eitaa logo
قصه های مذهبی
10هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
843 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉🌺🍬🌸🍃🍭 میلاد پیامبر عزیزمون حضرت محمد (ص) و میلاد امام جعفر صادق (ع) به شما نازنین های خدا مبارک😍💖 هفدهم ربیع الاول برای ما روز خیلی بزرگ و ارزشمندیه☘🌸 هم پیامبر(ص) و هم امام ششم ما در این روز به دنیا آمده اند💐🌿 پس جشن های ما در این روز، خیلی با شکوهه، این طور نیست❓ 🌟🍃حتما همه شما هم توی این روز حس کردید که این جشن ها 🎉و شادی ها، با بقیه جشن ها فرق داره☺️ بله بچه ها، فرقش در همینه که در یکْ روز، دو تا تولد وجود داره ☘🌟💫 آخ جون🌸روز جشن و شادی🎉🔸🌺 اون هم جشن دو تا تولد مهم و بزرگْ👏👏 پس هر چقدر دلتون خواست امروز شادی کنید و نقل و شیرینی 🍭🍕🍰و شربت بخورید🍯نوش جانتون! بازم عیدتون مبارک🎊🎈 @ghesehmazhbi
عطر محمد.mp3
2.96M
ولادت پیامبر مهربانی ها و امام صادق علیه السلام بر همه شما عزیزان مبارک❤️❤️ 🍃🍃🌸🌸🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه روز یه نفر رفت پیش امام صادق علیه السلام و گفت: میشه به من یه کاری یاد بدین که با اون کار همه ی خوبی‌های دنیا و آخرت بهم برسه؟🤯 امام صادق (ع) که خیلی باسواد بود بهش یاد داد که هیچ وقت دروغ نگه.😊 چقدر خوبه که شما بچه ها هم مثل امام صادق (ع) هیچ وقت دروغ نمیگید تولد امام صادق(ع) مبارک🙂💐 @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ پیامبر داشتن می رفتن مسجد، تو کوچه یه یهودی جلوشونو گرفت. گفت: من از تو طلبکارم، همین الان باید طلبمو بدی رسول الله گفتن: اول این که از من طلبکار نیستی و همین طوری داری این رو میگی؛ دوم اینکه من پول همراهم نیست، بذار رد بشم.» یهودی گفت: یک قدم هم نمی ذارم جلو بروی. رسول الله گفتن: درست نگام کن؛ تو از من طلبکار نیستی. ولی یهودی همین طور حرف میزد و بعد هم با حضرت گلاویز شد. کوچه خلوت بود کسی رد نمی شد که بیاد کمک. مردم دیدن پیامبر برای نماز نرسیدن، اومدن دنبالشون؛ دیدند یهودی لباس پیامبر رو را لوله کرده، دور گردن حضرت پیچونده و طوری می کشه که پوست گردن مبارکشون قرمز شده. تا دوستای پیامبر اومدن کاری کنن از دور بهشون اشاره کرد که نیایین وفرمودن: من خودم می دونم با رفیقم چیکار کنم. رفیقش؟؟؟؟؟ منظورش همین رفیقی بود که با لباس ایشونو می کشوند. چشمشون افتاد تو چشم هم. یهودی گفت: بهت ایمان آووردم، با این بزرگواری، تو بی تردید، پیامبری ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ محمد @ghesehmazhbi