🌱
اسمش را که میپرسم میفهمم سادات است. آرامش و مهربانیاش این را توی ذهنم تداعی میکند که چقدر سیده بودن بهش میآید.
توی غرفهاش هرچه نماد مقاومت باشد دیده میشود از چفیه فلسطینی تا دستنوشتههایی برای زنان مقاومت.
مادر سه تا فرزند است و حالا آمده اینجا تا برای فرزندان مقاومت مادری کند با همین شمعهای زیبای کارِ دست خودش.
#بازارچهٔنصر
#مقاومت_نوشت
@giyume69
🌱
چفیه پوشیده بود. وقتی رفتم سمتش چادرش را کشید جلو و ماسکش را داد پایین تا لبخندش را ببینم. پرسیدم: اینا مال خودتونه؟
لبخندش عمیقتر شد: نه والا، مال همسایههامونه که باغ دارن، رفتم در خونههاشون گفتم که یه همچین بازارچهای هست اونا هم اینارو دادن بیارم اینجا تا یه کمکی کرده باشن، این ترشیها رو هم خانمای همسایه درست کردن فرستادن.»
بعد از حرفهایش به این فکر میکنم یک زن که به قول خودش تا حالا تجربه فروشندگی نداشته چطور میشود نخ تسبیح یک کارِ همدلانه توی محله و همه را میکشاند پای سفرهٔ پربرکت جهاد.
کمی که حرف میزنیم متوجه میشوم یک نیمست طلا از پدر و مادرش هدیه گرفته که آن را هم اهدا کرده برای مقاومت.
#بازارچهٔنصر
#مقاومت_نوشت
@giyume69
🌱
روسریها را یک نفر که قلبش برای مقاومت میتپید به دستشان رسانده و گفته بفروشید برای مقاومت، همهش برای مقاومت.
و آنها که تاحالا فروشندگی را تجربه نکردهاند دست به دست هم دادند، نوبت به نوبت پشت این میز ایستادند تا شب، تا آنجایی که تقریبا میز خالی از روسری شد.
آنها که میگویم یعنی زینب و فاطمه و راضیه و ...
هر کدامشان مادر چند فرزند هستند و قلبشان برای فرزندان مقاومت میتپد.
راضیه با وجود محمدحسین که هنوز از آب و گِل نوزادی در نیامده کالباس خانگی درست کرد و گذاشت کنار روسریها، میخواست از خودش برای مقاومت مایه بگذارد.
یقین داشتند که خریدار خدا بود و بس...
#بازارچهٔنصر
#مقاومت_نوشت
@giyume69
تمام.
هرچند که قصههای بازارچهٔ نصر خیلی زیاد بود:
از پسرِ جوانِ کرمانی که گفته بود برایش از کرمان کلمپه بفرستند و آورده بود بفروشد برای مقاومت تا غرفهٔ سنگهای مصنوعی که پول میزش را چندبرابر حساب کرده بود برای مقاومت.
از بچههایی که نقاشی هایشان را گذاشته بودند برای فروش و رقیه خانم که ترشیها را با همسرش درست کرده بودند برای مقاومت.
و پدری که تا آخر شب محمدسلمانِ یکونیم سالهاش را نگه داشت تا همسرش به غرفهاش برسد و میگفتند همهاش به عشق مقاومت.
ᥫ᭡🪻
🌿
این عروسک مالِ دخترمه که الان خونه نیست و رفته مدرسه.
سیدعلی بغلش کرده، داره براش لالایی میخونه. بهش میگم: داری میخوابونیش؟
میگه: آره دیگه وقتی مامانش رفته مدرسه من که داییشَم باید هواشو داشته باشم.
😐😐😐😁😁😇😇😇
#داییکوچولو
#بچه_نوشت
@giyume69
..........
لحنِ بیروت و لهجهی شیراز
قصهی عشق میشود آغاز
همسفر تا بهشت، هم پیمان
دو کبوتر، دو یارِ هم پرواز
روزهای قشنگ هم درسی
خاطرات غروب دانشگاه
هم قدم تا کتابخانهی شهر
صحبت از عشق و آرمان، در راه
گفته بودی که راه آسان نیست
گفته بودم که خوب میدانم
سخت و آسان، کنار تو هستم
با تو در این مسیر میمانم
داغ غزه دل مرا لرزاند
اشکهای تو نیز جاری شد
عزم کردیم یارشان باشیم
حال و احوالمان بهاری شد
- این جهان جای کوچکیست رضا!
کاش میشد به عرش سر بزنیم
- راست گفتی، قبول معصومه!
دوست داری چگونه پر بزنیم؟
دست در دست هم به سوی بهشت
غزل عاشقانه من و توست
پنج بیت زلال و پاک و نجیب
نور فردای خانه من و توست
بازگشتم به خانه، میبینی؟
شکر مادر، به سر رسیده فراق
میشناسم رواق و ایوان را
السلامُ علیک شاه چراغ...
شعر از «نغمه مستشارنظامی»
#برایمعصومهورضایشهید
#شهید_نوشت
#شهیدهمعصومهکرباسی
@giyume69
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿
امروزم با دیدن این فیلم جون گرفت، گفتم شما هم ببینید و جون بگیرید...
توی زندگی هرکس، یه نقطهای هست که حالش باهاش خوب میشه؛ همزمان هم لبخند میاد روی لبش و هم بغض سُر میخوره توی گلوش؛ چشمهاش خیس میشه؛ سَبُک میشه؛ نبضش تندتر میزنه؛ انگار خون بیشتر میرسه به قلبش؛ میگن این حالات، مختصِ عشقه.
این خصوصیتِ عشقه که میشه قد و قوارش نباشی ولی دلخوش باشی به داشتنش.
برای من اون نقطهٔ عاشقی، که قدوقوارش نیستم ولی دلخوشم به داشتنش، عشق به حضرت زهراست.
میدونم آدمای شبیه من کم نیستند، آدمایی که دلشون میخواد هرچیزی شروع میکنند، مینویسند یا میخونند ختم بشه به نگاهِ حضرت زهرا.
همونایی که الان با دیدن این فیلم دلشون میخواد عشقشون رو شبیه بچههای لبنانیِ حضرت زهرا، فریاد بزنند که این عشق واقعا هم جار زدنیه...
به قول حمیدرضا برقعی:
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
#یازهرا
#دل_نوشت
@giyume69
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿
سلامً علی قلبِ مجنونِ لیلا
سلامً علی عاشقانِ قدیمی...
#بهرسمدلتنگی
@giyume69
🌿
زینب اگر نبود به دنبالهٔ حسیـن
جایی برای واژهٔ "جانـم" نداشتیم...
#حسینجانم
@giyume69
🖤
این روزهـا که حال مادرمـان روبراه نیست
شرح شرارههای عـزا فـرق میکند...
#یازهرا
#فاطمیه
#درهاییکهخجلوعزادارند
@giyume69