نمیدانم چرا؟ اما تو را هرجا که میبینم
کسی انگار میخواهد ز من، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده، آتش را که میبیند چه میخواهد؟
همانی را که میخواهم، تو را وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر، ناباوران عشق میبینند
که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
دِی در کمال سردی خود بود
ظلمت میان شب فوران داشت
اما حوالی سحر انگار
خون در رگ هوا جریان داشت
در گوش بره آهوی دشتی
آوای سوگ داشت نسیمی
بر روی غنچه های شقایق
گویی نشست گَرد یتیمی
بر خاک نم گرفته درخشید
انگشتری عقیق و معطر
یاقوت های سرخ فروریخت
از زخم های سوخته_پیکر
با حرف حرف پیکر سرخش
شد روضه روضه روضه مجسم
دی ماه، بعد فصل عروجش
دارد هوای ماه محرم
رودی عزیز بدرقه می شد
با اشک های حضرت دریا
رودی که در مسیر عبورش
می ایستد جهان به تماشا
با زائران رود چه کردند؟
آن خشک باورانِ سترون
خون شهید در جریان است
بیهوده دست و پا زده دشمن
**
ای صبح، فجر آمدنت را
بگذار دیر و دور ببینند
یک پلک مانده تا برسی تو
بگذار هر چه کور ببینند!
#سارارمضانی
#عضوکانال
#سردار_دلها
#شهیدان_مکتب_حاج_قاسم
#از_زائرانت_می_هراسند
@golchine_sher
بنشسته اگر به قله ها برف سفید
باز است به سمت آسمان راه شهید
با لطف خدا شهادتش روزی ماست
《تا کور شود هر آنکه نتواند دید》
#حسن_ملائکه_خسروشاهی
#عضوکانال
#ایران_تسلیت
@golchine_sher
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام
من رعد و برق و زلزلهام؛ ناگهانیام
این بیتهای تلخِ نفسگیرِ شعلهخیز
داغ شماست خیمه زده بر جوانیام
رودم؛ اگر چه بیتو به دریا نمیرسم
کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانیام
من کز شکوه روسریات کم نمیکنم
من، این من غبار؛ چــــرا میتکانیام؟
بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز
این سر که سرشکستۀ نامهربانیام
کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست
از بعد رفتنت گل ابروکمـانیام
"شاعر شنیدنی است" ولی دست روزگار
نگذاشت این کـــه بشنویام یا بخــوانیام
این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند
من دوستدار بستنی زعفـــرانیام
#حامد_عسکری
@golchine_sher
چه بايد كرد با چشمت كه در تكرار اين لذت
جدايى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت
بيا عهدى كنيم امروز، روزِ اول ديدار
اگر رفتيم بى برگشت، اگر مانديم بى منت ....
تو بايد سهم من باشى اگر معيار دل باشد
ولى دق داد تا دادت به من تقدير بى دقت ...
جوانى رفت و در آغوش تو من تازه فهميدم
چه مى گويند وقتى مى كنند از زندگى صحبت ....
خودت شايد نميدانى چه كردى با دلم اما
دل يك آدم سر سخت را بردى، خدا قوت
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
می رسد از هر طرف بر گوشم آهنگِ فنا
همچو شعله می کنم جان را ز خاکستر جدا
می گشایم بالِ خود را همچو عنقا روز و شب
از کران تا بیکرانه سمت و سوی کبریا
دل به کسبِ ثروتِ قارونی دنیا مبند
در خرابه روی آن خوابیده مار و اژدها
هر که باشی عاقبت قدّت کمانی می شود
می شوی در پا شدن یکروز محتاجِ عصا
آزمندان را خوراکی غیر ِ گند و جیفه نیست
بی نیاز است آنکه باشد با قناعت آشنا
برفِ پیری همچو ( شایق) بر سرم بنشسته است
زین زمستان، کو توانی تا کنم خود را رها؟
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
ای عشق ، دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل باز هم بهانهی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچکس دل خود را نمیدهم
اما دلم برای همان هیچکس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلیست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هر آنچه داد به آیینه پس گرفت
#فاضل_نظری
@golchine_sher
به شوق فتح تو دل نقشه میکشید اما
خبر نداشت که این قله پرتگاه من
است
#محمد_حسن_جمشیدی
@golchine_sher
به دندان گرفتم که از سر نیفتد
که این عشق از دست باور نیفتد
به دندان گرفتم که این سایهی سر
به پای غمی گریهآور نیفتد
دلم گوشهی مسجد آتش گرفته
خدایا که آتش به منبر نیفتد
به کاشی مجروح ایوان بگویید
که بر روی بال کبوتر نیفتد
سر از شوق افتاده تا از مناره
سر شور اللهاکبر نیفتد
دل من دعا کن که چشمی پس از این
به جنگی چنین نابرابر نیفتد
سپردم شهان را به شاه خراسان
مگر کار ایشان به محشر نیفتد
گرفتم به دندان خود چادرم را
بگو روضهخوان یاد معجر نیفتد
#عاطفه_سادات_موسوی
#کشف_حجاب
#واقعه_مسجد_گوهرشاد
@golchine_sher
هنوز از آن نگاه محکم و مردانه می ترسند
هنوز از شعله شمع و پر پروانه می ترسند
نه تنها خوابشان را سردی خاکت می آشوبد
که با فکر دوباره رویشت، از دانه می ترسند
چنان مستند از آیین انگور تو زائرها
که از شور شرابت مردم بیگانه می ترسند
اگر چه پرپرت کردند در این باغ نااهلان
هنوز از بوی احساست دد و دیوانه می ترسند
چنان بسته است دست غیرتت راه تجاوز را
که دزدان بعد تو از ساکنان خانه می ترسند
نمی آرند اگر تاب تحمل قاب عکست را
هنوز از آن نگاه محکم و مردانه می ترسند
#محمد_رضا_کاکایی
#عضوکانال
#سردار_دلها
#می_ترسند
@golchine_sher
داروی شفابخش ولی شیرین است
سرشار ز واژههـای عطـــرآگین است
حیران شده است روحِ قحطی زدهام
از بس که نماز، سفره ای رنگین است
#مهرآفرین
#عضوکانال
#نماز
@golchine_sher
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم
ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!
زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم
رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم
بختِ بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :
یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب و جوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:
"سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم"
شیشه را پایین کشیدی رِند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم
موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"
گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچکس باور نداشت!
خوب میدانم که "تنهایی" مرا دق میدهد
عشق هم در چنتهاش چیزی از این بهتر نداشت!
آنقدر میترسم از بیرحمی پاییز که
ترس من را روز پایانی شهریور نداشت!
زندگی ظرف بلوری بود کنج خانهام
ناگهان افتاد از چشمم، ولی مو برنداشت!
حال من، حال گل سرخی ست در چنگ مغول
هیچکس حالی شبیه من به جز قیصر نداشت
#مریم_آرام
@golchine_sher
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی
بیا حالت رو خوب کن😍
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمهی شراب
بیمار خندههای توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
تو لیلی نیستی !
من اما
مجنون حرفهایت میشوم
دیوانهی دستهایت
مبهوت خندههایت
شیرین نیستی !
ولی من
صخرههای شب را آنقدر میتراشم،
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم لبخند بزنی...!
#عباس_معروفی
@golchine_sher
خویش را در جادهای بیانتها گم کردهام
بعد تو صدبار راه خانه را گم کردهام
من غریبافتادهای بی تکیهگاهم؛ سالهاست
کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کردهام
از عبادتهای حاجتمند خود شرمندهام
گاه میبینم تو را بین دعا گم کردهام!
شیشهی عطرم که حیران در هوایت مدتیست
هستی خود را نمیدانم کجا گم کردهام
زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟
گندمی را زیر سنگ آسیا گم کردهام...
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
دنیا همه اش به کام ایرانی ها
بر شوق رسیده اند کرمانی ها
درلحظه ی انفجار یک ملت دید
تکثیر شده نسل سلیمانی ها
#عبدالرحمن_رستمیان_جهرمی
#عضوکانال
@golchine_sher
نَمی از جذبهی چشم تو به دریا برسد
عمر این قوم بعید است به فردا برسد
از منِ سوختهدل روی بگردان، بگذار
بخشی از پیرهنت هم به زلیخا برسد
منِ بیمایه کجا؟ یوسف حُسن تو کجا؟
راضیام از تو به من سهمِ تماشا برسد
نعمت همدم و همصحبت عیسی بودن
گاه لطفیست که شاید به یهودا برسد
بعد از آن روز که موی تو رها شد در باد
گردنت -گرد جنونی- که به هرجا برسد
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
فصل خون گشته و لاله به کمین افتاده
آسمان گریه کنان روی زمین افتاده
در دل معرکه ای عشق و جنون می ریزد
باز فتوای شُریح است که خون می ریزد
ضربه ی تیغ رسیده ست به پیشانی ها
می چکد خون ز سر و دست سلیمانی ها
تبر ناخلفان بر چمن گُل زده است
تیر تکفیر به بال و پَر بلبل زده است
تا عمو رفت همه سوی خیام آمده اند
ناکسانند که از منبر شام آمده اند
لشکر حرمله و تیر دوشعبه در دست
بین زوار ببین کودک زائر هم هست
شعله در دست گرفتند و هیاهو دارند
چشم بر میخ در و کودک و پهلو دارند
روضه خوان آمده از اوج خطر می خواند
روضه از کودک از ترکش و سر می خواند
روضه از چادر خاکی که زمین گیر شده ست
دختری یک شبه از داغ پدر پیر شده ست
روضه داغ پس از داغ بسی سنگین است
راه گلزار به خون دلمان رنگین است
گرچه شلاق خزان آتش و تب ریخته است
نخل می سوزد و درباغ رطب ریخته است
ماهمه ملت عشقیم و شهادت غم نیست
این زمین لرزه که پایان حیات بم نیست
تا که از عشق به سردار همه لبریزیم
دستِ امید به زانو زده بر می خیزیم
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
#کرمان_تسلیت
@golchine_sher
او میرود دامن کشان
من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس ازمن نشان
کز دل نشانم میرود
#سعدی
@golchine_sher
عمریست که میگِریم و یارم شده این اشک
آرامش چشمان خمارم شده این اشک
دستم به قلم آمد و از اشک نوشتم....
دیدم همهی دار و ندارم شده این اشک!
تقدیرِ مرا دست خزان برده به اندوه!
هر ساله زمستان و بهارم شده این اشک
در غربت و تنها شدنم هیچ ندیدم!
جز دیدن هر لحظه کنارم شده این اشک
تقویم نمیخواهم و از عمر چه حاصل؟
وقتی که همین، روزشمارم شده این اشک
بر سنگ مزارم بنویسید که آخر...
مرگم به غم و چوبهی دارم شده این اشک!
#الهه_نودهی
#عضوکانال
@golchine_sher
در این شهر پر از درد و پر از دود
در این فصل غم انگیز و مِه آلود
تحمل کردهام سرمای غم چون
امید من به دست گرم تو بود
#میلاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
از سخنچینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم...
سیلیِ همصحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخرهام،هر قدر بیمِهری کنی میایستم...
تا نگویی اشکهای شمع از کم طاقتیست
در خودم آتش به پا کردم ولی نَگْریستم...
چون شکست آیینه، حیرت صد برابر میشود
بیسبب خود را شکستم تا ببینم چیستم...
زندگی در برزخِ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن میزیستم...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
با سنگ اجل شیشه ی جان می شکند
روزی صدف عمر گران می شکند
ای ماه بیا مثل زمین خاکی باش
یک روز غرور آسمان می شکند
#حسن_رستم_زاده
#شاعر_روشندل
@golchine_sher
هزار بار نگفتم که بیتو میمیرم؟!
چگونه از منِ تنها خبر نمیگیری؟!
#جواد_محمدی_دهنوی
#عضوکانال
@golchine_sher
پیر که شوم
رنگ موهایم را می بخشم
کلاغی را به آرزویش می رسانم!
#اقدس_خیرالله_پور
#عضوکانال
@golchine_sher
مثل عروسِ خان که میداند "پسرزا" نیست
حس میکنم عمر خوشی هایم به دنیا نیست
ته مانده ی یک قهوه ی تلخم که مدت هاست
در من کسی دیگر پی تعبیر فردا نیست...
وابستگی تلخ است هنگامی که می فهمی
آنقدر هایی که خودش میگفت تنها نیست...
نفرین به دست خالی و این دل سپردن ها
نفرین به من ،نفرین به تصویری که زیبا نیست
از بی تفاوت بودنم هم درد می بارد
یعنی گلوی بغض کرده اهل حاشا نیست
تنهاییِ گنجشک باران خورده ایی هستم
که در خیابان هم برایش ذره یی جا نیست
عاشق که باشی تازه می فهمی که گاهی مرگ
چیزی به جز دل کندن از دلبستگی ها نیست
دیشب نشستم با خودم از زندگی گفتم
گفتم ببین حال دلم خوب است، اما نیست..
#سجاد_صفری
@golchine_sher