🏴🏴 انالله وانا الیه راجعون🏴🏴 مرگ، سیر جان از سبز خاک به نیلی بلند افلاک است. دامن از اشک تهی سازید که پیوستن به جانان سعادتی پایان ناپذیر است. با کمال تأسف از درگذشت پدر گرامی خادم الشهدا، سرکار خانم ستاری باخبر شدیم. ضایعه درگذشت پدر مهربانتان را به شما و خانواده عزیزتان تسلیت عرض می‌کنیم. امیدواریم که روح آن مرحوم در سایه لطف خداوند آرام و قرین رحمت الهی باشد. باشد که این پیام تسلی بخش روح غمگین شما باشد. شادی روح آن مرحوم فاتحه و صلوات 🙏 📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. مقام معظم رهبری 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh

💔#شب_زیارتی قال: پيامبر اکرم صلی الله عليه و اله اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود : براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود. 📚منبع : مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۰، ص ۳۱۸ #گلبرگ_سرخ 📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. مقام معظم رهبری 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh

🗓#تقویم_شهادت ┄┅═🍃❁جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳❁🍃═┅┄ 🕊در چنین روزی تعداد ۹ نفر از فرزندان استان مرکزی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.💔 🌹محرمعلی اسماعیلی #ساوه_۱۳۶۶ 🌹محمدصادق بابائی‌جاپلقی #اراک_۱۳۶۶ 🌹حمیدرضا خانسوز #اراک_۱۳۶۲ 🌹محمود عباسی _میشیجان#خمین_۱۳۶۳ 🌹علی‌اصغر عمرآبادی _عمروآباد#اراک_۱۳۶۰ 🌹حسن فتحی _موت‌آباد#اراک_۱۳۶۶ 🌹ابراهیم محمدی‌جو #خنداب_۱۳۶۷ 🌹محمد مختار _میشیجان#خمین_۱۳۶۳ 🌹بیژن نوروزی #اراک_۱۳۶۴ شادی ارواح طیبه شهدای #استان_مرکزی صلوات📿 #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجهُمْ💚 📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. مقام معظم رهبری 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh

﷽🕊 🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞

ܢ̣ܢܚܩܢ ܝ‌ܢ̣ߺ ߊ‌ܠܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ ࡐ‌ ߊ‌ܠࡎܥ‌‌ࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭ 🗓#رزق_هفتم_اردیبهشت_ماه 🌸شهید حمیدرضا خانسوز 📅تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۰۶/۰۱ محل تولد: اراک 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۲/۰۷ محل شهادت: پاسگاه حاج جفان_سلماس 💎نشانی:گلزار شهدای اراک-قطعه۷-ردیف۸-شماره۷ 📜 برشی از زندگینامه: از آنجا که نسبت به میهن اسلامی‌ و پاسداری از دین مبین اسلام، عشق می‌ورزید، پیش از این که مشمول خدمت مقدس سربازی شود، خود را جهت انجام خدمت مقدس سربازی معرفی نمود و به عنوان سرباز ژاندارمری مشغول به خدمت شد. #رفیق_شهید #شهر_اراک 🍃شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم. 📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. مقام معظم رهبری 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh

📲 #استوری 🕊شهــادت دنیـا بمـاند برای عاقل‌هـا مـا مجنونیم؛ هـوای پر کشیدن داریـم ... #رفیق_شهید #استان_مرکزی 🌱شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم. 📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. مقام معظم رهبری 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh

💔#جمعه‌های_دلتنگی هر چه زمان می‌گذرد، مردم افسرده‌تر می‌شوند این خاصیت دل بستن به زمانه است! خوشا به حال آنکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل می‌بندد. برای تعجیل در فرجش صلوات‌ ای درخشش هستی بتاب!‌ای خورشید جان و جهان جلوه گر شو!‌ای فروغ فضلیت بتاب!‌ای یوسف جمال، رخ از مشتاقان دریغ مدار #امام_زمان_عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف #گلبرگ_سرخ 💚اللهم عجل الولیک الفرج💚 📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. مقام معظم رهبری 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh

روایت همسر شهید محمد نقی محتشم از شهادت همسرش در پنج مرداد سال ۶۵ 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj

روایت همسر شهید محمدنقی محتشم از شهادت همسرش: دختر دوممان تازه به دنیا آمده بود. من و محمدنقی ساعت‌ها غرق تماشایش می‌شدیم و اگر شباهتی روی چهره‌اش با خودمان پیدا می‌کردیم برای هم رجز می‌خواندیم. من معلم بودم و حالا روزهای مرخصی زایمان را در خانه می‌گذراندم و بیشتر از قبل می‌توانستم به امورات منزل برسم محمدنقی هم از کارخانه که برمی‌گشت، اگر در منزل کاری نبود یا یک‌راست می‌رفت زورخانه، یا می‌نشست سر جزوه و کتاب‌هایش و برای کنکور می‌خواند. تابستان ۶۵ که رسید، در آزمون شرکت کرد. دلش می‌خواست در رشته‌ی حسابداری ادامه تحصیل بدهد. صبح روز پنج پنج شصت و پنج، صبحانه‌اش را که خورد، دستی بر موهای دختر اولمان کشید، مچ کوچک دختر دوممان را بوسید و به راه افتاد. حدود سه ساعت بعد، صدای مهیبی در آسمان شهر پیچید. من داشتم به دخترکم شیر می‌دادم. از آغوشم جدایش کردم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. صدای آژیر خطر از خانه‌ی همسایه‌ها به گوش می‌رسید. دختر کوچکم را به آغوش کشیدم و دست دختر بزرگم را در دست گرفتم و به طرف زیرزمین خانه دویدم تا پناه بگیریم. وقتی صداها ساکت شد، بیرون آمدیم. پریدم توی کوچه. هر کس چیزی می‌گفت. نمی‌دانستم کجا بمباران شده. وقتی خبر رسید که کارخانه‌ی آلومینیوم هم بمباران شده، دنیا روی سرم آوار شد. قلبم از خبری دردناک به تشویش افتاده بود، اما هنوز امید داشتم که محمدنقی سالم مانده باشد‌. اما وقتی آمدند سراغم و گفتند باید برای شناسایی همسرتان به سردخانه بیایید، همان اندک نور امید هم خاموش شد. صدای ضجه‌هایم بلند شد و با کمک همسایه‌ها و فامیل راهی شدم. ساق پاهایم می‌لرزید اما وارد شدم و نگاهم را میان تن‌های متلاشی چرخاندم. برخلاف دیگر شهدا که به سادگی قابل شناسایی نبودند، محمدنقی دچار خونریزی داخلی مغزی شده بود و پیکرش آسیب شدیدی ندیده بود. در آغوشش کشیدم. پوست دستانش را که بر اثر کار مدام، زمخت شده بود و حالا رگه‌های زخم و خون هم روی آن رد انداخته بود، بوسیدم. چقدر آنجا ماندم و شیون کردم، یادم نیست. تازه مراسم چهلم تمام شده بود که نتایج کنکور آمد‌. نمی‌دانم چرا میان سطرهای روزنامه، دنبال اسمش می‌گشتم. شاید هنوز در رویا می‌دیدم که ظهر از کارخانه برمی‌گردد و من با شوق روزنامه را نشانش می‌دهم و او با همان برق همیشگی چشم‌هایش لبخند می‌زند. انگشتم را زیر اسامی پایین بردم تا به حرف "میم" برسم و کلمه "محتشم" را پیدا کنم. رسیدم: "محمد نقی محتشم"؛ قبول؛ رشته حسابداری، دانشگاه بروجرد. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj