4_6032645372436808985.mp3
25.2M
نگی من بی ادب بودم،
نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام،
پاهام پاهای سابق نیست ..
حالا چشمای کم سومو،
به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پامیشم،
به زورم باشه می خندم ..
#محرم - #شب_سوم
#رقیهبنتالحسین
🖤 | @gharinalhosein
قرین الحسین |ع|
#نفس_دوم #همپای_قافله _از ان هنگام که پا در این برهوت گذاشته ایم چشم ها خبر از دل آشوبه ی صاحبان خو
#نفس_سوم
#همپای_قافله
_امشب ولی با همه ی شب ها فرق دارد . مگــر نه ؟
امشب شماهم سخــت تر نفــس میکشید ؟
امشب سیــنهتان یک درد عجیــب وسنگینی دارد . نهــ؟
امشب بـدنِ شما هم درد میکند ؟
مخصوصا پهـلـوها و گـونه هایتان ...
نه ؟
امشب شما هم میــلِ زنده ماندن ندارید . نه ؟
اصلا انگار به نفـسِ سوم که میـرسد دیگر آنچه به ریــه ها میکشید هوا نیست ... هرچه که هست ، بــوی دود میدهد ... گرد وغبـار دارد ...
مثل بــوی گیـسوانی سوخته ... !
بعد صدای جیغ و هیاهو می آید و پرده نشینِ خانۀ گوش ها میشود ...
و در این میان ، در غوغا دخترکےست حیران ...
ترسـان و لــرزان و عطـشان و گــریان ؛
و زخمـی ... !
و نوازش شده با سیــلی ! ...
گاهی دست به گوش هایش میکشد ، گاهی کمرش ... زیر لب چیزهایی میگوید و خودش تسلای خود میدهد مبادا که بارِشانه های عمهاش شود ... زمین میخورَد ... از ناقه عریان ...
دنبال بابا میگردد ... بهانه می گیرد ... بابایش را که می بیند اما ، هیچ چیز مِن بابِ رفع دلتنگی و بهبودِ حـال پیش نمی رود ...
با او به نجوا می نشیند ... دختـرانه ... غریـبانه ... کودکـــانه ...
و اینجاست که دیگر نفسے بر نمی آید ...
راستی دخترها بابایی بودند ؛
نــہ ...؟
#محرم
🖤| @gharinalhosein
امشب و فردا مخصوص برای صاحبمون صدقه بزارید کنار ... قلبشون خیلی فشردس این روزا
یا علی🖤🥀
راوی میگه :
دیدم یه دختری داره رو این خارای صحرا میدَوِه !
با اسب سمتش رفتم بگم بیا نترس
دیدم این دختر تا صدای پایِ اسب رو شنید تند تر دوید ...
رسیدم بهش ، دیدم این دو تا دستای کوچولوشوگذاشت رو گوشاش ...!
گفت مسلمونی ؟!
تاحالا قرآن خوندی؟!
فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ ...
نزنیــا
نزنـی آقا..
من بابا ندارم🥀
#محرم
#بیبی_سه_ساله
با تمام اين اسيران
فرق دارے ، قصه چيست ؟!
هركسے آمد بہ احوالت بخندد،
گــريه ڪرد ...!🥀
#محرم|#روز_سوم
#بیبی_رقیه
🖤| @gharinalhosein
16.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای بـابـا...
حکایتی شده مویم... 🥀
ای بـابـا...
ببین شکسته پهلویم... 💔
#محرم|#روز_سوم
#حاج_محمود
#بیبی_رقیه
🖤| @gharinalhosein
خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا...
شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا...
خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلا
دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا
نسوخته ست، نه...امشب به پات میریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلا...
بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است
بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا
اگر شکسته اموزخم خورده،چیزی نیست
خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا
تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلا
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلا...
#محرم|#روز_سوم
#باباحسین
#رقیهجان..
🖤| @gharinalhosein
حمد شفا برای همه ی مریض های کرونایی و غیر کرونایی و مریض مد نظر قرائت کنید لطفا🖤
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گیسو سفیدم احترامم را نگهدار...
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم... 😭🥀
#آهرقیه...
#حضرت_رقیه
#محرم|#روز_سوم
🖤| @gharinalhosein
قرین الحسین |ع|
#نفس_سوم #همپای_قافله _امشب ولی با همه ی شب ها فرق دارد . مگــر نه ؟ امشب شماهم سخــت تر نفــس میکش
#نفس_چهارم
#همپای_قافله
_مثل مرغ پرکنده اند ... بارها برای اذن میدان دست به دامن حسیــنت شده اند و بی نتیجه بازگشته اند ... هر که نداند خودت که میدانی ! یارت بعد از علیِ اکبر ، نایی برای داغ جوان ندارد ... آن هم دو رعنای خواهرش را ... از آن بدتر طاقتِ شکستنِ تو را هم ندارد ... تو که بشکنی حرم میشکند ! تو تسلای دل های زخم خوردۀ خیمه گاه حسینی عزیزِ حسین !
اما در مرامِ تو چه باک از تقدیم گل های زندگیَت به پارۀ دلت؟
صد ها عون و محمد فدای یک تار موی حسین !
آنجاست که هر بار نادم برگشته اند ، دوباره شیرشان کردی برای جانبازی در رکابِ ولیِ زمان ...
مگر نه اینکه شیر مردانت از میانه راه خود را به کاروان بهـشت رساندند و تو ذره ای تعجب نکردی؟ زیرا که هر کجا امــامت باشد ، پسرانت نیز همانجا هستند!
و حال که اینگونه مستأصل به آغوش مادرانهات پناه آورده اند ، در گوششان کلیدِ اذن شهادت را زمزمه میکنی ...!
و حسین چقدر برای تو عزیز است که برای فدا کردن همه هستی ات به نام مادر متوسل میشوی؟!
و کاش امامت اذن دهد تا همچون حسن در کوچه های مدینه پسری شاهدِ زمین خوردنِ مادری نباشد ...
ساعتی نمیگذرد که صدای پای اسب ها گوش آسمان را پر میکند ... و تو از میان پرده های خیمه برای شیر پسرانت لا حول و لا قوه الا بالله میخوانی و ...
راستی، به بالین شهادتشان نوحه مادرانه خواندی؛نه؟
مگر میشود بگذاری حسین نگاهش رنگ شرم بگیرد؟
نهـ ! تو #زینبی !
و چه زینبی دارد حسیـــن !...
#محرم
🖤|@gharinalhsein