eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
435 دنبال‌کننده
37هزار عکس
12.3هزار ویدیو
192 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد ..👉 👇 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid 21/4/1394 ت ش شب بخیر 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد ..👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد ..👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= وات ساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/JLhGgNjfT4uC7GxYrsWn8a توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/CnPm8aFv8Fe/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. ❤️❤️ و یاد شهدا با صلوات ❤️❤️ 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/CnPm8aFv8Fe/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم» انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود پـــرسیدم: «واسه چی؟» گــفت:چــرا مــواظب نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟! همه‌ش امانته! گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟ دستش را باز کرد تا حبّه قند خاکی تـوی دستش بود دم در چادر تدارڪات پیدا ڪرده بود! جهت شادی روح ارواح طیبه شهدا خصوصاً شهید آقامهدی باکری صلوات🥀
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️             
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد ..👉 👇 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                  ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                  ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕️🛑🌷      ⭕️          ⭕️🛑⭕️🌷    🌷           🛑⭕️🛑🌷    🌷🛑      ⭕️🛑⭕️🌷    🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷     🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 🌴🌴🌴پنجشنبه و ياد شهدا با صلوات 🌴🌴🌴 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم}  همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔  دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷      🛑⭕️🛑🌷           🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷