هر بار که از خارج از شیراز مثلا از قم یا تهران برای بنده مسئولیتی در نظر گرفتهاند، از بیت امام جمعه و دفتر نمایندهٔ ولی فقیه در استان، فعالیتهای تقابلی و نامهنگاریها شروع شده است! روزی که قرار بود رئیس گروه معارف دانشگاه شیراز شوم، و همینطور زمانی که قرار بود مسئول امور روحانیون فارس در بعثهٔ حج شوم نیز وضعیت به همین منوال بود. حتی در تقابل با حضور بنده در مستند حدیث سرو و برنامهٔ ضیافت در شبکهٔ چهار سیما نیز، همین نامهنگاریها و تماسها انجام شده بود. گویا عدهای هنوز مثل دورهٔ قاجاریه و قبل از آن، معتقد به ملوک الطوایفی هستند؛ نمایندهٔ ولی فقیه را همه کارهٔ استان میدانند. مردم و کارکنان تمام ادارات و ارگانها و حتی اندیشمندان آن استان را رعایای خویش میپندارند. این اندیشمندان کجا بروند یا نروند، کی بروند و چگونه بروند، همه به صلاحدید آن بزرگانِ صاحب رعیت باید باشد. میگویند که همهٔ استان بلکه همهٔ کشور، اسلام و انقلاب، به قول آن هنرپیشهٔ قمی در سریال طنز، همهاش واس ماس!
اما یقین داشتم که دست خدا پشت این قضیه بوده و جلو آن لغزشهای ناشی از غفلت و عدم اخلاص بنده را گرفته و خیر عظیمی برای حقیر در آن قرار داده است. بی اختیار این غزل حافظ در ذهنم طنینانداز شد:
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست بهکاری زنم که غصّه سرآید
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی
از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
۱۲- چند روزی از این قضیه نگذشته بود که بعضی از دوستانِ ادارهٔ اطلاعات فارس تماس گرفتند و ضمن احترام، گفتند برای پارهای مسائل لازم است که جلسهای با حقیر داشته باشند! اما احترامم را حفظ کردند و از احضار حقیر به ادارهٔ اطلاعات صرفنظر کرده، خود به دفتر بنده در ریاست دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی آمدند. چهار نفر تشریف آوردند که نشان از اهمیت موضوع داشت! قبل از آنکه شروع کنند خودم میدانستم که موضوع از چه قرار است! ابتدا فصل مشبعی دربارهٔ نفوذ و جاسوسان خارج از کشور و راههای نفوذ آنها سخن گفتند و بعد به موضوع سفر بنده به کشورِ روباه پیر، یعنی انگلستان، اشاره کردند. میخواستند هشدارهای لازم را به بنده بدهند البته سن همهٔ آنها از حقیر کمتر بود و برخی هم خیلی کمتر! گفتم: «امسال حدود بیست نفر از همکاران دانشگاه شیراز عازم فرصت مطالعاتی هستند و حراست دانشگاه، وزارت علوم و وزارت خارجه پروندهٔ همهٔ آنها را بررسی و تأیید کردهاند؛ آیا شما سراغ همهٔ آنها رفتهاید!؟». گفتند: «خیر، ولی شما تنها روحانی اعزامی هستید و دشمن چشم طمعش به امثال شما بیشتر است!». عرض کردم: « پارسال یکی دیگر از روحانیون محترم دانشگاه شیراز نیز به فرصت مطالعاتی و از قضا به انگلستان اعزام شدند آیا سراغ ایشان هم رفتید؟ گفتند: خیر. گفتم: «پس این که امسال سراغ بنده میآیید یا بهخاطر این است که پتانسیل جاسوسی بنده از همه بیشتر است و یا موضوع دیگری در کار است. اما من قبلا به آمریکا، آلمان و اتریش هم سفر کردهام (از اندونزی نامی نبردم چون مادرم آن را خارج نمیدانست و فکر کنم این دوستان هم با مادرم همعقیده بودند!). حال اگر پتانسیل جاسوسی بنده اینقدر بالاست چرا در سه مورد قبلی سراغم نیامدید!؟ به عنوان ادارهٔ اطلاعات نمیتوانید بگویید که اطلاع نداشتید بهخصوص که حراست دانشگاه و وزارت علوم کاملا در جریان بودند. پس موضوع دیگری در کار است و آن اینکه از جانب دفتر نمایندهٔ ولی فقیه در استان، و بادمجان دور قاب چینهای آنجا تحت فشار قرار دارید؛ و این زیبندهٔ ادارهٔ اطلاعات نیست. چرا که شما همانقدر که نسبت به بنده و احتمال نفوذ از جانب بنده حساسید، به همان میزان و بلکه بیشتر، باید نسبت به آن دفتر هم حساس بوده، بر آن دفتر، اشراف اطلاعاتی خود را حفظ کنید. نه آنکه مطیع اوامر آن دفتر باشید. ولی درهرحال، بنده حساسیت شما را ارج مینهم و تشکر مینمایم و سعی بلیغ میکنمکه نکات گفته شده را رعایت نمایم تا ناخواسته جاسوس نشوم! با شوخی و خوشرویی خداحافظیگ کردند و از دفتر بنده رفتند! بعدها همان دوستی که تماس گرفت و جلسه را برقرار کرد، میگفت که قرار بوده که تصمیم محکم بگیرند و مانع اعزام بنده به فرصت مطالعاتی شوند! ولی دلیل موجهی پیدا نکردهاند! از همه جالبتر آنکه مدتی بعد، در جایی، رئیس دادگاه ویژهٔ روحانیت شیراز را دیدم.
✅
ایشان گفتند که تو پروندهٔ مفتوحی در این دادگاه داری که باید برای پارهای توضیحات به این دادگاه بیایی. پرسیدم پرونده راجع به چیست؟ گفتند تو زیاد سفر خارج از کشور میروی. گفتم مشکلش چیست؟. ایشان سؤال را با سؤال پاسخ دادند: «با اجازهٔ دانشگاه میروی یا بدون اجازه؟». عرض کردم؛ «حاجآقا! فرض کنید که بدون اجازهٔ دانشگاه بروم. من چون در استخدام دانشگاه هستم آن کسی که باید مرا توبیخ و بازخواست کند سیستم دانشگاه است نه دادگاه ویژهٔ روحانیت! ولی جهت اطلاع شما (که ظاهرا از قوانین دانشگاه بیاطلاعید) این سفرها نه با اجازهٔ دانشگاه، بلکه با حکم مأموریت دانشگاه انجام میشود و دانشگاه برای انجام آنها پول و ارز هم در اختیار ما قرار میدهد! بهعلاوه، خودم دنبال این سفرها نیستم ولی به واسطهٔ توان علمی و زبان علمی که خداوند عطا فرموده و یک ولی خدا در یک زمان بدان نظر کرده است، این سفرها دنبال بنده میآیند نه من دنبال آنها!
پیش خود گفتم که: «برادر گرامی! حاج آقا محسن قمی عزیز! این چه رفاقتی بود که در حق ما کردی و این چه هدیهای بود که در کاسهٔ ما گذاشتی و ما را با ادارهٔ اطلاعات و دادگاه ویژهٔ روحانیت مواجه ساختی!؟».
البته مسئولان نیز به بیمبنا بودن آن حرف و حدیثهای مفت و نیز به تأثیرگذاری سفرهای علمی بنده پی برده بودند. بنده @ghkakaie، هم به فرصت مطالعاتی انگلستان اعزام شدم و هم به سفرهای علمی به کشورهای یونان، ایتالیا، نیوزیلند، ترکیه، سوریه، مالزی، ارمنستان، آذربایجان (باکو) و بوسنی و هرزگوین!
۱۳- بعدا متوجه شدم که آن تخریبها و نامهنگاریها به لندن و به حاج آقا معزی از کجا شروع شده بود. قبل از سفر مطالعاتی بنده، یکی از حجج اسلامِ شیراز که علاقهٔ معکوسی به بنده دارد، در قم، دوستی را دیده بود که از مرکز اسلامی لندن برای انجام کاری به قم آمده بود. این دوست شیرازی از آن دوست لندنی شنیده بود که قرار است بنده به لندن مشرف شوم و با مرکز مقدس اسلامی لندن در ارتباط باشم! سخت برآشفته و شاکی شده بود. با کمک سایر حجج اسلام، کار شکایت را به دفتر امام جمعه و درنتیجه به نامهنگاری آن دفتر به حاجآقای معزی در لندن و بعد از آن، به ادارهٔ اطلاعات و دادگاه ویژهٔ روحانیت کشانده بود تا زیرآب بنده را بزند! اما ایشان نمیدانست که ناخواسته مأموریتی الهی را انجام داده است! ماجرا فراتر از این بود که مثلا حجتالاسلام (عین. غین.) زیرآب حجتالاسلام(قاف. کاف.) را زده باشد. بلکه اولی مأموریتی الهی داشته است تا دومی را از مهلکه برهاند و خیر کثیری به او برساند! به قول مولانا:
آلت حقی تو، فاعل دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و ذق!؟
حضرت استاد، آیتالله نجابت، رضوانالله تعالی علیه نیز این بیت را زیاد میخواندند:
از خدا دان خلاف دشمن و دوست
که دل هر دو در تصرف اوست
بنده در سفر علمی به کمبریج خیرات بسیار کثیری نصیبم شد که مطمئنم اگر در لندن مستقر شده بودم، چنین توفیقاتی را نداشتم. در قسمتهای بعد، از این توفیقات سخن خواهم گفت.
✅ @ghkakaie
شرح_گلشن_راز_جلسه_۱۲۹_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
27.3M
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز
اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره)
▶️ جلسه ۱۲۹
🕝مدت زمان صوت:
۲۸ دقیقه و ۲۶ ثانیه
🗓️تاریخ تدریس:
۶ تیر ۱۳۹۱
✅تدریس شده در حوزهٔ علمیهٔ شهید محمد حسین نجابت( ره)
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۱۲۹ 🕝مدت زمان
درسگفتار شرح گلشن راز، جلسه ۱۲۹:
زنار بستن و بندگی کردن
همیداند ز تو احوال پنهان
در آرد در تو کفر و فسق و عصیان
شد ابلیست امام و در پسی تو
بدو لیکن بدینها کی رسی تو
کرامات تو گر در خودنمایی است
تو فرعونی و این دعوی خدایی است
کسی کو راست با حق آشنایی
نیاید هرگز از وی خودنمایی
همه روی تو در خلق است زنهار
مکن خود را بدین علت گرفتار
چو با عامه نشینی مسخ گردی
چه جای مسخ یک سر نسخ گردی
مبادا هیچ با عامت سر و کار
که از فطرت شوی ناگه نگونسار
تلف کردی به هرزه نازنین عمر
نگویی در چه کاری با چنین عمر
✅ @ghkakaie
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣
💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠
✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
جلسه: ۱۲۹
⏳زمان برگزاری :
سهشنبه، ۲ بهمن ۱۴۰۳ _ ساعت ۱۶
🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره :
https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23
📌(شرکت برای عموم آزاد است )
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣 💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠 ✅ با
🎙هم اکنون کلاس درحال برگزاری است .
📎لینک ورود :
https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23
✅ @ghkakaie
درسگفتار_شرح_مثنوی_معنوی_جلسه_۱۲۹_دکتر_کاکایی.mp3
28.51M
🎙| فایل صوتی کامل |
جلسه۱۲۹ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر دوم)
⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
🗓تاریخ جلسه :
سه شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
🕝 مدت زمان ۵۹دقیقه و ۲۴ثانیه
#شرح_شعر
#مولانا
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙| فایل صوتی کامل | جلسه۱۲۹ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر دوم) ⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاس
درسگفتار شرح مثنوی معنوی جلسه۱۲۹،ابیات۵۳تا۸۷:
ای صفاتت آفتاب معرفت
و آفتاب چرخ بند یک صفت
گاه خورشیدی و گه دریا شوی
گاه کوه قاف و گه عنقا شوی
تو نه این باشی نه آن در ذات خویش
ای فزون از وهمها وز بیش بیش
روح با علمست و با عقلست یار
روح را با تازی و ترکی چه کار؟
از تو ای بینقش با چندین صور
هم مشبه هم موحد خیرهسر
گه مشبه را موحد میکند
گه موحد را صور ره میزند
گه ترا گوید ز مستی بوالحسن
یا صغیر السن یا رطب البدن
گاه نقش خویش ویران میکند
آن پی تنزیه جانان میکند
چشم حس را هست مذهب اعتزال
دیدهٔ عقلست سنی در وصال
سخرهٔ حساند اهل اعتزال
خویش را سنی نمایند از ضلال
هر که بیرون شد ز حس سنی ویاست
اهل بینش چشم عقل خوشپیاست
گر بدیدی حس حیوان شاه را
پس بدیدی گاو و خر الله را
گر نبودی حس دیگر مر ترا
جز حس حیوان ز بیرون هوا
پس بنیآدم مکرم کی بدی؟
کی به حس مشترک محرم شدی؟
نامصور یا مصور گفتنت
باطل آمد بی ز صورت رَستنت
نامصور یا مصور پیش اوست
کو همه مغزست و بیرون شد ز پوست
گر تو کوری، نیست بر اعمی حرج
ورنه رو کالصبر مفتاح الفرج
پردههای دیده را داروی صبر
هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
آینهٔ دل چون شود صافی و پاک
نقشها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را
فرش دولت را و هم فراش را
چون خلیل آمد خیال یار من
صورتش بت، معنی او بتشکن
شکر یزدان را که چون او شد پدید
در خیالش جان خیال خود بدید
خاک درگاهت دلم را میفریفت
خاک بر وی کو ز خاکت میشکیفت
گفتم ار خوبم پذیرم این ازو
ورنه خود خندید بر من زشترو
چاره آن باشد که خود را بنگرم
ورنه او خندد مرا من کی خرم
او جمیلست و محب للجمال
کی جوان نو گزیند پیر زال
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذباند
نوریان مر نوریان را طالباند
چشم چون بستی ترا جان کندنیست
چشم را از نور روزن صبر نیست
چشم چون بستی تو را تاسه گرفت
نور چشم از نور روزن کی شکفت؟
تاسهٔ تو جذب نور چشم بود
تا بپیوندد به نور روز زود
چشم باز ار تاسه گیرد مر تو را
دانکه چشم دل ببستی، بر گشا
آن تقاضای دو چشم دل شناس
کو همیجوید ضیای بیقیاس
✅ @ghkakaie
📢اعلام برنامه
💡 سلسله نشست هایِ
(طلب و اخلاق طلبگی)
🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی
🎥بستر های پخش از فضای مجازی :
۱ http://Dastgheibqoba.info/live
۲ https://www.aparat.com/dastgheib/live
🗓️زمان :
پنجشنبه ها هر دو هفته یک بار
پس از نماز مغرب و عشاء
جلسهٔ پنجاه و هفتم ۴بهمن ۱۴۰۳
🕌مکان :
شیراز_ مسجد قبا (آتشیها)
✅ @ghkakaie
شرحالاسماء_الحسنی_جلسه_۱۲۹_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
30.66M
🎙️|فایل صوتی کامل |
▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی
جلسه : ۱۲۹
🌍 محل تدریس :
شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره )
📅 تاریخ : ۲۰ خرداد ۱۳۹۲
🕝مدت زمان صوت :
۳۱ دقیقه و ۵۶ثانیه
✅ @ghkakaie
درسگفتار شرح الاسماء الحسنی(شرح دعای جوشن کبیر)، جلسهٔ ۱۲۹:
یا ذا الحجة و البرهان
فلم ير هذا الاعمى انها ليست داخلة في بدنه كيف والكتاب المبين الذى هو مجمع كل النقوش الذى لارطب ولا يابس الافيه لا يسعه هذا المدر الحقير وليست خارجة عنه كيف وانت تشير إلى هذا الجسم بانا ولم يعلم انها ظاهرة ببدنه كيف وهو يرى ويلمس وباطنة بسره كيف وهى سر الله الذى لا يوصف وامر الله الذى لا يعرف قل الروح من امر ربى ولهذا لم يكشف عن امره ازيد من هذا عند السؤال عن حقيقته وان لا يعترف بهذا القدر فلا اقل من انها شئ يجذب الجسم من اليمين إلى اليسار وبالعكس فان هذه النفوس امور غيبية مؤثرة في الشهادة مستنبطة للصناعات الدقيقة والعلوم الغريبة عاملة للاعمال العجيبة ولولاها لبقيت الاجساد ميتة كالجمادات لان حكم الامثال فيما يجوز ومالا يجوز واحد وهكذا تارة عالية تتفكر في العواقب والامور الاجلة وتتوجه إلى الامور الدائمة وتدرك الكليات المجردة وتتحد بها وتحيط بجميع افرادها دفعة واحدة وهذا المدر الذى تتعلق به كخردل أو كدودة تلقى على سطح كرة الارض التى هي مع العناصر الاخرى كحجر المثانة ومرة دانية تصير بهيمة اكلة شاربة فانية في الامور العاجلة الداثرة
يا رب اين كيست كزين ديده برون مینگرد
يا كه باشد كه سخن میكند اندر دهنم
✅ @ghkakaie
21.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 پرندگان کاکایی در شیراز
همه ساله در این فصل، مرغان مهاجری به نام «کاکایی» به شیراز میآیند و در کنار رودخانهٔ خشک شیراز و «نهر اعظم» اتراق میکنند و خبرگزاریها از هجرت «کاکاییها» به شیراز خبر، عکس و فیلم منتشر میکنند و مردم به تماشا میروند. همه ساله نیز دوستان دانشگاهی و غیر دانشگاهی این اخبار و عکسها و فیلمها را برای حقیر میفرستند و به شوخی یا جدی از وجه تسمیهٔ این مرغان به «کاکایی» سؤال میکنند. امسال نیز همین حکایت و همین سؤال تکرار شد. لذا پاسخی را که چند سال قبل در جواب دوستان دانشگاهی در کانال دانشکدهٔ الهیات دانشگاه شیراز گذاشتم برای جواب سایر عزیزان در اینجا نیز میآورم
👇
✅@ghkakaie