eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
شبیه مرغ بی ، بال و پرم کردند چارتا پسر داشتم ، بی پسرم کردند آخرش از غصه ، خونجگرم کردند چارتا پسر داشتم ، بی پسرم کردند دیگه تو سینه نفسی نمونده دور و برم دیگه کسی نمونده واویلا واویلا واویلا بشیر خبر آورد ، همه گلام پژمرد به فرق عباسم ، عمود آهن خورد شنیدن این داغ ، خیلی منو آزرد به فرق عباسم ، عمود آهن خورد طوری سر ماه منو شکستن که آخرش سر و رو نیزه بستن واویلا واویلا واویلا شنیدم عاشورا ، علقمه غوغا شد شنیدم عباسم ، زائر زهرا شد علم زمین خورد و ، ولوله برپا شد رفت اباالفضل و ، حسین تنها شد میگن که غم به زخم دل نمک زد زجر چقدر رقیه رو کتک زد واویلا واویلا واویلا                                                                                                               * جونم و از داغت ، به لب آوردی تو فدات بشم مادر ، آب نخوردی تو اگر چه مشک و تا ، حرم نبردی تو فدات بشم مادر ، آب نخوردی تو فدات بشم ای پسر رشیدم جلوی زهرا کردی روسفیدم واویلا واویلا واویلا * اگر چه از غصه  ، دلم پریشونه اگر یه کوه غم ، دارم روی شونه می رم از این دنیا ، اگر غریبونه نرفته تابوتم ، شبونه از خونه عالم همه فدای اسم زهرا تشییع شد شبونه جسم زهرا واویلا واویلا واویلا
مدینه خون گریه کن /برای ام‌البنین به جای عباس در / عزای ام‌البنین دگر در این شهر غم/ عطر گل یاس نیست به زیر تابوت من / شانه عباس نیست واویلا واویلا / واویلا واویلا ..... چار پسر داشتم / مدینه یادش به خیر قرص قمر داشتم / مدینه یادش به خیر دست خزان لاله‌ی / حیدریم را گرفت آخر عمر لذتِ / مادریم را گرفت واویلا واویلا / واویلا واویلا ......... شنیدم عباس من / دست تو از تن زدند به فرق نورانیت / عمود آهن زدند شنیدم از داغ تو / پشت برادر شکست تو رفتی و بعد تو / حرمت خواهر شکست واویلا واویلا / واویلا واویلا ........ دست تو تا شد قلم / دست عدو باز شد دگر کتک خوردنِ / رقیه آغاز شد شنیده ام بعد تو / کار حرم زار شد به جای تو حرمله / قافله سالار شد واویلا واویلا / واویلا واویلا ...... گریه کنم روز و شب / فقط برای حسین چهار فرزند من / همه فدای حسین بمیرد ام البنین / حسین مادر نداشت گلوی خشکیده اش/ طاقت خنجر نداشت وای حسینم حسین وای حسینم حسین ....
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم تو که بودی؟ که خدا همسرِ مولایت کرد؟ تو چه کردی؟ که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد؟ مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
هر کس دلش با مرتضی عمری عجین باشد جای تعجب نیست باید اینچنین باشد عاشق در این درگاه گردد عارف باالله وقتی که زانوی ادب روی زمین باشد من حتم دارم خاتم انگشتر او را نام علیِ مرتضی نقش نگین باشد همسر امیرالمومنین باشد به این معنی است حتی سزاوار است ام المومنین باشد نامش اگر شد فاطمه پس حکمتی دارد او جای زهرا آمده مسند نشین باشد وقتی قمر دور سر خورشید میچرخد باید که دستان خدا در آستین باشد ام الادب ام الادب ام الادب بی شک ام البنین ام البنین ام البنین باشد جز او چه کس باید که بعد از کربلا عمری سنگ صبور رنج زین العابدین باشد من سر فرود آورده ام در پیش این بانو راز سر افرازی من قطعا همین باشد شاید دلیل اینکه مهدی تشنه ی یاریست تنها نبود اُمِّ سقا آفرین باشد
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست ام الادب ، ام الوفا ، ام الاباالفضل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست شاگرد درس صبر مولا بوده ای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گریه ات جایی ندارد داغ فرزند قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنانت را درآورد پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضه ات هم غیر از این نیست شور رجزهایش نمی آمد به آن که در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه ! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟ یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است...! یعنی سر عباس بر روی زمین نیست
باید مدد ز حضرت روح‌الامین کنم تا مِدحتی ز حضرت امّ‌البنین کنم امداد غیب بایدم از آن چنان هُمای تا قصّه از فرشته‌زنی، این‌چنین کنم این رتبه از کجا و منِ کوته آستین موسی نی‌ام که معجزه از آستین کنم بر طبعم ای فرشتهء وحی خدا، بتاب شاید مدیح زبده و وصفی گزین کنم ماه بنی کلاب و عروس علی است او حیف آیدم که با رخ ماهش قرین کنم بشنو حکایتی که به کام عسل شناس احلی من العسل من ازین انگبین کنم وقتی به سمت خانهء بخت آمد آن عروس گفتا به خویش ناز من نازنین کنم در پیشگاه خانه به ناگاه ایستاد شرطی نهاد و گفت که حاشا جز این کنم تا چار طفل فاطمه بر پیشواز من نایند، من نه عزم قدم بر زمین کنم با زینبین و با حسنین‌ام حکایتی است باید که شرح آن به بنات و بنین کنم بیرون شدند جملهء طفلان فاطمه ای اشک مهلتی که نفس آتشین کنم انداخت خویش را به قدم‌های کودکان گفت آمدم زیارت عرش برین کنم من آمدم به بوسهء درگاه فاطمه عرض ادب به ساحت آن بهترین کنم بر جای پای فاطمه مالم دو دیده را بر چشم خویش سرمه ز خاک زمین کنم زینب اگر قبول کند دایه‌اش شوم خود را به این شرافت و عزّت قرین کنم من کیستم کنیز عزیزان فاطمه آنان اگر قبول کنندم چنین کنم
من عزادارِ شهِ تشنه لبم کوهی از صبر و وقار و ادبم من کنیزِ پسر فاطمه ام مادرِ شیرِ نرِ علقمه ام مادر جعفر و عبداللهم جان نثارِ درِ ثارااللهم مادرِ چار غیورِ عربم زین سبب اُمِ بنین شد لقبم مادر باغِ گلِ یاسم من مادرِ حضرتِ عباسم من پسرم بود علمدارِ حسین ساقی و میر و سپهدارِ حسین پسرم یک تنِ یک لشکر بود قوَتِ بازوی او حیدر بود پسرم فانیِ فی اللهِ حسین اولین جان به کفِ راهِ حسین سیدی! ذکرِ لبش هرشب بود پاسبانِ حرمِ زینب بود پاسبانِ حرمی پژمرده حرمی سوخته، آتش خورده پسرم در ادبش معنا شد تشنه لب بود ولی سقا شد تا که او راهیِ دریا می شد در حرم مرثیه بر پا می شد ناله ی اهل حرم واویلا دستِ عباس قلم، واویلا رفت تا آب بیارد اما دست ها از بدنش گشت جدا تیری آمد به دل مشک نشست تیر دیگر دلِ زینب بشکست مشک افتاد و ز دل آه کشید ز دلش ناله ی جانکاه کشید گفت ای تیر به چشمم خوردی در حرم آبرویم را بردی وعده ی آب به اصغر دادم حال با مشک زمین افتادم گفت طفلان همه در تاب و تبند همه ی اهلِ حرم تشنه لبند عاقبت گل پسرم را کشتند نورِ چشمان ترم را کشتند حال، من مانده ام و تنهایم تا قیامت خجل از زهرایم نه پسر دارم و نه فرزندی به لبم نیست دگر لبخندی
جان بر لبم رسیده و در بین بسترم از سینه آمده است نفس‌های آخرم خاک بقیع شاهد آه و فغان من دشمن گریست بر من و بر دیده‌ء ترم بالا بلند من که شدی نقش بر زمین نقش است یادِ داغ تو در قاب خاطرم گفتند دست‌های رشیدت بریده شد اما نبود داغ دو دست تو باورم وقتی عمود ابروی پیوسته‌ات گسست در سینه آب شد دلم از غصّه مضطرم گفتم سکینه را که عمو را حلال کن در خون فتاد و آب نیاورد در حرم ای ماه آسمان من از علقمه بیا تابوت من به شانه بگیر ای دلاورم با صد امید چار پسر پروریده‌ام تا وقت مرگ جمله نشینند بر سرم دیگر پسر نمانده مرا بی‌پسر شدم جز گریه نیست در غمشان کار دیگرم
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست هر بار بی قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر  زهرا... سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شده از شهر مادریش باید نوشت حرمت آل عبا شکست عباس شد ستاره دنباله دار تو تا کربلا رسید، و در کربلا شکست یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست