدر خیلی بی تابی میکردو پسر خطاب به مادر میگوید مادر جان نمیگذارم سلاح دایی جان بر زمین بماند و راهش را ادامه میدهم و شما را سرافراز میکنم سر انجام شهید علی اکبر(رضا)خمسه،در عملیات کربلای۴به دایی شهیدش پیوست... ▫️محل تولد:شریف آباد ▫️تاریخ تولد:۱۳۱۳/۱۲/۱۴ ▫️محل شهادت:فکه ▫️تاریخ شهادت:۱۳۶۱/۸/۲۱ 🤲 🌱 @Gharargahenoor
✨🌹شناسنامہ‌شهـید‌مدافـع‌حـرم🌹✨ نام و نام خانوادگے: محمود رضا بیضایے🌼 تاریخ تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰🌿 محل تولد: تبریز📎 تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳🕊 محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق🦋 تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر♥️   شهید محمود رضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبے و دارای ریشہ روحانیت در تبریز متولد شد..🌸🌱 تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و را در او به وجود آورد..🥀