خـدایـا...
بگیـر از مـن!
آن چـه که "#شهـــادت"
را می گیـرد از مـن...😔😔
این روزهــا عجیب دلم؛
به سیم خـاردار هـای #دنیــا !
گیـــر کرده است...
#ابو_تـراب را گفتنـد:
یا علـی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیـاً ؟!
چه کردی که #علـی شدی!؟
فرمود:
إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبــی!
نگهبـــان #دلــــــم بودم...
#شلمچه
حتی اگـر بـه آخـر خط هـم رسیدی!
آنجـا بـرای عشـق
شـروعی مجـدد اســت...😭💔
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات
#شـهـدایـی😇🌷
#التماس_دعای_فرج🤲🏻
خـدایـا...
بگیـر از مـن!
آن چـه که "#شهـــادت"
را می گیـرد از مـن...😔😔
این روزهــا عجیب دلم؛
به سیم خـاردار هـای #دنیــا !
گیـــر کرده است...
#ابو_تـراب را گفتنـد:
یا علـی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیـاً ؟!
چه کردی که #علـی شدی!؟
فرمود:
إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبــی!
نگهبـــان #دلــــــم بودم...
#شلمچه
حتی اگـر بـه آخـر خط هـم رسیدی!
آنجـا بـرای عشـق
شـروعی مجـدد اســت...😭💔
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات
#شـهـدایـی😇🌷
#التماس_دعای_فرج🤲🏻
✨ از شمال #ایران🇮🇷 تا شمال #سوریه🇸🇾
💫 از #مازندران تا #خانطومان
.
✨ مردانی که گویی از دریا #آرامش و از #خورشید درخشش را وام گرفته بودند، آنقدر که سیاحت در شهر مردمک هایشان، یاد آوار #بهشت بود.
همانقدر #آرام، همانقدر نورانی.
مردانی که...😞
.
آه... قلم، کمر خم کرده؛ نمی تواند.
جوهر به سان #کویر گشته است.
خشک و سخت، نمینویسد.✍😣
.
💫 برای گفتن و #نوشتن و سرودن از این مردان، هزاران #قلم و هزاران قطره جوهر و هزاران نظم و نثر کم است، چه رسد به این قلم و جوهرِ درمانده ی من.😫
.
✨ آری! باید نام و راه این مردان را تک به تک، به رخ کاغذ کشید.
.
💫 این بار میخواهم از مردی بنویسم که به عشق، #ایمان آورده بود.❤️
💫 عشق به #علی(ع) عشق به #زهرا(س)، عشق به فرزندانشان، عشق به راهشان،
به راه #حق، به خــ💚ــدا.
و نه عشق به این سیاره ی رنج و
گردش ایام و تنی که روح والای او را تاب نمیآورد که اگر اینگونه بود، پیکر بی جانش در میان تار و پود خاک های سرد خانطومان به یادگار گذارده نمی شد.😔
.
✨ و من سوگند میخورم که او عشق به خدا را بیش از هر چیزی در قلبش پرورانده بود.
.
بیش از عشق به گیتی، به هستی و حتی به زینب(س)
⭐️ و امان از دل💔 زینب 😣
.
✨ روزی که زینتِ پدر چشم گشود، همه را از نظر گذراند. مادر، خواهر، برادر، اما پدر نبود؛ بود اما نبود.
.
💫 سیره اش بود اما چهره اش نبود. سیره ای که تا ابد جاری خواهد ماند.
.
برای من، برای تو، برای #زِین اَب،
برای زینب...😣
.
به مناسبت سالروز تولد #شهید_محمد_بلباسی
.
نویسنده :#زهرا_مهدیار
.
📆 تاریخ تولد : ۹اسفند ۱۳۵۸ قائمشهر
.
📆 تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۲/۱۷ خانطومان سوریه
.
📆 تاریخ انتشار: ۱۲اسفند ۱۳۹۸
.
#گرافیست_الشهدا #کتاب_برای_زِین_اَب
#مدافع_حرم #سوریه #زینب #ایران
#شهید_محمد_بلباسی
#شهدا
•••
هم علے باحقّ و هم حق شده مایل بِعَلے
مادرم گفته همیشه بدهم دل بہ #علی...
🌀همسرم #علی زادهاکبر ۲۸ 📅مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از #حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.🕊 من از روز اول میدانستم با کسی ازدواج کردهام که عشق 💗به شهادت دارد
🌀 و در این #مسیر از چیزی نمیترسد. بنابراین خودم را آماده چنین روزهایی میکردم. البته #مهمترین عامل در آرامش من حرفها و رفتارهای خود علی بود که سعی میکرد ما را آماده #شهادتش کند💥
#شهید_علی_زاده_اکبر🌷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
#خاطره 📝🍭🌿
داشتیم میرفتیم اردو اردبیل!
تو اتوبوس🚌 با #علی آقا و چند تا از بچهها بودیم.🙃
همه گرسنه بودیم😩 ولی پول نداشتیم.🙁
#علی آقا پول داد💶 و خوراکی🍿 خریدیم،😋 تا آخر اردو وقتی برگشتیم همه راحت رفتن خونههاشون😌 ولی بعد فهمیدیم #علی آقا پولش تموم شده،😟 به کسی نگفته بود پیاده رفته بود خونه.👣👞
به روایت از:
امید درستی🌻
|•❤️•| #شهید_علی_خلیلی
|•💞•| #داداش_علے
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
هدایت شده از ،
#خاطره 📝☘
هر شب🌙 که روضه داشت، تو این چهل شب بهم میسپرد دنبال روضه خوون بگردم✨، یکی از رفقای طلبهاش👳🏻♂ رو بیارم،
یه شب که کم کاری کردم چشم انتظار بود، نگاهش به در🚪 بود.👁👁
آخر شب زنگ خونه رو زدن🔔؛ آقا سید امیر بود با چند تا از شاگردانش.😍
سید میگفت: تا اومدیم تو خونه، #علی بغض کرد😔، اشکاش ریخت رو صورتش😭، با همون صدای گرفتهاش گفت: امامحسین(ع) کارشو بلده....😊💛
به روایت از:👇🏻
حسن ابراهیمی🌱
#شهید_علی_خلیلی❤️
#داداش_علے 💞
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🍃باکری را همه میشناسند
نامش که برده میشود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهنها نقش میبندد😌
.
🍃دو برادر بودند که قلبشان برای #انقلاب میتپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی میکردند.
.
🍃قلم اینبار از حمید بنویسد...
#حمید_باکری، مبارزه را از برادر بزرگترشان #علی آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید😔
.
🍃قد میکشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمیکرد.
.
🍃به #سوریه و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به #آلمان برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در #پاریس، حمید را به آنجا کشاند!
.
🍃تمامِ فکر و ذکرش #خدمت بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا میریختند❣️
.
🍃رنگ و بویِ #جبهه را که دید، گویی روحش به #تکامل رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمیکرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد.
خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد #جهاد بود و میدان جنگ!🙂
.
🍃بیوقفه در #تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول #حاج_احمد_متوسلیان "استراحت را گذاشته بود بعد از #شهادت"!
.
🍃شهادتی که در #خیبر اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از #مجنون باز نگشت اما آنچه حاکم است، #عشقی است به حمید که در دلها مانده❤️
.
🍃فرمانده حمید
این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به #مقام و منصب و میز نباشد!😞
.
🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگها فاصله است
برای روحِ زمینگیرمان #فاتحه بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!🥺
.
🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما...
#سالروزِ_زمینی_شدنت_مبارک فرمانده🥰
.
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_حمید_باکری
.
📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴
.
📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق
.
📅تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🌸مراسم عقد شهیدمدافعحرمـ #حجت_باقری نقل از همسر شهید
🌺همسرم از دوستان بسیار صمیمی و همکار برادر شهیدم علی بودند که همین رابطه دوستی سبب ازدواج ما شد. هنگامی که قضیه خواستگاری مطرح گردید آنقدر #علی از خوبی های #شهید آقا_حجت برایم گفت که من دیگر نتوانستم هیچ حرفی بزنم از ایمانش از صبرش از مهربانیش از اینکه بین دوستان به #عبدصالح معروف بود...
🌺مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز #ولادت_حضرت_فاطمه_الزهرا_(س) برگزار گردید.عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود... قضیه ای که برایم #جالب بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود.
🌸وقتی مراسم تمام شد گفت:خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه
گفت: #حضرت_زهرا_(س) و #حضرت_علی (ع) آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی #میهمانان_ویژه_همسرم بود
برادرم قاسم دوماه بعدازعقدمان به شهادت رسیدند💔
#همسر_شهید
#سالروز_شهادت
🆔@ghasem_solaymani
🌸🍃🌸🍃🌸
#بانو 🌹
من ،چـــــــشـــــ👀ـــــــــم مـــیـــــپــــوشـــــانـم
تو ، #روی 🌺بـــــــــــپـــــــــــــــــــوشــــــــــــــان!😌
تا زنده نگه داریم
آیین مولایمان #علی و مادرمان #فاطمه را ☺️❤️
🆔@ghasem_solaymani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آسمان گواه باش...
و ای زمین شهادت بده
که من #علی را دوست دارم...
📍قرارگاه #حاج_قاسم سلیمانی👇
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 @ghasem_solaymani
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
⭕️داستان واقعی ویژه مادران ❗️❗️❗️
📌همسایه بالاییمون یه زن و شوهرِ جوونن که #بچه_دار نمیشن!
چندوقتی بود فاطمه خانم میومد دخترمو به #بهونه ای میبرد خونش و منم به خیال اینکه #ثواب میکنم #ممانعت نمیکردم
کل زمانی که دخترم میرفت خونشون صدای #خنده هاش پایین میومد تا زمانیکه #علی آقا شوهرش میومد ، یهو #صدا قطع میشد ،،،
#روم_نمیشد بلافاصله برم دخترمو بیارم همیشه میزاشتم یه ساعتی بگذره بعد...
تااینکه یروز فاطمه اومد و با #گریه گفت دیگه دخترتو نفرست بالا...
🔴 ادامشو حتما دختر دارا بخونن👇
https://eitaa.com/joinchat/1252720913Ca3c3eb257b