علی طاقت نخواهد داشت درد بی شمارش را
که برده غصه ی زهرا تب صبر و قرارش را
علی آن کهکشان استقامت خم نشد هرگز
که عالم دیده عزم رزم تیغ استوارش را
عجب رزمی که میرقصد به تیغ اش رعد طوفان ها
عرب حیرت نموده برق زین شاهوارش را
صدای همهمه در عرش میپیچد که دلدل هم
به شیهه خواست تا مفتون کند کهنه سوارش را
غزل گل میکند از دیدن خیبر تبار عشق
عرب دیده است قدرت را و مشق افتخارش را
نه تنها نخل ها بر پینه ی دستش غزل خواندند
که هر شب بوسه ها تر کرده اشک سایه سارش را
چه شب های زیادی خسته بر سجاده ها خوانده
به اشک چشمهایش مدح شوق کردگارش را
چه شد حالا که پشت در خمیده سروِ مردانه
چه شد که در نیاورد از غلافش ذوالفقارش را
مگو زهرا به پشت در شکست و گوشه ی خانه
علی زانو بغل کرده .... دهانم خاک یارش را......
نگو که پیش چشم غیرتش یاسی لگد خورده
چه رفته بر علی وقتی که می دیده نگارش را
چه صبری دارد آقایم که می دیده است محبوبش
به درد خویش پنهان کرده بغض آشکارش را
عجب صبری علی دارد قلم بنویس در تاریخ
غلاف و دست و سیلی و سکوت داغدارش را
چه عشقی در علی فریاد میکرده که اینگونه
تمام هستیش را داده حتی اعتبارش را
نشسته خار در چشم و گرفته دست بر زانو
به اشکی روی دیده نقش زد دریا کنارش را ....
چه رفته بر علی که بانویش را قد کمان دیده
چه گفته بر پیمبر او که اینک یادگارش را.....
چه رفته بر علی وقتی که دیده رنگ زهرا را
اگر چه زیر چادر کرده پنهان انکسارش را
نمی فهمم زبانم لال بادا چون که مولایم
به پیش خویشتن دیده، شکسته نو بهارش را
که پیش چشم خود دیده پریشان گیسوی زینب
که پیش چشم خود دیده نگاه خیس و تارش را
به پیش چشم خود دیده به استیصال، درد او
به وقت شانه کردن درد های بیشمارش را
نگو عجل وفاتی فاطمه رحمی به حیدر کن
که دانه دانه دیده قلب خونین انارش را
به دندان گیر شاعر تو زبان را و فقط بنویس
یقین می آید و پیدا کند سبز مزارش را
#زینب_حسامی
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
نام او آمد و قلم گل کرد
رفت تا اتفاق روز کبود
رفت تا بینهایت گریه
رفت تا پیش آنچه بود و نبود
قلمم عارفانه عاشق شد
نام او رمز و راز این قلمست
مصرعی که به کربلا افتاد
مصرعی که دو دست او قلم است
نام او اتفاق یک رود است
رود جاری لب ترک خورده
پیش چشمان تیره ی ساقی
دشتی از لاله های پژمرده
لاله هایی که ظهر روز عطش
رقص خون را به اشک میدیدند
لاله هایی که قلبشان خون بود
لاله هایی که عشق می چیدند
لاله ای بوی سیب را میداد
تاولی از عطش به لب ها داشت
نازدانه چقدر زیبا بود
روی چشمعموی خود جا داشت
صبر لبهای او ترک خورده
آنکه شش ماهه قرص کامل بود
مثل ماهی به تیره ی شب ها
او که سرباز خوب و قابل بود
مادری توی خیمه بیتاب و
منتظر مانده چشم های ترش
جان به لب بود از سکوت علی
نکند تیر آید و قمرش
صحنه ها پیش چشم او میرفت
درد در جان غیرتش تب داشت
می نشست و دوباره بر میخواست
او که نام حسین بر لب داشت
رفت و با اشک اذن میدان خواست
او که دریای ِ تا ابد جاریست
رفت و دستاش را به علقمه داد
کار عباس ها وفاداریست
چه کسی دیده ساقی تشنه
به روی دوش مشک او پاره
بی علم با دو دست افتاده
چشماو بود سوی گهواره
مردی از جنس باور و دریا
در نگاه حسین گمگشته
رفت مثل غزل ولی ای وای
مثل یک چار پاره برگشته
چه کسی دیده آنکه شمشیرش
ذوالفقاریست در ید حیدر
تیر خوردست و باز شرمندست
از غم خشکی لب اصغر ......
چه کسی دیده اینهمه مستی
چه کسی دیده این ادب هیهات
تو تمام وفا شدی عباس
عشق هم با تو میشود اثبات
خشکی آیه های لبهایت
میخراشید روح دریا را
ای فرات ای که مَهر فاطمه ای
در طوافت بگیر سقا را
رد دستانِ عاشقت آقا
مثل خورشید تا ابد باقیست
نام تو بین تشنگان جهان
حضرت عشق حضرت ساقیست
مقتدای ادب فقط عباس
دستهایش جهان باورها
رزق سال غزل فقط عباس
نام او بیت خوب دفترها
بال وپرزخمی ام عزیزحسین
بانگاهی توروبراهم کن
ترکی روی قلبم افتادست
عاشقانه کمی نگاهم کن
دستهایت تمامی دریا
ای تمامت تمام جان حسین
کربلا را برادری کردی
ماه زیبای آسمان حسین ...
#زینب_حسامی
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313