eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
شود به اذن تو دریا ، سراب هم حتی شود به نام تو موجی ، حباب هم حتی کریم نیست کسی پیش سفره ات هرچند به نام او بدهند آب و تاب هم حتی نشسته ام سر راهت مگر که یک لحظه تو را نگاه کنم با نقاب هم حتی همین که از تو بخواهیم باز شیرین است اگر دعا نشود مستجاب هم حتی تمامِ خلق رهین شکوه عزت توست اگر شوی تو به ذلت خطاب هم حتی به بغض تو شده کافر ، اگرچه او به رسول به زور داده شود انتساب هم حتی فقط به پای مزار تو بوده که آمیخت به اشک غم ، نفس اضطراب هم حتی ** خدا کند پسری مادرش زمین نخورد خدا کند که نبیند به خواب هم حتی
هر آنچه ناشدني هست با حسن بشود دَمي كه حضرت مُشكل گُشا حسن بشود به حُسنِ خُلق شود بین مردمان مَشهور كسي كه بارِ لبش ذكر"یا حَسن"بشود اسير حُسن كس دیگري نخواهد شد كسي كه دلبرش از ابتدا حسن بشود ببه دست قدرت خود چونكه قصد خلق كند ممسلم است كه صنع خُدا حسن بشود هزار سبط دگر هم به مصطفي بدهند همیشه ، رابع اهل کسا ، حسن بشود عزیزكرده ي خيرُ النساست ، پس باد عزیز حضـرت خيرُ الـوَرا حسن بشود به جز همان كه ابالحجت است،در عالم -ندیده ايم كه جز مجتبیٰ ، حسن بشود ! أخُ الكريم و إمام الكریم و إبن کریم- -قسم به ذوالكرم ،آقاي ما حسن بشود (به سينه ي احدي دست رد نـخواهم زد)* رواست صاحب اين ادّعا حسن بشود گداي لقمه ي ناني شدن ، شرافت ماست شبي كه باني اين سفره ها حسن بشود شبي دقيق نظر كرده ايم و فهميديم حسين نيز پس از حذف"يا"حسن بشود ميان اين همه دلداده ي حسين،خوشيم -به اينكه صاحب دلهاي ما حسن بشود گريز هرچه كه روضه ست كربلاست ولي گريز روضه ي كرب و بلا حسن بشود . كه نوجوان يتيــمي بناسـت آخر كار ميان خون بزند دست و پا، حسن بشود "به سينه ي احدي دست رد نخواهي زد"
به هم رسانده خداوند علی و زهرا را نشان دهد به همه لؤلؤ دو دریا را شمایلت نمکین تر ز یوسف است، آقا تو تشنه می کنی از عشق خود زلیخا را و کافران همه ایمان می آورند به تو اگر نشان بدهی آن جمال زیبا را زمان توان گذشتن ندارد از پیشت چراکه بند میاری همه گذر ها را فدای آن لب شیرین فقط تو لب تر کن که سبز می کنی از نخل خشک خرما را من عاشق حسنم، دین و عشق من حسن است تمام ذکر من امشب حسن حسن حسن است مبارزی که به دستان تو اسیر شود عزیز می شود و عاقبت امیر شود کریم هستی و با احترام میبخشی نمی شود که گدا پیش تو حقیر شود همیشه دست گدا را سریع پر کردی ندیده است کسی بخشش تو دیر شود کرامت تو همان دفعه نخست بس است گدا دوباره محال است که فقیر شود غذا بدون تو اصلا به ما نمی چسبد بیا خودت سر سفره فقیر سیر شود به امر تو شده داماد سیدالشهدا که قاسم تو به پای حسین پیر شود بیا دعا کن و ماهم به پاش پیر شویم به لطف تو در این خانه کاش پیر شویم نمیشود بشناسیم ما غلام تورا چگونه درک کند عقل ما مقام تورا مگر چه کرده ای آقا که جای "یا رزاق" صدا زدند فقیران شهر نام تورا تمام وقت کنارت حسین ساکت بود برای اینکه فقط بشنود کلام تورا کسی که صلح تو را جاهلانه "سازش" خواند نخوانده معنی تاریخی قیام تورا کسی که گفت تو ترسیدی و نجنگیدی ندیده ضربت شمشیر در نیام تورا غریب شهر! همه کینه از علی دارند نمی دهند اگر پاسخ سلام تورا تو بودی به علی لعن کرد بر منبر نگه نداشت معاویه احترام تورا بدون شک دم آخر حسین گفت به تو غریب فاطمه میگیرم انتقام تورا چه کرد زهر تمام تن تو در تب سوخت چه دید داخل آن طشت قلب زینب سوخت
به نام آنکه تو را داده است نام حسن درود احسن الارباب من سلام حسن سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو که نور داده به خورشید مستدام حسن سلام بر درجات زبرجدت که از او عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن عجیب نیست اگر خال هاشمی‌ات را شبانه روز کند کعبه استلام حسن فدای قامت بنده نواز تو که نماز به احترام قدت می‌کند قیام حسن قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست رکوع بی تو رکوعی‌ست نا تمام حسن به اتفاق برادر به حشر گر برسی به جذبه خیره شود چشم خاص و عام حسن پیمبران متحیر به خویش می گویند بود کدام حسین و بود کدام حسن؟ به خشت خشت ستون های عرش رب کریم نوشته با قلم حسن، یا امام حسن شکست شیشه‌ی خون دل شما روزی به دست سوده‌ی الماس های شام حسن صلات ظهر، چه تشییع بی نظیری شد به لطف بدرقه‌ی تیرها ز بام حسن
تمام شهر را امشب خبر كن يار می‏آيد شب دل را به شيدايى سحر كن يار می‏ايد لباس آبرومندى به بر كن يار میايد ز هر چه غير او صرف نظر كن يار مى‏آيد نمی‏پرسى كه يارم كيست ؟ ماه انجمن باشد تجلى تمام حُسن در وجه حَسن باشد كسى از غم نمى‏گويد حديث شادمانى كن مهيا خويش را از بهر جشنى آسمانى كن تو اى پير خرد امشب جوانى كن جوانى كن بهار آرزو شد گلفشانى نغمه خوانى كن كه در باغ ولايت غنچه‏اى زيبا شكوفا شد امير المومنين از يمن اين مولود ، بابا شد صداى كودكى در كوچه توحيد پيچيده به صحن و مسجد و محراب عطر عيد پيچيده طنين شوق در گلنغمه ی اميد پيچيده كه زنجير يقين بر گردن ترديد پيچيده حضور مجلس انس است و خيل قدسيان مسرور نه تنها قدسيان بلكه زمين و آسمان مسرور مدينه شهر نور امشب صفا دارد صفا دارد خوشا حال كسى كه تا سحر حال دعا دارد اجابت مى كند حق هر كه بر او التجا دارد به دامن كودكى چون قرص مه خيرالنسا دارد مه مهمانى حق نيمه شد ماه تمام آمد كريم اهل بيت مصطفى دوم امام آمد درخت آرزوهاى على امشب ثمر داده خدا از فيض بى پايان به او يك گلپسر داده بهار حسن او باغ ولا را برگ و بر داده شب دلخستگان را مژده صبح سحر داده ببين در چهره ی او جلوه ی فياض سرمد را تماشا كن به رخسار حَسن حُسن محمّد را حسن آمد كه حسنش از ملائك دلربا باشد حسن آمد كه از كار همه مشكل گشا باشد حسن آمد كه راضى از دل و جان بر قضا باشد حسن آمد كه صلحش پرچم كرببلا باشد دميده در تن هستى خدا روح سخا امشب ز دست جود او گلبوسه گيرد مصطفى امشب كرامت خاكسار درگه والامقام او سخاوت وامدار بزم فيض خاص و عام او حسن خويش حسن رويش خدا بگذاشت نام او ملائك صف كشيده از پى عرض سلام او عزيز مصر دين را يوسف گلپيرهن آمد حسن آمد حسن آمد حسن آمد حسن آمد شكوه صبر در آئينه ی رخسار او پيدا صداقت میشود در جوهر گفتار او معنا كمال او جمال او مثال حيدر و زهرا بنى آدم تماشا مى‏كند تفسير كرّمنا نبى عصمت على صولت خدا را بهترين بنده كه شد از مشرق جانش فروغ حلم تابنده
دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است که موی تیره و روی سفید با حسن است مبین ز نسل حسن هیچ کس امام نشد به حُسن بینی اگر هر امام را حسن است به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست درست گفت برادر، خود دوا حسن است حسین می شنوم هر چه یاحسن گویم دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است حسین نَهی به قاسم دهد حسن دستور ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت بیا که کنیه شیر خدا اباحسن است
بر لب هر عاشقی گل کرده امشب یا حسن می شوم عبد خدا ماه مبارک با حسن ما اگر عبد حسینیم و گدای زینبیم بر خود زینب قسم کرده جدا ما را حسن رزق آب و نان من دائم ازین خانه رسید نیستم مدیون دربار کسی الا حسن تا که جان دارم میان تن دم از او می زنم شافع عقبی حسن ...مولا حسن... آقا حسن ذکر یاسبّوح و قدوسم شده یا مجتبی می روم سجده به عشق اینکه گویم یا حسن کوری چشم زنی که قاتل پیغمبر است مینویسم روی قلبم "سیدی مولا حسن" ای که در شهر مدینه شهره گشتی بر کرم یک نظر بر این گدا کن ماه دل آرا حسن نیمه ی ماه است و دستم خالی و رویم سیاه حقّ زهرا مادرت اُنظُر الیّ یاحسن
بر جاه و‌جلالش صلواتی بفرست بر جمله خصالش صلواتی بفرست میلاد کریم اهلبیت است امشب بر ماه جمالش صلواتی بفرست
بسم رب النور ، من هستم مسلمان حسن بوده از روز ازل دستم به دامان حسن آمدم اصلا در این دنیا به فرمان حسن عالمی دارم در اینجا با گدایان حسن شکر حق که مثل اربابم دلم با مجتباست تا قیامت بر لبم ، یا مجتبی یا مجتباست ای خوشا آن دم که ذکر لب حسن جان می شود پیش چشمم جنت الاعلی نمایان می شود در دل ویرانه قلبم گلستان می شود درد های گفته و نا گفته درمان می شود هر که با این اسم زیبا عشق بازی می کند روز محشر پیش مردم ، سرفرازی می کند دل حسن ، دلبر حسن ، عالی حسن ، اعلا حسن قبله عباس و عشق زینب کبری حسن تا ابد بانی کل مهربانی ها حسن لافتی الا علی و لا کریم الا حسن هیچ هم گیرد ز سائل بی نهایت می دهد مهربانی را ببین ناگفته حاجت می دهد ای تمامی وجود حضرت خیرالنسا زینت دوش نبی و زینت عرش خدا چهره تو مصطفی در مصطفی در مصطفی بند می آیند هنگام عبورت کوچه ها در جمالت جمع گشته ، کل زیبایی حسن یوسفی ، ماهی ، نه بالاتر از اینهایی حسن تو همان هستی که بی منت سخاوت می کنی آسمانی ، آسمانی هم عنایت می کنی دم به دم بر عالم و آدم محبت می کنی فاطمه خندان شود وقتی کرامت می کنی دم به دم لطف فراوانت به خوب و بد رسید مهربانی تو را خوب و بد عالم چشید ای که آقازاده و آقا و آقا پروری مانده ام که مصطفی یا فاطمه یا حیدری تا قیامت از زمین و از زمان دل می بری با وفایی ، مهربانی ، بی نظیری ، محشری یا معز المومنین دست الهی یار توست نایب حیدر شدن تنها در عالم کار توست ای خدای هیبت و خشم و جلال و اقتدار حاصل عمرِ جنابِ حیدر ِدُلدُل سوار کینه توزان جمل را قدرت تو کرده خار یا علی گفتی و شد لشکر تماما تار و مار شیر حیدر ، ای حماسه آفرین عالمین کیستی تو که علمدار سپاهت شد حسین سیدی کن گوشه چشمی ، من گدای قاسمم هر چه هم بد باشم آقا ، خاک پای قاسمم نوکر حلقه به گوشم ، بی نوای قاسمم من به زیر منت ِ کوه وفای قاسمم آی ابر با کرامت ، رحم کن بر این کویر عشق آقازاده ات را از دلم هرگز نگیر ای که از مظلومیت ماهی دریا گریه کرد بر مزار مخفی تو چشم زهرا گریه کرد پیر شد از بس حسینت بر تو آقا گریه کرد یاد داغ کودکیَت عرش اعلا گریه کرد کوچه تنگ مدینه موسفیدت کرده است آه در خانه زنت ؛ آقا شهیدت کرده است
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بی سر و سامان حسن بر جبینم  بنویسید مسلمان حسن دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامی دارد خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ حسن مرد نام آور پیکار جمل کیست ؟ حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبان ها دارد گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم بس که پیچیده به خود ، موی سرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از موی پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست ، حسن ، در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد وای بر من ، زد و بر صورت گل ، جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد شعله ی آه کشد سینه ی سوزان حسن
ادب كنـيم و به خيرُ الوَرا سلام كنيم پس از نبي به شه لافتيٰ سلام كنيم بيا به حضـرت خيرُالنّسا سلام كنيم به ماهِ نيــمه ي ماهِ خُـدا سلام كنيم (سلام حضرت دلبر، سلام قرص قـمر) سـلام عُصاره ي نـابِ مُحمّد و حيدر ســلام اي ثـمـرِ كوثـرِ خُـداي علي سـلام اي جَـلَـواتِ خـدانماي علي سلام ، پاسخِ شيـرينِ ربّـناي علي تو آمدي به زمين تا كه پا به پاي علي به دادِ اين همه بيچاره ي گدا برسي شبيه يك پـدر مهـربان به ما برسي چه قدر فاطمه خوشحال شد از آمدنت مدينه ي كعبه ي آمال شــد از آمدنت دعا چه قــدْر سبكـبال شـد از آمدنـت سپيدْبخت و خوش اقبال شد از آمدنت پُر از تب تو و مستيِ بي حساب شديم نه اربعين، شب نيمه ، شرابِ ناب شديم خوش آمدي به زمين،با دَمِ پيمبري ات خوش آمدي به زمين،با وقارِ مادري ات خوش آمدي به زمين،با شُكوه حيدري ات شبِ ظُـهور تو ، ماييم و ذرّه پروري ات نشسته ايم همه با تو هم سُخـن هستيم دم سحر شـده و مستِ "ياحسن" هستيم چه قدر طعم لب سُرخ تو چشيدني است چه قدر نازِ مليحانه ات كشيدني است جمال ماه تو اي حُسن محض ديدني است به نقد جان گران عشق تو خريدني است سُخن به وصف تو هرگز به انتها نرسـد (به حُسنِ خُلق و وفا كس به يار ما نرسد) چه قدر در رمضان،گفتن از تو مي چسبد چه قدر وقت اذان ، گفتن از تو مي چسبد چه قدر با هيجان گفتن از تو مي چسبد و در قُصـورِ جنان، گفتن از تو مي چسبد چرا كه گفته نـبي : سيّـد الشّـبابي تو كه چـشـمْ روشنيِ مُـوْقفِ حسابي تو از آفتابِ جهـانْ تاب ، آفتاب تري تو از تمـام قبيله ، نـبي مآب تري تو صاحب كرم و لطف بي حساب تري تو از همه ، به جلالت ابوتراب تري اگر تو جلوه كُني آن چنان كه مي بايد خـروش (يا حَسن) از هر كنـاره مي آيد تـبسّم تو ، تمـنّاي هر چه آيينه سـت تويي طبيبِ دل هر كسي كه غمگين است صـداي گـرم تو تسكين دردِ سنگين است فداي لهجه ي قرآني ات كه شيرين است عجيب نيست كه در كوچه راه بندان است حسن نشسته و مشغول ختم قرآن است طلب كنم ز خُدا رزقِ خود"به نامِ حَسن" كه سُفره ي دوجهان است بارِ عامِ حسن چرا به سجده نيفتم به احترامِ حسن ؟ (حسن امام من است و منم غلامِِ حَسن) كريم آل مُحمّد ، به روز رسـتـاخيز (به جُز ولاي توأم نيست هيچ دستاويز) خيال مي كنم امشب كه او حـرم دارد مُضيف دارد و صحن و ضريح هم دارد در آسـتانه ي خـود ، خـادم عَجَـم دارد كنار نـام حُـسـين ، اسمِ او عَـلَم دارد خيال مي كنم امشب مدينه آزاد است بقيع چون حرم شاه طوس ، آباد است
شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است