لبی پر خنده داری حضرت صبح
رُخی تابنده داری حضرت صبح
تمامِ روز سرگرمِ امیدی
دلی بخشنده داری حضرت صبح!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
من خود دلم از مِهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه!
دلخون شدهی وصلم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرختر از خون جگر، نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقم و بدعهد و زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است! مگرنه؟
یک بار به من قرعهی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر … نه!
#فاضلنظری
@golchine_sher
ز یاد بردنت ای آشنای من ، سخت است
ببخش مثل تو بودن برای من سخت است
مرا رها کن از این شهر غرق دود برو
نفس کشیدن تو در هوای من سخت است
بدون اینکه بخواهم دلیل درد توام
خدا کند که نباشی بجای من ، سخت است
برای آنکه مرا هیچوقت دوست نداشت
چقدر شعر سرودن خدای من سخت است
برای تو که خدایی ، خدای من تو بگو
که استجاب کدامین دعای من سخت است؟
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
گوشهی دنج خیالم در حرم گم میشوم
درگهت میبوسم و غرق تبسم میشوم
تا ببینم باغِ پُر نقشِ بهشتِ سقف را
همچو بلبل بی اراده در ترنّم میشوم
چشمها بارانی و پَر می زنم دور ِ حرم
چون کبوتر زائرِ خورشید هشتم میشوم
گرچه پُر باشد دلم ، اما چنان در محضرت
از نشاط و شوق و گریه، بی تکلم میشوم
در کنار زائران بیشمارت یا رضا(ع)
قطرهای گم گشته در دریای مردم میشوم
#فاطمه_دستجردی
#عضوکانال
#امام_رضا_ع
@golchine_sher
با من بگو که همره من بدپیر میشوی
یا آنکه بین راه، ز من سیر میشوی؟
ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز!
کی در میان برکه به زنجیر میشوی؟
چون چِکهای ز نور، در آیینه میچِکی
آنگاه مثل آینه تکثیر میشوی
رویای صادقی که سرانجام میرسی
یک خواب عاشقانه که تعبیر میشوی
چین میخورد نگاه غمانگیز آینه
وقتی ز دست آینه دلگیر میشوی
میروید از کویر گلویم، گُلی کبود
وقتی شبیه بغض، گلوگیر میشوی
دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من
داری برای خوب شدن دیر میشوی
#یدالله_گودرزی
@golchine_sher
تو را به خاک ندادم ،به آسمان دادم
تو را به دست خداوند مهربان دادم
زمین که جای قشنگی برای گلها نیست
تو را به رسم امانت به آسمان دادم
دلیل بارش چشمان ابری ام مادر...!
همیشه لحظه باران تورا نشان دادم
پس از تو زنده نماندم،پس از تو هی مُردم
سر مزار تو هر روز سال جان دادم
چه پشت ابر چه پیدا،همیشه پر نور است
کسی که جای ستاره به کهکشان دادم
#عباس_جواهری_رفیع
#مادر
@golchine_sher
مثل سرداری اسیرم، “اعتباری سوخته”
تو زمستانی لطیفی، من بهاری سوخته
شهر بعد از جنگم و آرامشم طوفانی است
مانده از ایل و تبارم یادگاری سوخته
شرح تنها بودنم تنها همین یک مصرع است:
کنج ریلی دور افتاده، قطاری سوخته
دردلم شوری به پا از حسرت دوران اوج
بیقراری زخمهام مثل سهتاری سوخته
باختم خود را به پایت ، از غرور سرکشم
پاکبازی مانده با دار و نداری سوخته
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
در قحطی آب می شود غرق سراب!
شاد است ولی شکسته در پشت نقاب!
از معرفت و عشق تهی شهری که
یک عمر در آن غریب افتاده کتاب...
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#کتاب_کتابخوانی
@golchine_sher