eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
642 عکس
146 ویدیو
18 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ این کنیزک را به من ببخش... 🖤 ساعَدَاللهُ قلبَکَ یا صاحب الزمان🖤 در نقل‌ها آمده است: وقتی زنان امام حسین علیه السّلام را نزد یزید بن معاویه وارد کردند، زنان آل یزید و دختران و اهل بیت معاویه صدا به شیون و ولوله بلند و ماتم به پا کردند. سر مبارک امام حسین علیه السّلام را در مقابل یزید نهادند. سکینه دختر امام حسین علیه السّلام می‌گوید: من شخصی را سنگدل تر، کافر و مشرکی را شرورتر و جفاکارتر از یزید ندیدم! 🩸یزید همچنان به سر مبارک امام حسین علیه السّلام نظر می‌کرد و می‌گفت: لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا / جَزِعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ▪️کاش پدرانم در جنگ بدر بودند و جزع قبیله خزرج را از واقع شدن نیزه بر ایشان می‌دیدند! 🩸از فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام نقل شده که فرمود: وقتی ما نزد یزید بن معاویه نشستیم، مرد سرخ چهره ای از اهل شام برخاست و به یزید گفت: هَبْ لِی هَذِهِ الْجَارِیَةَ ▪️ این دختر را به من ببخش و منظورش من بودم و من دختری نیکو بودم؛ پس ترسیدم و گمان کردم او این کار را خواهد کرد.‌پس لباس خواهرم را گرفتم و او از من بزرگ تر و عاقل تر بود. پس گفت: به خدا قسم که دروغ گفتی و ملعون شدی. آن برای تو و یزید نیست! یزید در غضب شد گفت: به خدا قسم که دروغ گفتی، اگر بخواهم می‌توانم این کار را انجام دهم. خواهرم گفت: ابدا! به خدا قسم که خدا این اختیار را به تو نداده است، مگر این که از ملت و دین ما خارج شوی و دین دیگری را برگزینی. یزید غضبناک شد و گفت: آیا تو در مقابل من یک چنین سخنی را می‌گویی؟ جز این نیست که پدرت و برادرت از دین خارج شدند. 🩸خواهرم گفت: تو و پدرت و جدت به وسیله دین پدر و برادر من هدایت شدید، اگر تو مسلمان باشی. (ولی از کجا معلوم که تو مسلمان باشی) یزید گفت: ای دشمن خدا! دروغ می‌گویی. خواهرم گفت: آیا امیری ظالمانه فحاشی می‌کند و به وسیله قدرتی که دارد خشم و غضب می‌کند؟ راوی می‌گوید: گویی یزید لعنه الله خجل و ساکت شد! آن مرد شامی لعنه الله سخن خود را برای دومین بار تکرار کرد و به یزید گفت: این دختر را به من ببخش. یزید به او گفت: دور شو! خدا مرگت بدهد! 📚 الامالی شیخ صدوق ص١۶۵ 📚 بحارالانوار ج ۴۵ص١۵۴ @ghasemnemati_ir
◼️ پنجم ربیع الأوّل، سالروز وفات حضرت سکینه علیها السلام حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام 56 سال پس از واقعه ی کربلا، در شب پنجم ربیع الاوّل سال 117 هـ در مدینه وفات کرد. مادر ایشان حضرت رباب علیهالسلام است که با هم در واقعه ی کربلا حضور داشتند، و همراه با أسرا به کوفه و شام رفتند. آن حضرت فقط با پسر عموی خود عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یاد آوری است که امام مجتبی علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در قتلگاه به شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست. در صبح روز رحلتش محمّد بن عبدالله (نفس زکیة) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت : «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد. لذا جنازه ی مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه ی آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. 📚 معالی السبطین : ج ۲، ص ۲۱۷. 📚 العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام : ص ۱۸۷ ـ ۱۸۵ 📚فیض العلام : ص ۲۰۶ @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه السلام علیه السلام 🎙 به سبک یاابتا... ای پسرم*ببین مهدی جان این آه ِ آخرم ای پسرم*نکن گریه پیش چشمای ترم ای پسرم*عزیزِ بابا دیگه باید برم بعد من بابا-بی کس وتنها سر میزاری بر-دامن صحرا-یوسفِ زهرا بچه های فاطمه بی یاورن*ای پسرم بی کس وتنها شبیهِ حیدرن*ای پسرم لرزش دستایِ بابات و ببین *ای پسرم بعدِ پدر میشی تو خیمه نشین*ای پسرم ای پسرم-جوون جون دادم ای پسرم - زپا افتادم ای پسرم – برس بر دادم وای حسن عزیز زهرا تشنه لبم*میلرزه توو دستای من ظرف آب تشنه لبم*به یادِ لبهای فرزند رباب تشنه لبم*به یاد راس و تشت و بزم شراب میخوره ظرفی-رویِ دندونام سالمه اما-حالت لبهام- چی بگم از شام پیش چشای عممون، بی ادب*واویلا چوبش و میزد روو ترکهای لب *واویلا دندونای سپید جدم شکست *واویلا غرورِ عممون همون دم شکست *واویلا همسر من-غریب وبی یار همسر من-ندیده آزار همسر من-نرفته بازار اما رباب-لبِ خونی دید بزم شراب-به خود میلرزید پیش همه-حسین و بوسید @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه السلام علیه السلام 🎙به سبک فاطمیه شد موسم غم ای پدر امشب،بی قراری-پیش چشمانم جان سپاری دومین مظلوم سامرایی می رسد امشب بوی جدائی زائر رویِ خیرالنسائی آه و واویلا همچنان مادر،درجوانی-با لبی خونین،نیمه جانی قاتل تو گشته زهر کینه روضه می خوانی دور از مدینه یاد مسمار وپهلو وسینه آه و واویلا تشنگی برده ،طاقتت را-نشکند پایی،حرمتت را کربلا در پیش چشم زینب گیسوی جدت شد نامرتب شد تنی پامالِ سمِ مرکب السلام ای شاه سربریده زیر تیغ و نیزه آرمیده مادرت گوید قامت خمیده آه و واویلا @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه السلام علیه السلام مادر مادر-من دومین غریب سامرایم مادر مادر-با کام تشنه یادِ کربلایم @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام 🎙 سبک سردار غریب عمری ریزه خوار . شاه سامرایم آقایم حسن شد . درکویش گدایم گرید آسمانها . باچشمان خونبار چون امشب درعالم . مهدی شد عزادار واویلا واویلا می گوید به گریه . بابای غریبم بعداز تو پدر جان . دیگر بی حبیبم میبوسم لبت را . باچشمان گریان آواره شوم من . بعداز تو پدرجان واویلا واویلا بسکه کام تشنه . میلرزد دهانت خورده ظرف آبم . بر روی لبانت اما روضه خوان . آن بزم شرابم پیش چشم نرجس . در فکر ربابم واویلا واویلا @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه السلام علیه السلام میگرید- ارض و سما به ناله ی یاابتا مهدی شد – زداغ تو به سامرا صاحب عزا زند صدا جوانی ای پدر چرا شدی توراهی سفر ببین غریب بن غریبم و.. به اشک دیده ام نما نظر توئی غریب سامرا – واویلا یاابتا لبهایت تکان خورَد بی پیش چشم همسرت ولی کسی – چوب نزد به این لبِ مطهرت ندارد این دل تو اضطراب نرفته ای به مجلس شراب به عمه و به همسرت کسی نکرده لفظ خارجی خطاب وای از آن شام بلا- واویلا یا ابتا این ایام زغصه ای زناله ای دلت شکست پشت در جای لگد به روی چادری نشست مادرتان به زیر دست و پا خورده زمین میان شعله ها صدا زده به صورتی کبود مهدی من ای پسرم بیا مدینه شد کرببلا – واویلا یا ابتا @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه السلام علیه السلام کجا می روی ای پدر*زنم ناله با چشم تر دراین شهر غربت شدی*ززهر جفا خونجگر توهم در جوانی- دگر قدکمانی ببین زهر کینه چه آورده سرت به روی لبانِ تو نامِ مادرت مرو بابا بابا مظلوم و تنها همین روز وشبها شده *جسارت به آل عبا می آید به گوشم پدر*صداهایی از کوچه ها چه گویم زسیلی-از آن روی نیلی زمین خورده مادر میان ِ شعله ها صدا کرده فضه به امدادم بیا مرو بابا بابا مظلو م و تنها لبان تو خورده به هم* لبانم شده روضه خوان به دندان تو لحظه ای*نخورده نوکِ خیزران تو در احترامی- نه در شهر شامی ببین عمه ات را نمیبیند عذاب نه چشمی مزاحم نه در بزم شراب مرو بابا بابا مظلوم و تنها @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه السلام سامرا، بازباصفا شده ای درحریمت برو بیا داری اربعین پا به پایِ کرببلا زائر و دسته ی عزا، داری بازهم گنبدِ طلائی تو مثلِ مشهد زدورمعلوم است همه دانند زیرِ این گنبد مدفن دو امام ِ معصوم است معرفت حکم میکند اینجا وقتِ گریه به رسمِ جود وکرم همه یادی کنیم این شبها از تمام ِ مدافعانِ حرم تا ابد یادمان نخواهد رفت راهِ ما در مسیرِعاشوراست در کنارِ دعایِ صاحبمان امنیت زیرِ سایه ی شهداست همه ی دلخوشیِ ما این است لااقل یک حسن حرم دارد صبح و ظهروغروب سفره بپاست بسکه صاحبحرم ، کرم دارد اهلِ بیت رسول این ایام به غم وغصه ها اسیر شدند راستی بین بچه هایِ علی این حسن ها چه زود پیر شدند چشم خود باز کرد و باگریه پسر خویش را نگاهی کرد دست انداخت دورِ گردنِ او لب اورا رویِ لبش آورد زیر لب گفت:الوداع پسرم بعداز این موسم جدائی هاست این بیابان نشینی ماها همه اش ارث مادرت زهراست بعد از آنکه زدند مادر را جایِ او کنجِ بیت الاحزان شد شادی از خانواده ی ما رفت بیت الاحزان شبی که ویران شد عصمت الله پشت در افتاد پایِ دشمن به خانه اش واشد آنقدر با قلاف کوبیدند استخوانهایِ بازویش تا شد محسنِ بی گناه را کشتند دادِ زصدیقه را در آوردند فضه و جد ما به پشتِ در جسم ششماهه دفن میکردند تشنه ی قدری آب بودم من لب عطشانِ من تکان می خورد کی به پیش نگاهت ای بابا لب من چوبِ خیزران می خورد عمه ات هست و مادرت هم هست نه میانِ نگاههای حرام وای از ماجرایِ بزم شراب وای از ازدحام شهرِ شام آستینها حجاب سر میشد بین آن گیر ودار در بازار چه کسی دیده است دعوایِ زن و یک نیزه دار در بازار @ghasemnemati_ir
علیه السلام ارواحنافداه اروحنافداه 🎙به سبک سلام آقا... ▪️زبان حال امام عسکری علیه السلام بیا بابا . کنارم با دوچشم تر ببوسم من . لب تو لحظهٔ آخر عزیز من همین روزا. به زخم ما نمک خورده همین روزا. بدون مادر؛ کتک خورده عزیز من همین روزا . عمومون محسن و کشتن همین روزا. یه کوهه هیزم آوردن عزیز من همین روزا. میون یک در و دیوار شده زخمی . یه سینه با نوک مسمار عزیز من لب ِتشته؛غریب عالمینم من دم آخر فقط یاد حسینم من حسین جانم به هرسختی . مرا آخر کفن کردی توهم گریه . برای پیرهن کردی حسین جانم دم مغرب . سرش بر نیزه ها بردند همه زن ها. به هر کوچه کتک خوردند حسین جانم سلام آقا. تو هستی یوسف زهرا سلام آقا. شدی آوارهٔ صحرا غریب آقا سلام آقا ‌. میدونم که عزاداری در این شبها.به درد و غم گرفتاری غریب آقا میاد امشب . صدای گریه های تو غمِ بابا. شده امشب عزای تو غریب آقا @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه السلام علیه السلام در وادي غربت * ز غم پريشاني آهسته زير لب * تو اشهدت خواني آه * بعد تو من غريب و تنهايم خيمه نشين دشت و صحرايم يا ابتا مرو مرو بابا ز سوز زهر كين * لبت خورَد بر هم به پيش چشمانت * سيه شده عالَم آه *با لب تشنه اي تو غرق نوا يادِ شهِ غريب كرب و بلا يا ابتا مرو مرو بابا ببين نگاه من * به اشك چشمانت ز بس غريبي تو * مهدي به قربانت آه * جاي تو حج روم عزيز خدا هم شبِ جمعه ها به كرب و بلا يا ابتا مرو مرو بابا تو هم جوان هستی . ولی گرفتاری بیاد مجروح . آن در و دیواری آه . مادر ما به پشت در جان داد چادر او به زیر پا افتاد یاابتا مرومرو بابا @ghasemnemati_ir
◾️ چون گریه‌کُن جدّ غریبم هستی، پیشانی‌ات را بوسیدم... بر پایه گزارشی، شخصی به نام «سعید» گوید: به سامرا رفتم و دیدم که قیامت به پا شده است. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: امام حسن عسکری علیه‌السلام از دنیا رفته است. با خود گفتم آیا خدا حجتی بعد او قرار داده است؟! 🩸ناگهان دیدم کودکی از خانه آمد که نور خیره کنند‌ه‌ای داشت و گریه می‌کرد و به طرف من آمد و پیشانی مرا بوسید و فرمود: ای سعید! از این به بعد، من حجت خدا بر تو أم؛ 🩸عرض کردم: ای آقای من! چرا در بین این جمعیت پیشانی مرا بوسیدید؟ فرمود: به جهت آنکه تو تعزیه دار جدّم حسین علیه‌السلام هستی! به شیعیان من برسان که ماتم جدّم حسین علیه‌السلام را در دوشنبه و جمعه فراموش نکنند. 📚مقتل خطی بیاض ص ٢٢٣ @ghasemnemati_ir
علیه‌السلام پوسترهای شهادت امام عسکری علیه السلام جهت بارگزاری در صفحات مجازی نام و یاد حضرت را جهت تسلای دل حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه زنده کنیم . @ghasemnemati_ir
علیهم السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام اميرالمؤمنين علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه_السلام علیه‌السلام علیه السلام ع علیه السلام ع علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عليه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام ارواحنافداه اروحنافداه ارواحنافداه ارواحنافداه
سلام الله علیهما ع ع ع ع ع ع ع
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام الله علیها س س سلام الله علیها س س سلام‌الله‌علیها س سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها
علیهم السلام (ص) علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام اميرالمؤمنين علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه_السلام علیه‌السلام علیه السلام ع علیه السلام ع علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عليه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام ارواحنافداه اروحنافداه ارواحنافداه ارواحنافداه
💠 تسبیحات امیرالمؤمنین " سلام الله علیه " دستور رسیدن به مقام اولیاءالله است در کنار تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، تسبیحات اميرالمؤمنين علی علیه السّلام نیز وجود دارد که دارای فضیلت زیادی است. كيفيت تسبیحات حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام به شرح زیر است: بعد از هر نماز 🔸 ۱۰ بار سُبحانَ الله 🔸 ۱۰ بار اَلحَمدُللّه 🔸 ۱۰ بار اللهُ اَكبر 🔸 ۱۰ بار لا اِله‌ الّا اَللّه الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي دَعَوَاتِهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏: أَنَّهُ قَالَ لِلْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى أَمْرٍ إِذَا فَعَلْتَهُ كُنْتَ وَلِيَّ اللَّهِ حَقّاً قُلْتُ بَلَى قَالَ تُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ عَشْراً وَ تُحَمِّدُهُ عَشْراً وَ تُكَبِّرُهُ عَشْراً وَ تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَشْراً يَصْرِفُ ذَلِكَ عَنْكَ أَلْفَ بَلِيَّةٍ فِي الدُّنْيَا أَيْسَرُهَا الرِّدَّةُ عَنْ دِينِكَ وَ يَدَّخِرُ لَكَ فِي الْآخِرَةِ أَلْفَ مَنْزِلَةٍ أَيْسَرُهَا مُجَاوَرَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ ص‏ ▪️اميرالمؤمنين علی علیه‌السّلام به براء بن عازب فرمودند: آيا كاری به تو ياد دهم كه چون آن را انجام دهی، از اوليای خدا خواهی بود؟ براء گفت: بله. حضرت تسبيحات فوق را به او آموزش دادند و سپس فرمودند: ▪️هر كس اين تسبيحات را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنيوی را از او دور می‌كند، كه آسان‌ترين آن بازگشت از دين است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده می‌كند كه يكی از آن منزلت‌ها مجاورت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است. 📚 منابع : قطب راوندی، الدعوات، ص ۴۹ محدّث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ٨٢ مجلسی، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج ٨٣، ص ٣۴ @ghasemnemati_ir
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در اثر سَمّ، ساعتی از هوش می‌رفتند و ساعتی به هوش می‌آمدند... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه در روز اول ربیع‌الاول(۱) ، معتمد عباسی ملعون در قالب یک طعامی به امام حسن عسکری علیه‌السلام ، سمّ خوراند، هشت روز طول کشید تا امام علیه‌السلام به واسطه آن سمّ به شهادت رسیدند. در این مدتی که سمّ در بدن مبارک آن حضرت اثر کرده بود، نوشته‌اند: وَ جِسمُهُ یَزدادُ ضَعفاً و الآلامُ تُشتَدُّ عَلَیه ▪️جسم مبارک آن حضرت روز به روز ضعیف‌تر می‌گشت و دردهای بدن مبارک بیش از پیش می‌شد. فَیُغشٰی عَلَیهِ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ ▪️آن حضرت ساعتی از هوش می‌رفت و ساعتی دیگر به هوش می‌آمد.(۲) 📚(۱) الإرشاد ج۲ص۳۳۶ 📚(۲)العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴ 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۸۱ @ghasemnemati_ir
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در لحظات احتضار خود، آب طلبید و به دستان فرزند دلبندش، سیراب شد؛ امّا... در روایت آمده است: آخرین لحظات عمر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که به «عقید»، خادم خود فرمودند: «ای عقید! قدری آبِ مَصطکی برای من بجوشان! » عقید هم آب را روی اجاق نهاد و صیقل(نام دیگر حضرت نرجس) مادر امام زمان علیه‌السلام، آن را به خدمت حضرت آورد. فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّی ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ ▪️ آن حضرت، کاسه را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و کاسه به دندا‌نهای نازنینش خورد. سپس آن را رویزمین گذاشت. آنگاه رو به عقید کرد و فرمود: «برو به اندرون، کودکی را می‌بینی که در سجده است، او را نزد من بیاور.» 🩸عقید گوید: «وقتی به اندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده می‌کند و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد. » سپس گفتم: «آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی.» در این وقت مادرش صیقل آمد، دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَی وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَی بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ ▪️وقتی امام حسن عسکری علیه السلام او را دید، گریه کردند و فرمودند: «ای آقای این خاندان! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خود می‌روم. إمام زمان علیه‌السلام، کاسه آب داغ را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزدیک ساخت، تا آن را نوشید. 📚کتاب الغیبهٔ،شیخ طوسی،ص۲۷۱ ✍ آه یا أباالحُجه، یا حسن بن علی... در لحظات آخر عمْر شریف‌تان آب طلب کردید و به دستان مبارک فرزند دلبندتان سیراب شدید... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🩸... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود: اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ ▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید! و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم ▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهان مبارکش برمی‌گرفت. برگرفته از: 📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰ 📚انوار الشهاده، ص۷۸ 📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸ @ghasemnemati_ir
🔘 به فدای آن آقایی که بسیار او را در زندان، اذیت و آزار دادند و به میان حیوانات وحشی انداختند‌... در ادعیه ساعات هر روز که مرحوم شیخ بهایی در «مفتاح الفلاح» آن‌ ادعیه و توسّلات را نقل کرده است، در ساعت یازدهم هر روز اینگونه به درگاه الهی عرضه می‌داریم: وَ بِالاِمامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ علیه‌السلام اَلَّذی طُرِحَ لَلسِّباعِ فَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِهاوَامْتُحِنَ بِالدَّوآبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراکِبَها؛ 🔹یا الهی! متوسل شدم به امام حسن عسکری علیه السلام؛ آن آقایی که او را افکندند در میان درندگان پس به سلامت او را از محل درندگان بیرون آوردی، و آن حضرت به جنبدگان سرکش و حیوانات چموش امتحان شد پس رام کردی برای او سوار شدن بر آن ها را. 📚مفتاح الفلاح ص۱۳۴ 🩸خلفای وقت، مکرّر امام حسن عسکری علیه‌السلام را به بهانه های مختلف به زندان می‌انداختند تا اینکه یک روز، آن حضرت را به شخص سنگ‌دل و نانجیبی به نام «نِحریر» سپردند. به روایت «کافی» و «ارشاد»: سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام إِلَی نِحْرِیرٍ وَ کَانَ یُضَیِّقُ عَلَیْهِ وَ یُؤْذِیهِ ▪️امام حسن عسکری علیه‌السلام را به نِحریر که مردی بد جنس بود، تحویل دادند. او خیلی بر آقا سخت می‌گرفت و آن حضرت را اذیت می‌کرد. 🔻یک روز زنش به او گفت: از خدا بترس! می‌دانی چه شخصی در زندان تو است؟ آن زن عبادت و پرهیزگاری امام علی را برایش نقل کرده و گفت: من می‌ترسم که به واسطه آزار او به عذاب مبتلا شوی. نحریر در جواب زن خود گفت: به خدا او را پیش درندگان می‌اندازم. در این مورد از خلیفه اجازه گرفت و امام علیه‌السلام را پیش درندگان انداخت. هیچ کس شک نداشت که اکنون او را پاره پاره می‌کنند. فَوَجَدُوهُ علیه السلام قَائِماً یُصَلِّی وَ هِیَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ إِلَی دَارِهِ ▪️از بالا نگاه کردند، دیدند امام علیه السلام به نماز ایستاده و درندگان اطرافش را گرفته اند. دستور داد آن جناب را خارج کنند و به خانه اش ببرند. 📚الارشاد،ص ۳۲۴ 📚الکافی ج ۱ ص ۵۱۳. @ghasemnemati_ir
🩸بعد از دفن پیکر مطهر امام حسن عسکری علیه‌السلام، به دستور خلیفه، به خانه إمام علیه‌السلام هجوم آوردند ... مرحوم شیخ صدوق در «کمال‌الدین» می‌نویسد: 🥀 وقتی که خبر شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام در سراسر سامراء پیچید، 📋 فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَی ضَجَّةً وَاحِدَةً: «مَاتَ ابْنُ الرِّضَا». ▪️سامراء ، یک پارچه عزادار شد؛ ضجه و فریاد ، تمام شهر را فرا گرفت و همگی ناله می‌زدند: «ابن الرضا علیه‌السلام از دنیا رفت» 📋 وَ بَعَثَ السُّلْطَانُ إِلَی دَارِهِ مَنْ یُفَتِّشُهَا وَیُفَتِّشُ حُجَرَهَا، وَخَتَمَ عَلَی جَمِیعِ مَا فِیهَا، وَطَلَبُوا أَثَرَ وَلَدِهِ، ▪️سلطان، مأمورانی را فرستاد تا خانه امام علیه‌السلام را تفتیش و بازرسی کنند و درب تمام اطاق‌ها را مهر و موم کنند و دستور داد که از فرزندش جستجو نمایند. 📋 وَ جَاؤُوا بِنِسَاءٍ یَعْرِفْنَ الْحَبَلَ فَدَخَلْنَ عَلَی جَوَارِیهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِنَّ ▪️چند زن را که وارد به حمل و بارداری زنان بودند آوردند و به آنها مأموریت دادند که بازرسی کنند، کدام یک از زنان و کنیزان آن جناب باردار است! 📚کمال الدین ج ۱ ص ۱۲۰ ✍ آه یا أبا الحُجة ... خدا لعنت‌شان کند که حُرمت اهلبیت‌تان را شکستند و هجوم به خانه شما آوردند... اما لااقل چند «زن» را به همراه خود بردند تا آن‌ها به سراغ اهل و عیال‌تان بروند... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعت دردناکی که «سید بن طاووس» نوشت: 📋 تَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بُيُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الْبَتُولِ، حَتى جَعَلُوا يَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَةَ الْمَرْاءَةِ عَنْ ظَهْرِها، ▪️لشكر اشقياء، در هجوم به خیمه های آل رسول و قرة العين بتول، بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند و كار غارت به جايى رسيد كه از سر زنها، چادر مى‌ربودند. 📋 ... ثم أُخْرَجوا النِّساءَ مِنَ الخَيْمَةِ وَاشْعَلُوا فِيهَا النّارَ، فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٍ حافياتٍ باكياتٍ. ▪️پس از غارت خيمه‌ها، زنان آل طاها را از خيمه‌ها بيرون نمودند و آتش ظلم و عدوان بر آن خيمه‌ها بر افروختند و زنان با سر و پاى برهنه و غارت زده و گريه كنان، بيرون آمدند. 📚لهوف ص۱۶۹ @ghasemnemati_ir
🩸امام زمان «ارواحنافداه» با همان سنّ خردسالگی آمدند و بر بدن مطهر پدر بزرگوارشان نماز خواندند ... راوی گوید: 🥀 بعد از آنکه امام حسن عسکری علیه‌السلام به شهادت رسیدند، وارد خانه آن حضرت شدم، 📋 فَلَمَّا صِرْنَا فِی الدَّارِ إِذَا نَحْنُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی نَعْشِهِ مُکَفَّناً ▪️وقتی که وارد حیاط خانه آن حضرت شدم، دیدم جنازه مطهر آن حضرت را کفن کرده و بر روی تخته‌ای در بین حیاط گذارده‌اند. 📋 فَتَقَدَّمَ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ لِیُصَلِّیَ عَلَی أَخِیهِ ▪️جعفر، برادر آن حضرت، پیش آمد تا بر بدن مطهر برادرش نماز بخواند 📋 فَلَمَّا هَمَّ بِالتَّکْبِیرِ خَرَجَ صَبِیٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِیجٌ ▪️همین که جعفر خواست تکبیر بگوید، پسر خردسال گندمگونی که موی سرش سیاه و زنگی و کوتاه، و میان دندان هایش باز بود، بیرون آمد. 📋 فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَی أَبِی ▪️و ردای جعفر را از دوش او کشید و فرمود: «ای عمو! کنار برو که من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.» 📋 فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیْهِ ▪️جعفر عقب رفت و رنگش تغییر کرد. آن پسر خردسال هم جلو ایستاد و بر امام علیه‌السلام نمازگزارد. 📚کمال الدین، ص ۴۳۱ ✍ آه یا صاحب الزمان ... هر گونه بود پیش آمدید و بر بدن مطهر پدر بزرگوارتان نماز خواندید؛ اما سوال این جاست: چه کسی بود تا بر بدن مطهر جدّ غریب‌تان حسین علیه‌السلام نماز بخواند ؟! به گمانم بهترین جواب را، خودتان به این سوال داده‌اید... 🗯 سید رضا موسوی هندی، نیت کرد تا هفتاد ‌و‌ دو بیت در رثای سیدالشهداء علیه‌السلام بسراید؛ به ذهنش رسید تا در یک‌ بیت بگوید چه کسی بر بدن نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام نماز خواند ؟! مقاتل را زیر و رو کرد اما مطلبی نیافت؛ با همان حال خسته، در کنار کتاب‌ها خوابش برد... 🍂 آن شب در عالم رؤیا به محضر حجت بن الحسن علیهماالسلام شرفیاب شد و آن حضرت به او فرمودند: جواب این سؤالت را اینگونه از زبان من بگو: 📋 صَلَّت عَلی جِسمِ الحُسَینِ سُیوفُهُم فَغَدا لِساجِدَةِ الظُّبا مِحرابا ... ▪️این شمشیر هایشان بود که بر جسم شریف سیدالشهداء علیه‌السلام، نماز خواندند ؛ و جسم پاک‌او‌، محرابی برای آن شمشیرهای سجده‌کننده شد... 📚دیوان السیّد رضا الهندی: ص ۴۱ 📚أعیان الشیعة: ج ۷ ص ۲۶ @ghasemnemati_ir
🩸امام حسن عسکری علیه‌السلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، سر مبارک حضرت حجت ارواحنافداه را در آغوش گرفتند و اسرار امامت را به او سپردند ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ساعات آخر عمر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که تشنگی بر آن حضرت فشار آورده بود؛ از شدت درد گاهی از هوش می‌رفت و گاهی به هوش می‌آمد؛ 🥀 فرزند دلبندش حضرت حجت ارواحنافداه بالای سر آن حضرت حاضر شدند؛ امام علیه‌السلام تا چشمانشان را گشودند، مشاهده نمودند که حضرت حجت ارواحنافداه بالای سرشان نشسته است؛ 📋 فَضَمّهُ اِلیٰ صَدرِه الشّریفِ و جَعلَ یُقبّلُهُ و یُوَدّعَهُ و یَبکی ▪️آن حضرت او را به سینه مبارک خود چسپاندند و پیوسته او را می‌بوسیدند و گریه می‌کردند و اسرار امامت را به او منتقل می‌نمودند. 📚العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴ ✍آه یا أبا الحُجة ... جدّ غریب‌تان هم بین گودال قتلگاه افتاده بود ... گاهی به هوش می‌آمد و گاهی از هوش می‌رفت ... ای کاش فرزندش بود تا در آن لحظات سرش را به دامن بگیرد ... اما نه تنها کسی سرش را در بر نگرفت؛ بلکه تا چشمش را گشود، 📋 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، 📋 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ @ghasemnemati_ir