🏴#وفات_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
حامی مصطفی، میکشد پر از آشیان
زیر خاک عزا، مادری می شود نهان
تسلیت داده جبرئيل
محض احوال فاطمه
آسمان گریه میکند
بر غم آل فاطمه
☑️واغریبا، واغربتا
غصه دارد بسی، این جدایی ز یار خود
داده در راه دین، هر چه دارو ندار خود
با سلام و درود حق
بر دل پر غم و محن
پیش چشمان مصطفی
از بهشت آمده کفن
☑️واغریبا، واغربتا
بعد او می شود، روزگاری پر از عذاب
هر چه درد و بلا، بر سر فاطمه خراب
مادری پیشت میخ و در
مرتضی بین کوچه ها
مجتبی سبز زهر کین
سر جدا شاه کربلا
☑️واغریبا، واغربتا
✍#محمد_مبشری
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
تولد امام حسن ع
وقتیکه دنیا حیطه ظلم و محن شد
وقتی زمان کوچ عشق از شهر تن شد
وقتی خزان.باغ صفا را خشک گرداند
وقتیکه گل پاسوز خاشاک چمن شد
یک لحظه خورشید از ورای عشق تابید
اینگونه بود از دل سیاهی ریشه کن شد
آنروز نبض آسمان یکریز میزد
ناگاه زلف دلفریبی پرشکن شد
چون دید یوسف بر زمین افتاده ماهش
مبهوت در سیمای او رعشه به تن شد
در مجلس شب بو که گلشن بانی اش بود
آلاله خوشحال از حضور یاسمن شد
صدها فرشته با هزاران قلب عاشق
آنروزها قربانی چشم"حسن" شد
میلاد او یک اتفاق فوق العاده ست
او رازدار مادری اشراف زاده ست
حسین جعفری
حسین جعفری:
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
ای خوش آن بنده که از خاکِ تو سر بردارد
مرحبا بر اثری کز تو اثر بردارد
هر دلی عشقِ تو آموخت خدا خواه شود
که ز سر چشمة توحید خبر بردارد
بر جمال تو قسم چهرة معصومِ ترا
دست نقاش ازل وقت سحر بردارد
صاحب کعبه تویی دورِ تو بایست طواف
آنکه حاجی است ترا بار سفر بردارد
آفتاب از نظرِ حُسن تو سر بر آوَرد
شب ز گیسوی شما قرص قمر بردارد
رطب از لعل تو در ماه مبارک رطب است
بوسه آن بوسه که از کامِ جگر بردارد
مشکل آن نیست که دل تا شب احیا نرسد
مشکل آن است که جشن تو بما جا نرسد
خانة فاطمه را مُشک ختن می ریزد
یا گل یاس به دامان چمن می ریزد
گفت پیغمبر اکرم که از الطاف خدا
ماه پاره است که بر دامن من می ریزد
ز کَرم خانة توحید خبر آمده است
کَرم و جود ز احسان حسن می ریزد
او گرفتار من و توست نَه ما عاشق او
رحمتش وقت گرفتار شدن می ریزد
گُلِ خوشبوی گلستان بهشت است حسن
که ز سبزِ نفسش دشت و دمن می ریزد
این همه نغمة زیبا که مؤذن دارد
اَشهدِ اوست که از غنچه دهن می ریزد
قاریِ فاطمه لب را به سخن بگشوده
گو به قاری نَزَند درب دگر بیهوده
سینه ها جای تو ای قبلة اَسرار حسن
شیعه ها در طلب وصل تو ای یار حسن
ما کجا و طلب روی تو ای روی خدا
ما خریدار و تویی یوسف بازار حسن
گفتگوی من و تو صحبت عبد و مولاست
دارم اُمّید دهی رخصت دیدار حسن
لا اقل این شده در نامة اعمالم ثبت
همه عمرم به تمنای تو دلدار حسن
بخدا هر دو جهان را به حسن مدیونیم
شیعه را سیره و رفتارِ تو معیار حسن
این وطن را که به ایرانِ رضا معروف است
با قدوم تو شده فتح ، علمدار ، حسن
ما اگر این همه در چشم جهان آقائیم
ما مسلمانِ حسین و حسن زهرائیم
بوی حج می دهد این قامت رعنا آقا
یعنی اوصافِ طوافی تو به معنا آقا
دست در دستِ قنوتِ تو به درگاه خداست
چه صفایی است ترا وقت تمنا آقا
رویت ای قرص قمر ماه شب چارده است
شب میلاد تو ما را شب یلدا آقا
چون علی توشة ما در دل شب پخش کنی
سائلی روز ندید آن قد و بالا آقا
با یتیمان همه جا دستِ نوازشگرِ تست
دردها از تو پذیرند مداوا آقا
دوستان را که خجالت زده فرمایی هیچ
دشمنان همه ز تو بینند مدارا آقا
خُلق نیکوی تو سوگند که دل را بِبَرد
خم ابروی تو سوگند که دل را بِبَرد
رشتة مِهر حسن جان جهان می خواهد
بخدا معرفتت تاب و توان می خواهد
نه به یک عصر ترا شیعة تو بشناسد
لشگر کامل تو طول زمان می خواهد
غربتت جمع کند اُردویی از دلها را
این غریب است که اصحابِ گِران می خواهد
صلحِ تو جاذب دلهاست خدا می داند
و شناساندنِ تو نطق و بیان می خواهد
هیچ کس مثل تو اَسرارِ دلِ کوچه ندید
سرِّ حق لَختِ جگر داغِ نهان می خواهد
به غریبیِ تو سوگند حسین است غریب
وِرنه یک روز نه هفتاد و دو جان می خواهد
دلِ مادر حسنی و دل تو مادری است
با حسین و حسن آوازة ما حیدری است
#حاج_محمودژوليده
✔️امام حسن مجتبی علیه السلام _ مرحوم سید حسن خوشزاد
مرغ دل آوای چمن می زند
چنگ توسّل به حسن می زند
باز که هنگامۀ بشکفتن است
با گل روی تو سخن گفتن است
گل که بگفتم تو ز گل بهتری
چون گل گلخانۀ پیغمبری
غنچه ز لبخند تو وا می شود
خاک ز لطف تو طلا می شود
ماه بگویم به تو یا آفتاب
ای پسر با ادب بو تراب
یا حسن از حُسن ، تو مستحسنی
فاطمه می گفت که روح منی
ای ز همه خوبتران خوبتر
پیش خدا از همه محبوبتر
پیر خرابات معانی توئی
حجّت حق ، حیدر ثانی توئی
خضر لب عطشان می ساغرت
دهر طفیل پدر و مادرت
نسخه چو سقراط نویسد خطاست
نسخۀ تو عافیت است و شفاست
ناصیه ات مطلع الانوار عشق
سینۀ تو مخزن الاسرار عشق
خال سیاهت حجر الاسود است
بوسه گه قبله و نُه گنبد است
شیعه که دیوانه و مفتون توست
ای پسر فاطمه ممنون توست
فاطمه را نور دو عینی حسن
محرم اسرار حسینی حسن
نام تو ما را دو جهان آبروست
مرحمتی کن که بقیع آرزوست
گوشۀ چشمی تو به خوش زاد کن
این دل محنت زده را شاد کن
ولادت امام حسن(ع)، 🍃🌷میلادیه🌷
#ولادت_امام_حسن_ع
#خوشزاد
#امام_حسن_علیه_السلام
میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه هایی از نور است
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است
گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت:
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است
به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کرده ی زهرا "کریم" مشهور است
ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است
گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است
چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم... قبر خاکی اش دور است
به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم
#مرضیه_نعیم_امینی
بسمالله الرحمن الرحیم
ای عشق ببین حالِ پریشانیِ ما را
ای شوق نشان آتش حیرانیِ ما را
ای شور بیاور مِیِ طوفانیِ ما را
تا صبح ببین نادِعلی خوانیِ ما را
ما مرد شرابیم اگر هست بیارید
ما را به درِ بیتِ علی مست بیارید
دیدند همه قبلهی دنیا شدنش را
ذوقِ علی و گرمِ تماشا شدنش را
دیدند و ببینید مُهیا شدنش را
لبخندِ علی و شبِ بابا شدنش را
تنها نه پدر عاشقِ خندیدنِ او بود
تا صبح نبی منتظرِ دیدنِ او بود
انگار شبِ قدر مقدر شده امشب
انگار نبی باز پیمبر شده امشب
برخیز زمین گوشِ زمان کر شده امشب
برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب
یک جلوه زِ تصویرِ خداوند رسیده
امشب پسرِ شیرِ خداوند رسیده
بگذار که یعقوب گشاید نظرش را
تا با تو فراموش نماید پسرش را
هیچ است اگر عشق بُریده است سرش را
رو کرده خدا با تو تمامِ هنرش را
لبخند بزن گردشِ این روز و شب از توست
شیرینیِ افطارِ پیمبر رُطب از توست
یک چشم بگردان و زمین زیر و زِبَر کُن
یک ناز بفرما همه را خون به جگر کُن
بند آمده این راه از آن کوچه گذر کُن
ما خاکِ قدمهات به ما نیز نظر کُن
چشمان تو محراب سحرهای حسیناند
آقا پسران تو پسرهای حسیناند
وای از جلوات جبروتی که تو داری
از شدت نور ملکوتی که تو داری
فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری
حق گرمِ تماشایِ قنوتی که تو داری
پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری
یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری
دور و برتان این همه بیمار اگر هست
یا این همه در شهر بدهکار اگر هست
این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست
تقصیر که شد این همه سربار اگر هست
دیدند کَرَم رویِ کَرَم میدهی آقا
مانندِ علی بویِ کَرَم میدهی آقا
چشمِ تو سخن از غم و از درد به من گفت
از شمع شدن ، شعله شدن ، آب شدن گفت
با لطفِ تو چشمانِ من اینگونه سخن گفت
یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت
هرچند خدا خواست کَرَم داشته باشی
انگار بنا نیست حرم داشته باشی
سوزاند اگر غُصهیِ تو بال و پَرم را
سوزاند غمِ زینبیه هم جگرم را
من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را
ای کاش بیارند از آنجا خبرم را
سوگند در این سینه غمِ خواهرِ تو هست
هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست
(حسن لطفی)
مسمط میلاد امام حسن مجتبی از مظاهر کثیری نژاد -( ای ضامن اجابت اشک و دعای ما )
***
ای ضامن اجابت اشک و دعای ما
ای با تو زیر و رو شده حال و هوای ما
خورشید روی تو شده شمس الضحای ما
امشب کنار قبر تو خالی ست جای ما
عشق السلام،یا حسن مجتبای ما!
*
جبریل کل کنان به نشان ولادتت
از عرش آمد از هیجان ولادتت
امشب نبی ست بانی خوان ولادتت
کامل شده ست ماه زمان ولادتت
شادی نبود بیشتر از این برای ما
*
چشم تو غم فروخت، به جایش خرید عشق
قبل از تولد تو نیامد پدید عشق
ماه خدا به نیمه رسید و رسید عشق
از بوی زلف توست که رنگش پرید "عشق"
رنگی نداشت بی تو یقینا حنای ما
*
ای بانی کرامت و ای بانی عطا
در سایه ی عطات نباشیم، ویلتا
روزی ماست دست تو، والسیف و الشتا
از ما اگر چه این همه سر می زند خطا
با معرفت!نگیر غلامی به جای ما
*
حب دل تو کرده مرا دل پریشتر
میلیاردها ملک خدمت، بلکه بیشتر
ترسا به دین تو شد و چشم کشیش تر
خشمت شبیه نیست، نه حتی به نیشتر
چون خشم توست معنی خشم خدای ما
*
چشمت خداست، کفر تو نفی سبیل نیست
مولا تویی و جز تو که نعم الوکیل نیست
بی تو به قعر رفتن ما بی دلیل نیست
ما را شجاعت گذر از رود نیل نیست
از دست رفته معجزه های عصای ما
*
پلکی زدی زمین و زمان را تکانده ای
عشاق را به ورطه ی مستی کشانده ای
بر زانوی کریم،گدا را نشانده ای
وجه ضمان شیعه ی در راه مانده ای
وقتی تو را خرید خدا در ازای ما
*
تو رونق عبادت و سجاده ای حسن!
شالوده ی هزار "حسن زاده" ای حسن!
هم لذت شرابی و هم باده ای حسن!
گر ره دراز، تو بلد جاده ای حسن!
پشت سرت نبود اثر رد پای ما
*
ای معنی تعبد و سوز دعا حسن!
اسمت دوای سینه و ذکرت شفا حسن!
خیری نبود در رمضان بی تو یا حسن!
بلکه بکای تو برود تا خدا حسن!
شب را نکشته است سلاح بکای ما
*
ای شاه قصر سبز،شه کشور بقیع!
هر روز صبح زود کنار در بقیع
زانو زدم ادب شوم از منبر بقیع
فیض تمام نیست به جز محضر قیع
امشب شده مدینه ی تو کربلای ما
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#امام_حسن_علیه_السلام
مژده بده ساقیا! مژده که نور آمده
از دمِ جان پرورش، عرش به شور آمده
بود به وقت سحر نور چو قرصِ قمر
آینه ی ذاتِ حق شعر و شعور آمده
شادی و شور و شعف نغمه کنان می رسد
بر دلِ ما عاشقان عشق و سرور آمده
نور فشان شد زمین از رخ زیبای او
جلوه ی نورِ خدا پا به ظهور آمده
ساقیِ کوثر فتد قرعه به نام حسن (ع)
آنکه به دستش بوَد جامِ طهور آمده
باز تو دعوت شدی سفره ی اکرام او
دستِ نوازش گرش بهرِ امور آمده
بخششِ دستانِ او بر همگان روشن است
جمله عنایت کند هر که حضور آمده
سبز شود باغِ دین شوقِ ولای حسن (ع)
مرهم غمهای ما سنگ صبور آمده
بهرِ تولای او با دل و جان چاکریم
مژده بده ساقیا مژده که نور آمده!
#هستی_محرابی
#امام_حسن
#مدح_امام_حسن
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالله و قاسم دارد
ابر جود است و سر شیعه ی خود می بارد
او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد
کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت"
حرف قران من اینست"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
_________________
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
مرد غریب شهر ولی آشنای سبز
روح اجابت است به دست تو بسکه داشت
باغ دعای هر شب تو ربنای سبز
هر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحر
از عطر هر تلاوت تو با صدای سبز
سرسبزی بهشت خدا چیست؟ رشته ای
از بالهای آبیتان آن عبای سبز
از لطف اشکهای سحر غنچه داده است
در دامن قنوت شبم این دعای سبز
کی می شود که سایه کند بر مزار تو
یک گنبد طلا ئی و گل دسته های سبز
آن وقت تا قیام قیامت به لطفتان
داریم در بقیع تو یک کربلای سبز
یا می شود دلم گل و خشت حریم تو
یا می شود کبوتر تو، یا کریم تو
تو سرو قامتی تو سرا پا ملاحتی
آقا تو حسن مطلقی و بی نهایتی
خاک زمین که عطر حضور تو را گرفت
از یاد رفت قصة یوسف به راحتی
ایوب که پیمبر صبر و رضا شده
از لطف توست دارد اگرحلم و طاقتی
بی شک و شبهه دست توسل زده مسیح
بر دامنت اگر شده صاحب کرامتی
یاد پیامبر به خدا زنده می شود
وقتی که گرم ذکر و دعا و عبادتی
حتماً برای خواهش دست نیازمند
دست تو داشت پاسخ سبز اجابتی
وقتی میان معرکه شمشیر می کشی
تنها تویی که مرد نبرد و رشادتی
با تیغ ذوالفقار که در دستهای توست
بر پا شده به عرصة میدان قیامتی
بر دوش سیدالشهدا بود رایتت
عباس بود آینه دار شجاعتت
خورشید آسمانی ماه خدا حسن
همسایهٔ قدیمی دنیای ما حسن
پرواز بال های خیالی فهم ما
کی می رسد به اوج مقام شما حسن
روشن ترین تجسم آیات و سوره ها
یاسین و قدر و کوثری و هل أتی حسن
صفین شاهد تو شور و حماسه ات
شیر دلیر بیشهٔ شیر خدا حسن
الله اکبر تو بلند است وقت رزم
آیات فتح روز نبردی تو یا حسن
صلح شکوهمند تو هرگز نداشته
چیزی کم از قیامت کرب و بلا حسن
صلحت حماسه بود نه سازش که این چنین
شد سربلند پرچم اسلام راستین
در خانهی تو غیر کرامت مقیم نیست
اینجا به غیر دست تو دستی رحیم نیست
تو سفره دار هر شب شهر مدینه ای
جز تو کسی که لایق لفظ کریم نیست
از بسکه داشت دست شما روح عاطفه
شد باورم که کودکی اینجا یتیم نیست
جز سر زدن به خانة دل خستگان شهر
کاری برای هر سحرت ای نسیم نیست
اینجا که نیست گنبد و گل دسته ای بگو
جایی برای پر زدن یا کریم نیست
داغ ضریح و مرقد خاکیت ای غریب
امروزی است غربت عهد قدیم نیست
با این همه غریبی و دلتنگی ات بگو
جایی برای اینکه فدایت شویم نیست؟
گل داشت باغ شانهٔ تو از سخاوتت
آقا زبانزد همه می شد کرامتت
این گونه در تجلی خورشید وار تو
گم می شود ستارهٔ دل در مدار تو
روشن شده است وسعت هفت آسمان عشق
از آفتاب روشن شمع مزار تو
بوی بهشت، عطر پر و بال جبرئیل
می آورد نسیم سحر از دیار تو
دلهای ما زمینی و ناقابلند پس
یک آسمان درود الهی نثار تو
هر شب به یاد قبر تو پر می زند دلم
تا خلوت سحرگه آئینه زار تو
تا که شبی بیائی و بالی بیاوری
ماندیم مات و غمزده چشم انتظار تو
بالی که آشنای تو باشد ابوتراب!
یا وقف صحن خاکی و پر از غبار تو
بالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعد
باشیم تا همیشه فقط در کنار تو
با عطر یاس تربت تو گریه می کنیم
آنجا فقط به غربت تو گریه می کنیم
چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود
شایستهٔ شفاعت حیدر نمی شود
چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت
هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود
مرهم به زخم های دل پر شراره ات
جز خاک چادر و پر معجر نمی شود
یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر
والله از تو پاره جگر تر نمی شود
یک طشت لخته های جگر پاره های دل
از این که حال و روز تو بهتر نمی شود
یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب
گفتند نه کنار پیمبر نمی شود
گل کرد بر جنازهٔ تو زخم سرخ تیر
هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود
پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی
با کربلا و کوفه برابر نمی شود
زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت
سالار من که یک تن بی سر نمی شود
دیگر تمام قامت زینب خمیده بود
از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود
#یوسف_رحیمی
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را
هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را
ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده است نبی هم کفی از نان نجف را
بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک
پیش از همهی خلق مسلمان نجف را
میخواست ببینیم کریمیِ علی را
رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را
یک روز بیاییم و بسازیم مدینه
بالای سرِ فاطمه ایوانِ نجف را
- -
دیدیم همه سروری آلِ علی را
اول پسرِ مادریِ آل علی را
جبریل شدم مثلِ کبوتر شدم امشب
ای شوق ببین یک کَسِ دیگر شدم امشب
نامت به لبم آمد و چسبید لبانم
انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب
من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم
ای عشق به من حق بده کافر شدم امشب
پیراهنم از عطرِ گلابت شده لبریز
از لطفِ شما لالهی قمصر شدم امشب
آقا به ضریحی که نداری پَرِ من خورد
پیشِ تو عجب نیست اگر زر شدم امشب
- -
باید که ببینند علی را حسنش را
نقش شرفالشمس عقیق یمنش را
آئینه بگیرید پیمبر شدنش را
از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را
باید که عقیقه بکند فاطمه امشب
شیرینیِ این لحظهیِ مادر شدنش را
یوسف سرِ این کوچه دویده است ولی باز
میدید در آن غُلغُله آخر شدنش را
چشمی که حسد داشت به ذُریهی زهرا
با رویِ حسن دید خود اَبتر شدنش را
بینالحرمین اند ملائک همه امشب
تبریک بگویند برادر شدنش را
- -
تنها نه دل ما که دو عالم حَسنیه است
هر دو حرم کرببلا هم حَسنیه است
باید که علی چند پسر داشته باشد
تا اینکه مدینه سه قمر داشته باشد
مانند نبی کیست که در بینِ دو عالم
از فاطمهی خود دو جگر داشته باشد
باید که پسر دار شوی تا که بفهمی
شیرینیِ باغی که ثمر داشته باشد
هرکس که از این ایل بُوَد موقع رزمش
در پنجهیِ خود تیغِ دوسَر داشته باشد
باید که پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت
تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد
- -
آن چشم که دیدت چقدر مست شد آقا
یک شهر پُر از کوچهی بن بست شد آقا
خورشید چرا نیمهی شب بر سرِ بام است
گو ماه نیاید که مرا ماه تمام است
آن کَس که در این خانه غلام است امیر است
آن کَس که امیر است بر این خانه غلام است
"در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی رویِ تو ای سَروِ گُل اندام حرام است"
با اینهمه حُسنی که شده جمع در اینجا
حیران شدهام قبله کدام است کدام است
هرکس که جمل بود و تو را دید نوشته است
سوگند که صُلحِ تو قیام است قیام است
لایوم....بگو تا بگدازیم برایت
ای کاش حسینیه بسازیم برایت
(حسن لطفی)