﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_دوم
🦋آغاز بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم🦋
🌻چهل سال از عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشت. ماه رجب بود، پيامبر در فراز كوه حرا به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت، در روز 27 رجب، ناگاه جبرئيل امين و پيك وحى، نزد پيامبر نازل شد، و پنج آيه آغاز سوره علق را چنين خواند:
📖بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ...؛
🌿بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان خدايى كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كسى كه بوسيله قلم تعليم داد، و به انسان آنچه را نمىدانست آموخت.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دريافت نخستين شعاع وحى، سخت خسته شده، نزد خديجه آمد و فرمود: زَمِّلُونِى وَ دَثِّرُونِى؛ مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم.
🌿آن حضرت در بستر آرميده بود كه آيات آغاز سوره مدثر (آيه 1 تا 7) توسط جبرئيل بر آن حضرت، نازل گرديد:
📖يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ - قُمْ فَأَنذِرْ - وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ - وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ - وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ - وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛
🌻اى در بستر آرميده - برخيز و مردم را هشدار ده - و پروردگارت را بزرگ بشمار - و لباست را پاك كن - و از پليدىها بپرهيز - و منّت مگذار و فزونى مطلب - و به خاطر پروردگارت مقاومت كن.
🌿به اين ترتيب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قيام، هشدار، پاكى و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد.
🌻بعثت كه معنى رستاخيز معنوى، و انقلاب در همه امور است با انقلاب فرهنگى آغاز گرديد، چرا كه پايه و اساس انقلابها به خواندن و نوشتن و پاكسازى و بهسازى (انقلاب فرهنگى) بستگى دارد.
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
🇮🇷 @quran_nor
#حجاب #اربعین #امام_زمان
داستانی به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س)
مناسب بالای ۹سال
نویسنده:زهرا محقق
کاری از گروه و شعر و قصه درمسیرمادری
منابع:
داستان فرات: بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۶۶
داستان تولد امام حسین(ع): الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، جلد ۱، صفحه ۲۵۲
داستان دعای باران: من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۱،صفحه ۵۳۵
🌿🌿🌿🌿🌿
این حسین کیست که عالم همه دیوانهٔ اوست؟!
همه چیز از آن روز شروع شد.
همان روزی که جبرئیل مأمور شد تا بهترین اسم را برای بهترین نوزاد روی زمین به خانواده اش برساند.
ماموریت بزرگی بود. تنها که نمیشد بیاید، فرشته های دیگر همیشه منتظر چنین فرصتی بودند.
هزارتایشان همسفر جبرئیل شدند تا باهم پرواز کنند و به خانه مولایشان بیایند.
مگر اتفاق کوچکی بود؟
نوه پیامبر به دنیا آمده بود..... پسر امیر المومنین.... عشق فاطمه...
در آسمان ها ولوله ای برپا بود.
شده بود نور علی نور...
همه از آمدنش به وجد آمده بودند...
پدرش حیدر کرار بود و
پدربزرگش پیامبر رحمت....
و نوازش مادرانه بانوی دو عالم در کنارش بود...
و برادرش سرور جوانان اهل بهشت...
چه عنایتی ازین بالاتر؟!
پس جبرئیل به همراه هزار فرشته با شعف و شادمانی از آسمان به خانه امیر المومنین رسیدند.
و نام حسین را که از طرف خدای بزرگ انتخاب شده بود برای نوه عزیز پیامبر هدیه آوردند.
قرار بود حسین بشود ثارالله، بشود کشتی نجات.
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه.
اما این سکان دار سفینه النجاه کیست؟!
مگر کسی هست که حسین را نشناسد؟؟
حسین پسر علی بن ابی طالب است.
پسر همان کسی که وقتی ظلم و ستم معاویه را که آن زمان حاکم شام بود، دید طاقت نیاورد و او را از کار برکنار کرد.
و معاویه با شنیدن این خبر خشمگین شد و سپاهش را برای جنگ با علی بن ابی طالب به صف کرد.
پادشاه حیله گری که برای بالا بردن جایگاه و موقعیت خودش دست به هرکاری می زد.
فقط از دست چنین گرگ صفتی بر می آمد که آب رود فرات را بر علی و سپاهیانش ببندد.
اما در سپاه امیرالمومنین چه خبر بود؟؟
حسن و حسین و مالک اشتر همه برای علی، جان می دادند.
معاویه می دانست که با چه فرماندهان جنگی طرف است، برای همین می خواست ترس و نگرانی اش را از جنگ، با بستن آب به روی سپاه علی بپوشاند.
حتی فکر روبرو شدن با این سه فرمانده شجاع، برایش وحشتناک بود.
معاویه حق داشت.
فرماندهان سپاه علی از تشنگی و گرسنگی هیچ هراسی نداشتند.
برای آنها شکست معنایی نداشت، یا پیروزی در جنگ یا شهادت.
اما علی بن ابی طالب قضیه اش فرق می کرد... درست برعکس معاویه از جنگ هیچ ترسی نداشت و می خواست همه افراد سپاهش هم کنار خودش قوی شوند، رشد کنند.
پس در چند فراخوان از سپاهیانش خواست تا به جنگ با سپاه معاویه بروند و رود فرات را پس بگیرند.
یک بار، دوبار، سه بار... تلاش کردند اما نشد که نشد.
کم کم لشگر علی همه تشنه شدند.
باید کاری می کردند.
اما اصلا شما بگویید! مگر می شود حسین جایی باشد و طاقت بیاورد کسی تشنه بماند؟
با اجازه پدر، حسین بن علی سوار بر اسب شد و با چند حرکت، سپاه ستمگر معاویه را که راه آب را بسته بودند، از پای درآورد.
فریاد الله اکبر که بلند شد، همه لشگریان علی فهمیدند که پیروز میدان کیست؟!
و آن جا بود که شجاعت حسین بن علی هم مثل پدرش مثال زدنی شد.
لشگریان علی از مردم کوفه بودند...
همان مردمی که می دانستند وقتی گره کوری به کارشان بیفتد، تنها کسی که می تواند کمک شان کند امام جامعه شان است.
پس آن هنگام که در کوفه خشکسالی شد و مردم از باریدن باران ناامید شدند، به نزد علی رفتند و خواهش و تمنا کردند تا برایشان دعای باران بخواند.
علی بن ابی طالب درخواست شان را قبول کرد، حتی دستانش را برای دعا بالا برد اما یادش به حسینش که افتاد، تصمیمش عوض شد...
ـــــــــ
ادامه در پیام بعدی👇👇
#امام_حسین_علیه_السّلام
#رقیه_سلام_الله_علیها
#اربعین
#قصه
#نوجوان
#شخصیت_محوری
ـــــــــــــ
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی
3.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاردستی لیوان آب
میتونید کاردستی لیوان درست کنید و درموردنوشیدن آب وذکر سلام برا امام حسین ع برای کودکان بگید
#کاردستی
#محرم
#اربعین
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی