eitaa logo
فتـح‌قلّه‌ها بسوی‌ظهور«🚩»
1.6هزار دنبال‌کننده
875 عکس
465 ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فتـح‌قلّه‌ها بسوی‌ظهور«🚩»
👈براندازی هویّتی در جمهوری اسلامی [چهارم]. در مواجهه با اغتشاش «زن، زندگی، آزادی»، بسیاری از نیروها
👈براندازی هویّتی در جمهوری اسلامی _ادامه [ششم]. برخی می‌خواهند مسألۀ را با ارجاع به «عرف»، حل و در واقع، منحل کنند؛ به این معنی که می‌گویند چون برآیند عرف، چنین اقتضایی دارد و حتی زنانی که کشف حجاب نمی‌کنند، زنانی که کشف می‌کنند را برمی‌تابند و این کنش را ناروا نمی‌دانند، حاکمیّت نیز باید این تنوّع و تکثّرِ عرف‌ساخته و خودجوش را به رسمیّت بشناسد و خود را در برابر انتخاب جامعه قرار ندهد. به‌بیان‌دیگر، باید انتخاب اجتماعی را معیار انگاشت و در مقابل آن صف‌آرایی نکرد و نکوشید از طریق قانون، آن را ممنوع اعلام کرد. قانونی که بخواهد انتخاب اجتماعی و ارادۀ جمعی را مختل کند، برقرار نخواهد ماند؛ چون اکثریّت، به آن ملتزم نخواهند بود و ازاین‌رو، به‌صورت طبیعی، برچیده خواهد شد. این قانون، خیال حاکمیّت را آسوده می‌کند اما واقعیّت را تغییر نمی‌دهد، بلکه موجب تشدید وضع اجتماعی و شکاف میان حاکمیّت و مردم می‌شود. قانون باید از متن جامعه برخاسته باشد و نخواهد کنش‌هایی را غیرقانونی اعلام کند که به هنجار اجتماعی تبدیل شده‌اند. در مقابل این نظر باید گفت آنچه که به عنوان انتخاب اجتماعی از آن سخن به میان آمده، نه از لحاظ کمّی، این‌اندازه وسعت و گستردگی دارد و نه از لحاظ کیفی، تثبیت و نهادینه شده است؛ بلکه مطابق استدلال اینان باید تصریح کرد که حتی در اینجا نیز تکثّر و تنوّع، راه دارد و گرایش‌ها و تمایلات، یکنواخت نیستند. از جنبۀ کیفی نیز حقیقت آن است که بسیاری از کنش‌ها و گرایش‌ها، روایت‌ساخته و سطحی هستند و عمق و استحکام نیافته‌اند؛ چنان‌که به «بینش» تبدیل نشده‌اند و «شکنندگی» فراوان دارند. وضع ذهنیِ کنونی، حاصل بازی روایت‌ها و کج‌‎روایت‌ها در رسانه‌ها است و ماهیّت فکری ندارد که بتوان آن را منجمدشده و شکل‌گرفته قلمداد کرد. ازاین‌رو، می‌توان در کوتاه‌مدّت، این نوع ساختارهای ذهنی را درهم‌شکست و ساختار ذهنیِ دیگری را جایگزین آنها کرد. جامعه در لحظه‌هایی، گرفتار انتخاب‌های «احساسی» و «موقعیّتی» می‌شود و بر اساس اقتضاهای موقتی و هیجانی، به سویی گرایش پیدا می‌کند، اما با تغییر موقعیّت و اقتضا، انتخاب‌هایش نیز دچار تحوّل می‌شود. سیاست‌گذاری که سعادت جمعی را در نظر دارد، نمی‌تواند و نباید تسلیم آن دسته از انتخاب‌ها و ذهنیّت‌هایی بشود که بر اثر مدخلیّت روایت رسانه‌های سطحی و آغشته به تحریف، پدید آمده‌اند، بلکه برعکس، باید مسیر و مدار روایتیِ موازی را طراحی کند و اراده‌ها و امیال را به سوی صلاح و خیر و سعادت و حق سوق بدهد. سیاست‌گذاری هویّتیِ مبتنی بر دین، همواره تسلیم و تابع «میل اکثریّت» نیست، بلکه «مصلحت اکثریّت» را در نظر می‌گیرد. [هفتم]. از یک سو، بخشی از جامعه در اثر و تجدّدی‌شدن، معتقد است که حجاب باید اختیاری و رها بشود و از سوی دیگر، بخشی از جامعه که همواره در کنار نظام و وفادار به آن بوده، توقع عمل و اقدام قاطع دارد و تاکنون نیز نسبت به نظام، فاصله‌هایی گرفته و از بی‌اراده‌گی و تزلزل آن، گلایۀ جدّی دارد. اما روشن که در این میان، حکم شرع و عقل چیست. شرع می‌گوید حکومت دینی باید از و دینی، جلوگیری کند و امکان تجاهر به فسق در عرصۀ عمومی را –که کشف حجاب، یکی از مصداق‌های آن است_ بزداید و تسلیم و مرعوب روایت‌پردازی‌ها نشود؛ چون نمی‌توان بر سرِ حرف خدا، معامله و مصانعه و مداهنه کرد و قدرت را بر حقیقت، ترجیح داد. هر اقدامی که با فلسفه و غایت فرهنگیِ حکومت دینی، ناسازگار باشد، نقطۀ آغاز شکل‌گیریِ زنجیره‌ای از دیگر خواهد بود. عقل سیاسی و اجتماعی نیز می‌گوید جریان اجتماعیِ تجدّدی، بی‌ریشه و سست‌عنصر است و چنانچه احساس کند نظام، از اقتدار خویش عقب‌نشینی نخواهد کرد و ماهیّت دینی‌اش را فدای ملاحظه‌های عمل‌گرایانه و تصنّعی نمی‌کند، بسیار زود پا پس می‌کِشد و سکوت اختیار می‌کند؛ چنان‌که در گذشته نیز چنین انتخابی داشته است. بااین‌حال، برخی از کارگزاران نظام، عزم و ارادۀ جدّی برای اجرای ندارند و بیشتر در پی ظاهرسازی و اسقاط تکلیف از خویش هستند؛ اینان بیشتر مایلند که حجاب، رها گردد و فقط اندکی حداقل‌های عرفی، ملاحظه گردد و بس. این امر، هم ناشی از رخنۀ روحیۀ تساهل و تسامح در این بخش از کارگزاران نظام است و هم برخاسته از اثرپذیری منفعلانۀ آنها از جوّ و فضای عمومی و روایت‌سازی که باید آن را عوام‌زدگی دانست و نه مردم‌گرایی. پیداست که در این دوره، و ، به‌عنوان تسهیل‌گر و هموارکنندۀ پیشروی‌های نیروهای تجدّدی در جامعۀ ایران عمل خواهد کرد. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─
💢 و ۱. اصلی‌ترین و عمده‌ترین دلیلی که برای مطرح می‌شود این است که خواست و ارادۀ جامعه، همسو با این تصمیم است و جامعه می‌خواهد به شبکه‌های اجتماعیِ غربی، دسترسی داشته باشد. ازاین‌رو، استدلال می‌شود که چنانچه حاکمیّت در راستای رفع فیلتر حرکت نکند، سرمایه و بدنۀ اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد و میان دولت و مردم، شکاف پدید می‌آید. براین‌اساس، هرچند آشکار است که بسترها و سکوهای غربی، به قواعد ما تن در نمی‌دهند، بلکه حتی لحظه‌های بحران سیاسی را می‌آفرینند و خاستگاه نهفته و ناپیدای تنش و تلاطم اجتماعی هستند، اما نگهداشت سرمایۀ اجتماعی، مهم‌تر است و به‌ناچار، باید آنها را رها گذاشت. در واقع، حاکمیّت میان دو امر متزاحم و متعارض، گرفتار شده است که گویا قابل‌جمع با یکدیگر نیستند و باید یکی از آن دو را انتخاب کند. دولت‌های غربی نیز که از این وضع انقباضی اطلاع دارند، عقب‌نشینی نمی‌کنند و برای گفتگو و تفاهم، وارد میدان نمی‌شوند؛ چراکه می‌دانند فشار اجتماعی و درونی، برای منفعل‌ساختن حاکمیّت، کافی است. ۲. نخستین مسأله این است که حاکمیّت، دیرهنگام به صحنه وارد شد؛ در جایی که جامعه، جغرافیای زیستِ مجازی خود را انتخاب کرده بود و نسبت به آن، شرطی و و ابسته شده بود. توده‌ها در این انتخاب، اختیار و ارادۀ مستقلی ندارند و تابع موقعیّت‌ها و جریان‌هایی هستند که ساخته می‌شوند. این موقعیّت‌ها و جریان‌ها، موج جامعه را به سوی خود می‌کشانند و در یک جغرافیا می‌نشانند؛ بی‌آن‌که مشخص باشد این حرکت و سیر، چه مبدأ و سرچشمه‌ای دارد. موج‌های جمعیّتی، به‌تدریج و در اثر شرایطِ ساخته‌شده، شکل می‌گیرند و در مرحله‌ای قرار می‌گیرند که دیگر، چندان مهارشدنی نیستند. از این نقطه به بعد، به جغرافیای انتخاب‌شده، وابسته می‌شوند و زندگی روزمرّۀ خود را به آن گره می‌زنند و روزبه‌روز، امکان گسستن و استقلال و عبور، برای‌شان دشوارتر می‌شود. در این وضع، حاکمیّت دیگر نمی‌تواند تصمیم‌های منجمدشده و تعلّقات گره‌خورده را تغییر بدهد. ازاین‌رو، تأخیر و تعلل در مقام صورت‌بندی وضعیّت و شکل‌دهی به شرایط، چندان قابل‌جبران نیست. ۳. از سوی دیگر، سیاست، وادی انتخاب‌های ساده و آسان نیست، بلکه سیاست، در میدان همین تزاحم‌ها و تعارض‌ها است. سیاست، میدان عمل و مواجهه با تحمیل‌ها و اقتضاهای متعدّد آن است و موقعیّت در آن به گونه‌ای است که کنشگر را از حقیقت به سوی مصلحت سوق می‌دهد و وادار به عمل‌گرایی و فرسایش و انفعال می‌کند. دراین‌حال، پیش‌پاافتاده‌ترین و ناسیاسی‌ترین کار، تسلیم‌شدن و عقب‌نشینی است و سیاسی‌ترین کار، بازی زیرکانه با شرایط و تغییر نسبتِ خویش با است. موقعیّت، طبیعی و تکوینی نیست، بلکه طرف مقابل برای ما ساخته است تا قدرت خویش را به ما تحمیل کند و ارادۀ ما را تابع خود گرداند. حال چنانچه ما از ارادۀ او تبعیّت کنیم، در واقع، کنش پیشاسیاست داشته‌ایم و نتوانسته‌ایم وضع را به نفع خود تغییر بدهیم. در اینجا نیز باید گفت بر فرض این‌که قضاوت‌ها دربارۀ جامعه، سوگیرانه و ساختگی نباشد، می‌توان ذهنیّت جمعی را نسبت به شبکه‌های اجتماعیِ غربی تغییر داد؛ این ذهنیّت‌ها، قطعی و نهایی نیستند و می‌توان آنها را دگرگون کرد. در عمل، بارها دیده‌ایم که در اثر همین تغییر ذهنیّت، موج‌های انتقالی و کوچ‌های مجازی رخ داده‌ است و شرایط جدید و متفاوتی تولید شده است. این جابجایی‌ها، همگی طبیعی و خودجودش نیستند، بلکه دست‌کاری‌ها و دخالت‌هایی در میان است. این امکان و فرصت برای ما نیز به‌مثابه یک کنشگر سیاسی وجود دارد که ذهنیّت جمعی را بازسازی کنیم. ۴. مسیری که اکنون بخشی از حاکمیّت –به‌خصوص و – انتخاب کرده‌اند، به انقباض و انسداد بیشتر حکمرانی می‌انجامد و انتخاب‌های آیندۀ حاکمیّت را محدودتر خواهد کرد. این مسیر، از سوی خودِ حاکمیّت، ساخته نشده، بلکه طرف مقابل، آن را تعریف و طراحی کرده و اکنون حاکمیّت باید به دلیل احساس انفعال و سردرگمی و اضطرار، به آن گردن بنهد؛ درحالی‌که هرچه در این مسیر پیشتر برود، چنان است که گویا به مرداب پا نهاده است. این مسیر، گشایش‌های لحظه‌ای و زودگذر در پی دارد و گره‌های کورِ فلج‌کننده. این‌که هر از گاهی، به شرایط تولیدشده از سوی تجدّد، تن در بدهیم و قدم‌به‌قدم، به اقتضاها و ضرورت‌های آن وادار بشویم، به معنی غلتیدن به یک مدار بی‌بازگشت و انقباضی است که انقلاب را از خویشتن هویّتی و فرهنگی‌اش، تهی و تخلیه می‌کند و به روند سکولاریسمِ ساختاری، دامن می‌زند. انقلاب از حیث ساختاری، در حال عبور از هنجارها و غایات و ارزش‌های خویش است و می‌رود که توسط تجدّد، بلعیده شود. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─