eitaa logo
دختر باید خانوم باشد
10.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
97 فایل
مداحی رمان شعر داستان کلیپ حجاب عفاف تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3 " نشر مطالب صدقه جاریه است "
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 ترس از دشمنان خدا را كنار بگذارید و عشق به اسلام و انقلاب را جانشين آن كنید و بيش از همه از خدا بترسید و فريب نيرنگ هاي نوكران ابر جنايتكاران شرق و غرب را نخورید و خود را بازیچه دست آنان قرار ندهید 👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر شهدا🌷وامام راحل صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5969923508292028275.mp3
6.35M
🎤 ویژه 🌠 شب نیمه‌ی شعبان، یک شب قدر قدرتمند و باعظمت است که ؛ خداوند آن را فرصت ویژه ای برای رشد انسان قرار داده است ! - چگونه میتوان بهترین بهره را از آن برد؟ علیه‌السلام
رهبر معظم انقلاب:انتظار فرج بعنی کمر بستن و آماده بود.انتظار حرکت است،سکون نیست. لبیک گوی حسین امروز باشیم 🖐🏻✨
دختر باید خانوم باشد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۲۹ ‌‌*═✧❁﷽❁✧═* #دوکوهه پاییزسال🗓۱۳۶۴بود.به همراه دوستان ب
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت۳۰ ‌‌*═✧❁﷽❁✧═* بعدازمدتی حضوردردوکوهه اعلام شد📣که گردان سلمان برای پدافندی به منطقه شهرمهران اعزام می شود.خوب به یاددارم که هفتم دی ماه🌙۱۳۶۴به منطقه سنگ شکن دراطراف مهران رفتیم.شبانه🌃 جایگزین یک گردان دیگرشدیم.من واحمدآقاوعلی طلایی وچندنفردیگر دریک سنگربودیم.یادم هست که احمدآقاازهمان روزاول کارخودسازی خودرابیشترکرد✅اوبعدازنمازشب به سراغ بچه هامی آمد.خیلی آرام بچه هارابرای نمازصبح 🌅صدامی کرد.احمدآقامی رفت بالای سربچه هاوباماساژدادن شانه های رفقا,باملایمت 🙂می گفت:فلانی,بلند می شی?موقع نمازصبح شده.بعضی ازبچه هابااینکه بیداربودندازقصدخودشان رابه خواب می زدندتااحمدآقاشانه آن هاراماساژ بدهدبعدازاینکه همه بیدارمی شدندآماده نمازمی شدیم✅سنگرمابزرگ بودوپشت سراحمدآقاجماعت برقرارمی شد. بعدازنمازوزیارت عاشورابودکه احمدآقاسفره راپهن می کردومی گفت:خوابیدن 😴دربین الطلوعین مکروه است‌ بیایدصبحانه بخوریم😋مادرآن روزهاصبحانه فانوسی,می خوردیم,صبحانه ای درزیرنورفانوس 🙂چون هنوزهواروشن نشده بود.وقتی هم که هواروشن می شدآماده استراحت می شدیم.آن زمان دوران پدافندی بودوکارخاصی نداشتیم.فقط چندنفرکاردیده باقی راانجام می دادند.توی سنگرنشسته بودیم.یکدفعه صدای مهیب انفجارآمد😱پریدیم بیرون یک گلوله توپ مستقیم به طرف سنگرمااصابت کرده بود.گفتم:بچه هانکنه دشمن می خوادبیادجلو⁉️دراطراف سنگرماوبرروی یک بلندی,سنگرکوچکی قرارداشت که برای دیده بانی استفاده می شد.مسئول دسته مابه همراه دونفردیگردویدند🏃به سمت سنگردیده بانی.احمدآقامعمولاًانسان کم حرفی بوروآرام حرف می زدیکبارفریاد🗣زد:سرجای خودبایستیدنریداونجا😶هرسه نفرسرجای ایستادند!احمدآقاسرش رابه آهستگی پایین آورد.همه باتعجب به هم نگاه 👀کردیم این چه حرفی بودکه احمدآقازد😳 چرادادزد⁉️ یکباره صدای انفجارمهیبی آمد,همه خوابیدندروی زمین😑وقتی گردوخاک هافرونشست به محل انفجارنگاه 👀کردیم.ازسنگرکوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود😱 یکبارازفاصله دوربه سمت خط می آمدیم.یک خاکریزبه سمت خط مقدم کشیده شده بود.احمدآقاازبالای خاکریزحرکت🚶 می کرد.ماهم ازپایین خاکریزمی آمدیم.فرمانده گروهان ازدورشاهد👀حرکت مابود.یکدفعه فریادزد:برادرنیری,بیاپایین,الان تیرمی خوری😲احمدآقاسریع ازبالای خاکریزبه پایین آمد.همین که کنارمن قرارگرفت گفت:من تواین منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته.محل شهادت 🌷من جای دیگری است!چندروزبعددیدم خیلی خوشحاله😌تعجب کردم وگفتم:برادرنیری ندیده بودم این قدرشادباشی⁉️گفت:من توتهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدانکردم.امّااینجاتوانستم این کتاب 📓روپیداکنم.بعددستش رابالاآورد.کتاب《سیاحت غرب》دردست احمدآقابود. خداوندمتعال راشکرمی کنم.من درآن روزهایک دفترچه 📒 همراهم داشتم که کوچکترین وقایع رایادداشت می کردم.حدودسه دهه ازآن زمان گذشته امّاگویی همین دیروزبودکه...اواسط بهمن ازمنطقه پدافندی مهران به دوکوهه برگشتیم.بوی عملیات راهمه حس می کردند.یک شب🌃 برادرمظفری جانشین گردان برای ماصحبت کرد.ایشان گفت:که باپایان یافتن زمان حضورشمادرجبهه,می توانیدتسویه کنیدوبرگردید😑امّاعملیات نزدیک است.اگربمانیدبهتراست‌✅اکثربچه هاگفتندمی مانیم.امّاچندنفری ازماجداشدند.من اعتقاددارم گردان ماغربال شد💯چون کسانی ازماجداشدندکه هیچ بویی ازمعنویات نداشتند🚫یادم هست که۱۵بهمن,مارابه اردوگاه عملیاتی بردند.یک هفته آن جابودیم.خبرشروع عملیات والفجر۸رادربیستم بهمن,همان جاشنیدیم.دوروزبعدمابه آبادان رفتیم.روزبعدمارابه سوله کناراروندآوردند.روز۲۴بهمن مارابه آن سوی اروندمنتقل کردند.دوشب 🌃درسنگرهای پشتیبانی حضورداشتیم. ┅─═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═─┅ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ✨📿✨📿✨📿✨📿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۹ به_پاداش الهی خداوند به آنهایی که ایمان آوردند و اعمال صالح ( مثل قیام برای خداوند, شهادت عادلانه واجرای عدالت در جامعه) انجام دادند وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است.
سلام مولای ما 🏝عمری است که‌ میلاد پرنورتان، بزرگترین و زیباترین اتفاق سال ماست.... عمری است که روزها را به امیدِ ریسه باران‌های رنگارنگِ نیمه‌ی شعبان می‌گذرانیم... ...و در این مسیر چه خدمتگزاران دلسوخته‌ای که در آرزوی نشاندن لبخندی بر چهره‌ی مصفایتان، چراغ جشن‌های نیمه شعبان را عاشقانه روشن نگاه داشتند و در حسرت دیدارتان به آسمان پرکشیدند.... کاش در جشن میلادتان جایتان خالی نبود....🏝
دختر باید خانوم باشد
بسم الله الرحمن الرحیم سهم#روز_ بیست_هفتم #صحیفه_سجادیه #دعا_هشتم_در_پناه_جویی_از_ ناملایمات ══
بسم الله الرحمن الرحیم سهم بیست_و_هشتم ══ ೋღ🌀ღೋ══ ﴿1﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ صَيِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِكَ مِنَ التَّوْبَةِ ، و أَزِلْنَا عَنْ مَكْرُوهِكَ مِنَ الْإِصْرَارِ (1) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و راه ما را به سوی توبه که محبوب توست تغییر ده و وجودمان را از زیاده‌روی بر گناه که مورد نفرت توست، دور ساز. ﴿2﴾ اللَّهُمَّ وَ مَتَى وَقَفْنَا بَيْنَ نَقْصَيْنِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا ، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً ، وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِي أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً (2) خدایا! هرگاه در ارتباط با دین یا دنیا، میان دو کاهش قرار گرفتیم؛ کاهش را بر دنیایمان ‌که زودتر از دست می‌رود، وارد کن و توبه و انابه را در دینمان‌ که بادوام‌تر است، قرار ده. ﴿3﴾ وَ إِذَا هَمَمْنَا بِهَمَّيْنِ يُرْضِيكَ أَحَدُهُمَا عَنَّا ، وَ يُسْخِطُكَ الآْخَرُ عَلَيْنَا ، فَمِلْ بِنَا إِلَى مَا يُرْضِيكَ عَنَّا ، وَ أَوْهِنْ قُوَّتَنَا عَمَّا يُسْخِطُكَ عَلَيْنَا (3) و زمانی که دو برنامه را قصد کردیم که یکی از آن‌ها تو را از ما خشنود می‌کند و آن دیگری تو را بر ما خشمگین می‌سازد، ما را به سوی آن کاری که تو را از ما خشنود می‌کند، رغبت ده و قدرت و توانمان را از عملی که تو را بر ما خشمگین می‌کند، سست کن. ﴿4﴾ وَ لَا تُخَلِّ فِي ذَلِكَ بَيْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِيَارِهَا ، فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ ، أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ (4) و در این امور ما را میان نفوسمان و انتخابشان رها مکن؛ که نَفْس انتخاب‌کنندۀ باطل است، مگر آن‌که تو در انتخاب حق توفیقش دهی و بسیار دستوردهنده به زشتی و بدی است، مگر آن‌که رحمتش آری. ﴿5﴾ اللَّهُمَّ وَ إِنَّكَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا ، وَ عَلَى الْوَهْنِ بَنَيْتَنَا ، وَ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ابْتَدَأْتَنَا ، فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلَّا بِقُوَّتِكَ ، وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِعَوْنِكَ (5) خدایا! همانا تو ما را از ناتوانی آفریدی و بر سستی بنا کردی و از آب ناچیز و بی‌مقدار به وجود آوردی؛ پس ما را جز به نیروی تو چاره و تدبیر نیست و جز به یاری‌ات قوّت و قدرت نمی‌باشد. ❖═▩ஜ••💠💠💠💠••ஜ▩═❖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 امام زمان (علیه السلام): 🔹 علم و دانش ما به خبر‌های شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی‌ماند. 📚 بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۴ ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹متا ترانا و نراک کی می شود تو ما را ببینی و ما تورا ببینیم؟
🌷🌷🌷🌷🌷 حاج قاسم سلیمانی: معتقدم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه ظهور بكنند، حكومتی که ايجاد ميكنند، قلّه‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل و شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
دختر باید خانوم باشد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۳۰ ‌‌*═✧❁﷽❁✧═* #صبحانه_فانوسی بعدازمدتی حضوردردوکوهه اعل
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت۳۱ *═✧❁﷽❁✧═* به ماگفتندکه مرحله دوم عملیات درراه است.این مرحله بسیارسخت ترازحمله اول است👌چون دشمن درهوشیاری کامل است.شب🌌۲۷بهمن بود.برادرنیری وصیت نامه📃 خودرانوشت.موقع غذایک بسته حلواشکری رابازکردوگفت:بچّه هاباییدحلوای خودمان راتاقبل ازشهادت بخوریم😋نمازمغرب وغذاکه تمام شد,آماده حرکت شدیم.فرمانده گردان ومسئول محوربرای ماصحبت کردند.گفتند:شماازپشت منطقه عملیاتی بایدحرکت خودراآغازکنید.شمامسیرجاده حُورعبدالله راجلومی رویدازکنارباتلاقهاعبورمی کنیدوازمواضع گردان حمزه هم ردمی شوید.کمی جلوتربه یک پل مهم می رسیداین پل بایدمنهدم شود🚫چون درادامه عملیات احتمال داردکه نیروهای زرهی دشمن باعبورازاین پل نیرهای مارامحاصره کنند.صحبت های فرمانده به پایان رسید.امّاباتوجه به هوشیاری دشمن وشدت آتش🔥,احتمال موقعیت ماکم بود.برای همین گردان دیگری برای پشتیبانی گردان ماآماده شدند.شرایط بدی درخودم احساس می کردم. مسئول دسته روبه من کردوگفت:دوست داری شهیدبشی?گفتم:هرچه خداوندمتعال بخواهد.من اومده ام که وظیفه ام راانجام بدم.گفت:پس هیچی☹️,مطمئن باش شهیدنمی شی❌برای شهادت بایدالتماس کرد.کسی همینطوری شهیدنمی شود✅حرکت گردان آغازشد.هیچکس نمی دانست تاساعاتی⏳ دیگرچه اتفاقی می افتد. گردان ماباعبورازنخلستان🌴 هاخودش رابه جاده مهم حُورعبدالله رساند.حرکت نیروهاپشت سرهم دریک ستون آغازشد.برادرمیرکیانی جانبازبودونمی توانست پابه پای بچّه هاحرکت کند.برای همین برادرمظفری گردان راهدایت می کرد.رسیدیم به مواضع بچّه های گردان حمزه.بارش خمپاره💣 دراطراف ماشدت یافته بود.اکثرخمپاره هاداخل منطقه باتلاقی می خوردومنفجرنمی شد!آن شب 🌌دسته سی نفره مادرسرستون گردان حرکت می کرد.برادرنیری هم که جانشین مسئول دسته بودجلوترازبقیه قرارداشت.مابه سلامت ازاین مرحله گذشتیم.ساعتی بعدباسکوت کامل خودمان رابه مواضع دشمن نزدیک کردیم.صدای🗣صحبت عراقی هارامی شنیدم.درزیرنورمنورهاسنگرهای تیرباردشمن رادردوطرف جاده می دیدم👀.نَفس درسینه من حبس شده بود.بچّه هاهمین طورازراه می رسیدندوپشت سرهم می نشستند.یادساعتی قبل افتادم که همه بچّه هاازهم حلالیت می خواستند.یعنی کدام یک ازبچّه هاامشب به دیدارمولایشان نائل می شوند⁉️درهمین افکاربودم که یک منوربالای سرماروشن شد!تیربارچی عراقی فریادزد:(قِف قِف ایست)همه بچّه هاروی زمین خیزرفتند.یکباره همه چیزبه هم ریخت.هردوتیرباردشمن ستون بچّه های مارابه رگباربستند.شدت آتش🔥 بسیارزیادبود.صدای آه وناله بچّه هاهرلحظه بیشترمی شد😨درهمین گیرودارسرم رابلندکردم.دیدم 👀برادرنیری روی زانونشست وبااسلحه کلاش به سمت تیربارچی سمت چپ نشانه گرفته.چندگلوله شلیک کرد.یکدفعه دیدم تیرباردشمن خاموش شد!برادرمظفری خودش رابه جلوی ستون رساندوفریادزد🗣:بچّه هاامام حسین(علیه السلام)منتظرشماست‌.الله اکبر...💯خودش به سمت دشمن شلیک کردوشروع به دویدن🏃 نمود.همه روحیه گرفتند😍یکباره ازجابلندشدیم وبه دنبال اودویدیم.خط دشمن شکسته شد.بچّه هاسریع به سمت پل حرکت کردند.امّاموانع دشمن بسیارزیادبود😵درگیری شدت یافت.بارانی ازگلوله وخمپاره ونارنجک روی سرماباریدن گرفت.مابه نزدیک پل مهم منطقه رسیدیم.هنوزهواروشن نشده بودکه به مادستوردادندبرگردید.گردان دیگری برای ادامه کارجایگزین ماشد.وقتی که شدت آتش 🔥دشمن کم شد,آن هاکه سالم بودندازسنگرهابیرون آمدند. درمسیربرگشت,نگاهی به جمع بچّه هاکردم,آن هاکه بازمی گشتندکمترازشصت نفربودند!یعنی نفرات گردان سیصدنفره مادرکمترازچندساعت به یک پنجم رسید😱همین طورکه به عقب برمی گشتیم,به سنگرهای تیرباردشمن رسیدیم,جایی که ازهمان جاکارراشروع کردیم.جنازه تیربارچی عراقی روی زمین افتاده بود.ازآن جاعبورکردیم.هنوزچندقدمی دورنشده بودم که درکنارجاده پیکریک شهیدجلب توجه کرد😳جلورفتم,قدم هایم سُست شد😰کنارپیکرش نشستم.هنوزعینک برچهره داشت.درزیرنورماه خیلی نورانی ترشده بود.خودش بود😭برادرنیری همان که ازهمه مادرمعنویات جلوتربود✅همان که هرگزاورانشناختیم. کمی عقب ترآمدم پیکرمهدی خداجورادیدم.بعدطباطبایی (مسئولدسته)بعدمیرزایی.خدای من چه شده⁉️همه بچّه های دسته مارفته اند.گویی فقط من مانده ام!نمی دانیدچه لحظات سختی بودوقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچّه های دسته راگرفتم..ازجمع سی نفره ماکه سه ماه 🌙شب وروزباهم بودیم فقط هشت نفربرگشته بودند!نمی دانیدچه حال وروزی داشتم.یادصحبت های مسئول دسته افتادم که می گفت:《شهادت رابه هرکسی نمی دهندوبایدالتماس کنی👌》بعدهاشنیدم که یکی ازبچّه هاگفت:برادررنیری وقتی گلوله خوردروی زمین افتاد.بعدبلندشد ودستش✋ راروی سینه نهادوگفت:《السلام علیک یااباعبدالله....》بعدروی زمین افتادورفت🌷 ➖🌷➖🌷➖🌷➖🌷➖🌷➖ 👈 ادامه دارد... ✨📿✨📿✨📿✨📿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۵ کتاب با آمدن پیامبر ای اهل کتاب, فرستاده ما به سوی شما آمد, تا بسیاری از حقایق کتب آسمانی را که شما کتمان کرده بودید آشکار سازد و در عین حال از بسیاری از آنها که نیازی به ذکرش نبوده و مربوط به دورانهای گذشته بود, صرف نظر نماید و از طرف خداوندقرآن که در حفیقت نور و کتاب روشنگری است (برای بیان حقایق توحیدی و و پاک کردن پیامبران از نسبتهای ناروا و بیان احکام)به سوی شما آمد.
سلام مولای ما 🏝روز آمدنت روز دیدنت روز در آغوش کشیدنت روز تولد ماست!! تولدت مبارک آقای تنهای این روزها... مهدی جان چنین نبود که خداوند تو را برای هستی خلق کند!! هستی به افتخار تو آمد ... تو برای عالم نیامدی عالم برای وجود مقدس تو آمد... میلادت مُبارک عزیز دلِ ما🏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سهم بیست_و_نهم ══ ೋღ🌀ღೋ══ ﴿6﴾ فَأَيِّدْنَا بِتَوْفِيقِكَ ، وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِيدِكَ ، وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَكَ ، وَ لَا تَجْعَلْ لِشَيْ‌ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ (6) پس ما را به توفیقت نیرو بخش و به هدایتت استوار دار و دیدۀ قلوبمان را از آنچه مخالف عشق توست کور کن و برای هیچ‌یک از اعضای ما راه نفوذی به سوی نافرمانی و گناه قرار مده. ﴿7﴾ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا ، وَ حَرَكَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمحَاتِ أَعْيُنِنَا ، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِي مُوجِبَاتِ ثَوَابِكَ حَتَّى لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَكَ ، وَ لَا تَبْقَى لَنَا سَيِّئةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَكَ . (7) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و رازهای دلمان و حرکات اعضایمان و نگاه‌های چشم‌هایمان و گفتارهای زبانمان را در موجبات ثوابت قرار ده تا جایی که کار نیکی که به خاطر آن مستحق پاداش تو می‌شویم، از دست ما نرود؛ و کار بدی که به سبب آن سزاوار مجازاتت می‌شویم، برای ما نماند. دهم_در_التجا_به_سوی_خدا ﴿1﴾ اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِكَ ، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِكَ (1) خدایا! اگر بخواهی ما را ببخشی، از فضل و احسانت توست و اگر بخواهی عذابمان کنی، از عدالت توست. ﴿2﴾ فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَكَ بِمَنِّكَ ، وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِكَ بِتَجَاوُزِكَ ، فَإِنَّهُ لَا طَاقَةَ لَنَا بِعَدْلِكَ ، وَ لَا نَجَاةَ لِأَحَدٍ مِنَّا دُونَ عَفْوِكَ (2) بخششت را از سر منّتت بر ما آسان کن و ما را به چشم‌پوشی و گذشتت، از عذابت پناه ده. مسلّماً ما را نسبت به عدالتت تاب و توان نیست و برای احدی از ما بدون بخششت، نجاتی میسّر نمی‌باشد. ﴿3﴾ يَا غَنِيَّ الْأَغْنِيَاءِ ، هَا ، نَحْنُ عِبَادُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَيْكَ ، فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِكَ ، وَ لَا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِكَ ، فَتَكُونَ قَدْ أَشْقَيْتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِكَ ، وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَكَ (3) ای بی‌نیازترین بی‌نیازان! اینک ما بندگانت پیش روی توایم و من تهیدست‌ترین تهیدستان در پیشگاه توام؛ تهیدستی و نداری ما را به توانایی‌ات جبران کن و امید ما را به بازدارندگی‌ات قطع مفرما! که اگر چنین کنی، به تحقیق کسی که خود را به تو خوشبخت خواسته، بدبخت کرده‌ای؛ و آن‌که فضل و احسانت را طلبیده، محروم ساخته‌ای. ❖═▩ஜ••💠💠💠💠••ஜ▩═❖
🔅 پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله): 🔹 چگونه خواهی بود زمانی که از مهدی مأیوس شوید؛ سپس وی مانند شعاع و پاره‌های نور خورشید در صبحگاهان بر شما طلوع کند؛ اهل آسمان و زمین از آمدنش شادمان می‌شوند. 📚 بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۶۵ مختصر البصائر ج ۱، ص ۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 شهادت هدف نیست ... بلکه هدف این است که در مسیر شهادت زندگی کنی . سردار سرلشگر ، شهید مدافع حرم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهرامام راحل و شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
دختر باید خانوم باشد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۳۱ *═✧❁﷽❁✧═* به ماگفتندکه مرحله دوم عملیات درراه است.این م
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت۳۲ *═✧❁﷽❁✧═* کل دوران حضوراحمدآقادرجبهه سه ماه🌙 بیشترنشد.درست زمانی که دوره ی سه ماهه ایشان تمام شدوقراربودکل گردان برگردند,عملیات والفجر۸آغازشد☹️ازحال وهوای احمدآقادرآن دوران اطلاع زیادی دردست نیست🚫هرچه بچّه هاتلاش کردیم تاببینیم کسی درجبهه باایشان دوست بوده,امّاکسی راپیدانکردیم😕مابه دنبال خاطراتی ازجبهه ی ایشان بودیم.امّاچیزی به دست نیاوردیم😶زیرااحمدآقابرخلاف بقیه ی دوستان به گردانی رفت که هیچ آشنایی دراطرافش نبود❌درمدت حضوردرجبهه کسی اورانمی شناخت.لذاازاین لحاظ راحت بود!اومی توانست به راحتی مشغول فعالیت های معنوی💞 خودباشدواین نشانه ی اهل معرفت است که تنهایی وگمنامی رابه شهرت وحضوردرکناردوستان ترجیح می دهند💯فقط بعدازشهادت ایشان یکی ازرزمندگان به مسجد🕌آمدوماجرای شهادت🌷 ایشان رابرای ماتعریف کرد. بسیاری ازدوستان به دنبال درک روحیات احمدآقادرجبهه بودند.آن هامی گفتند:انسان های عادی وقتی درشرایط دوران جهادقرارمی گیرندبسیارتغییرمی کند.حالااحمدآقاکه درداخل شهرمشغول سلوک الی الله بودچه حالاتی درجبهه داشته است⁉️دریکی ازنامه هایی💌 که احمدآقابرای دوستش فرستاده بودآمده:جبهه آدم می سازد.جبهه بسیارجای خوبی است برای اهلش✅یعنی کسی که ازاین موقعیت استفاده کندوجای خوبی نیست برای نااهلش‌. دفترچه خاطراتی که ازاحمدآقابه جامانده وبعدازسال هامطالعه شدکمی ازحالات معنوی اودردوران جهادرابازگومی کند.احمدآقادرجایی ازدفتر📕خودنوشته است:روزیکشنبه مورخ۲۹/۱۰/۱۳۶۴درسنگرنزدیک سحردرعالم خواب😴 دیدم که آقای حق شناس بادعاهایی نمی گذاشت ماشهیدشویم.خیلی به آقاتضرع وزاری 😫کردم .آقا خیلی صورت پرنورومهربانی داشت وبه من خیلی احترام خاصی گذاشت.یادرجایی دیگرآورده است:درشب🌃۱۴/۱۱/۱۳۶۴درخواب😴 دیدم که امام خمینی(رحمه الله علیه)باحالت خیلی عزاداربرای آیت الله قاضی ناراحت😔 است.و درهنگام سخنرانی هستندوحتی....(مفهومی نیست)درهمان شب برای آیت الله قاضی نمازخواندم وفیض عظیمی خداوندمتعال درسحربه مادادالحمد الله🙏 احمدآقادرادامه ی خاطرات می نویسد: روزچهارشنبه می خواستم وضوبگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم👀 به حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)افتاد....تاریخ۱۶/۱۱/۱۳۶۴پادگان دوکوهه🏢.درجای دیگرازاین دفترآورده:درروزجمعه درحسینه حاج همت پادگان دوکوهه درمجلس آقاامام زمان(علیه السلام)گریه😭 زیادی کردم.بعدازتوسلات وقتی به خودم آمدم دیدم که ازهمه ی اشکی که ریختم یک قطره اش به زمین نریخته.گویاملائکه همه راباخودبرده بودند✅ سه ماه🌙 بودکه احمدبه جبهه رفته بود.به جزیکی دونامه📧,دیگرازاوخبری نداشتیم.نگران احمدبودم.به بچّه هاگفتم:خبری ازاحمدندارید?من خیلی نگرانم.یک روزدیدم رادیو📻مارش عملیات پخش می کند.نگرانی من بیشترشدضربان قلب ❤️من شدیدترشده بود.مردم ازخبرشروع عملیات خوشحال😌 بودند.امّاواقعاًهیچ کس نمی تواندحال وهوای مادری که ازفرزندش بی خبراست رادرک کند👌همه می دانستنداحمدبهترین وکم آزارترین فرزندمن بود.خیلی اورادوست😍 داشتم.حالااین بی خبری خیلی من رانگران 😔کرده بود.مرتب دعامی خواندم وبه یاد احمدبودم.تااینکه یک شب🌃 درعالم خواب دیدم کبوتری🕊 سفیدروی شانه ی من نشست.بعد کبوتردیگری درکناراوقرارگرفت وهردوبه سوی آسمان پرکشیدند.حیرت زده😨 ازخواب پریدم.نکندکه این دومین پرنده نشان ازدومین شهید🌷خانواده ی ماست!امانه,ان شاءالله احمدسالم برمی گردد. دوباره خوابیدم😴این بارچیزعجیب تری دیدم.این بارمطمئن شدم که دیگرپسرم رانخواهم دید.درعالم رویامشاهده کردم 👀که ملائکه ی خدای متعال به زمین آمده بودند!هودج یااتافکی زیباکه درروزگارقدیم توسط پادشاهان ازآن استفاده می شد,درمیان دستان ملائکه است😱آن هانزدیک ماآمدندوپسرم احمدعلی رادرآن سوارکردندبعدهم همه ی ملائک به همراه احمدبه آسمان هارفتند.روزبعدچندنفرازهمسایه هابه خانه ی🏚 ماآمدندوسراغ حسین آقارامی گرفتند!گویاشنیده بودندکه شهیدمحلاتی شهیدشده🌷 وفکرمی کردندحسین آقاهمراه ایشان بوده.من می گفتم حسین آقادرخانه است.من ناراحت😔 احمدعلی هستم.آن روزمادرشهیدجمال محمدشاهی رادیدم 👀این مادرگرامی راازسال هاقبل درهمین محل می شناختم.ایشان سراغ احمدعلی راگرفت,گفتم:بی خبرم نمی دانم کجاست😢سیده خانم, مادرشهیدجمال هم رویای عجیبی دیده بودکه بعدهابرایم تعریف کرد.ایشان گفت:درعالم خواب 😴به نمازجمعه تهران رفته بودیم,آن قدرجمیعت آمده بودکه سابقه نداشت.بلنداعلام کردند🗣که امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف)تشریف آورده اندومی خواهندبه پیکریکی ازشهدانمازبخواند😳من باسختی جلومی رفتم وقتی خواستندنام شهیدرابگویندخوب دقت کردم,ازبلندگو📣اعلام کردند:شهیداحمدعلی نیری😱 ┅─═ঊঈ💝🌷💝ঊঈ═─┅ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ✨📿✨📿✨📿✨📿✨