eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم @golchine_sher
دِی در کمال سردی خود بود ظلمت میان شب فوران داشت اما حوالی سحر انگار خون در رگ هوا جریان داشت در گوش بره آهوی دشتی آوای سوگ داشت نسیمی بر روی غنچه های شقایق گویی نشست گَرد یتیمی بر خاک نم گرفته درخشید انگشتری عقیق و معطر یاقوت های سرخ فروریخت از زخم های سوخته_پیکر با حرف حرف پیکر سرخش شد روضه روضه روضه مجسم دی ماه، بعد فصل عروجش دارد هوای ماه محرم رودی عزیز بدرقه می شد با اشک های حضرت دریا رودی که در مسیر عبورش می ایستد جهان به تماشا با زائران رود چه کردند؟ آن خشک باورانِ سترون خون شهید در جریان است بیهوده دست و پا زده دشمن ** ای صبح، فجر آمدنت را بگذار دیر و دور ببینند یک‌ پلک مانده تا برسی تو بگذار هر چه کور ببینند! @golchine_sher
بنشسته اگر به قله ها برف سفید باز است به سمت آسمان راه شهید با لطف خدا شهادتش روزی ماست 《تا کور شود هر آنکه نتواند دید》 @golchine_sher
اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم من، این من غبار؛ چــــرا می‌تکانی‌ام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکستۀ نامهربانی‌ام کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست از بعد رفتنت گل ابروکمـانی‌ام "شاعر شنیدنی است" ولی دست روزگار نگذاشت این کـــه بشنوی‌ام یا بخــوانی‌ام این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند من دوست‌دار بستنی زعفـــرانی‌ام @golchine_sher
چه بايد كرد با چشمت كه در تكرار اين لذت جدايى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت بيا عهدى كنيم امروز، روزِ اول ديدار اگر رفتيم بى برگشت، اگر مانديم بى منت .... تو بايد سهم من باشى اگر معيار دل باشد ولى دق داد تا دادت به من تقدير بى دقت ... جوانى رفت و در آغوش تو من تازه فهميدم چه مى گويند وقتى مى كنند از زندگى صحبت .... خودت شايد نميدانى چه كردى با دلم اما دل يك آدم سر سخت را بردى، خدا قوت @golchine_sher
می رسد از هر طرف بر گوشم آهنگِ فنا همچو شعله می کنم جان را ز خاکستر جدا می گشایم بالِ خود را همچو عنقا روز و شب از کران تا بیکرانه سمت و سوی کبریا دل به کسبِ ثروتِ قارونی دنیا مبند در خرابه روی آن خوابیده مار و اژدها هر که باشی عاقبت قدّت کمانی می شود می شوی در پا شدن یکروز محتاجِ عصا آزمندان را خوراکی غیر ِ گند و جیفه نیست بی نیاز است آنکه باشد با قناعت آشنا برفِ پیری همچو ( شایق) بر سرم بنشسته است زین زمستان، کو توانی تا کنم خود را رها؟ @golchine_sher
ای عشق ، دل دوباره غبار هوس گرفت از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت دل باز هم بهانه‌ی رفتن گرفت و باز تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت گفتم به هیچ‌کس دل خود را نمی‌دهم اما دلم برای همان هیچ‌کس گرفت افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست افسرده آن دلی‌ست که از هم‌نفس گرفت لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند هرکس هر آنچه داد به آیینه پس گرفت @golchine_sher
به شوق فتح تو دل نقشه می‌کشید اما خبر نداشت که این قله پرتگاه من است @golchine_sher
به دندان گرفتم که از سر نیفتد که این عشق از دست باور نیفتد به دندان گرفتم که این سایه‌ی سر به پای غمی گریه‌آور نیفتد دلم گوشه‌ی مسجد آتش گرفته خدایا که آتش به منبر نیفتد به کاشی مجروح ایوان بگویید که بر روی بال کبوتر نیفتد سر از شوق افتاده تا از مناره سر شور الله‌اکبر نیفتد دل من دعا کن که چشمی پس از این به جنگی چنین نا‌برابر نیفتد سپردم شهان را به شاه خراسان مگر کار ایشان به محشر نیفتد گرفتم به دندان خود چادرم را بگو روضه‌خوان یاد معجر نیفتد @golchine_sher
هنوز از آن نگاه محکم و مردانه می ترسند هنوز از شعله شمع و پر پروانه می ترسند نه تنها خوابشان را سردی خاکت می آشوبد که با فکر دوباره رویشت، از دانه می ترسند چنان مستند از آیین انگور تو زائرها که از شور شرابت مردم بیگانه می ترسند اگر چه پرپرت کردند در این باغ نااهلان هنوز از بوی احساست دد و دیوانه می ترسند چنان بسته است دست غیرتت راه تجاوز را که دزدان بعد تو از ساکنان خانه می ترسند نمی آرند اگر تاب تحمل قاب عکست را هنوز از آن نگاه محکم و مردانه می ترسند @golchine_sher
داروی شفابخش ولی شیرین است سرشار ز واژه‌‌هـای عطـــرآگین است حیران شده است روحِ قحطی زده‌ام از بس که نماز، سفره ای رنگین است @golchine_sher
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم! زل زدی در آینه اما مرا نشناختی این منم که روزگارم کرده با پیری گریم رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم بختِ بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" : یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب و جوان خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم: "سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم" شیشه را پایین کشیدی رِند بودی از نخست زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز: "با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم" گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم @golchine_sher
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت حال من بد بود اما هیچ‌کس باور نداشت! خوب می‌دانم که "تنهایی" مرا دق می‌دهد عشق هم در چنته‌اش چیزی از این بهتر نداشت! آن‌قدر می‌ترسم از بی‌رحمی پاییز که ترس من را روز پایانی شهریور نداشت! زندگی ظرف بلوری بود کنج خانه‌ام ناگهان افتاد از چشمم، ولی مو برنداشت! حال من، حال گل سرخی ست در چنگ مغول هیچ‌کس حالی شبیه من به جز قیصر نداشت @golchine_sher
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه‌ی شراب بیمار خنده‌های تو‌ام بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرم‌تر بتاب @golchine_sher
تو لیلی نیستی ! من اما مجنون حرف‌هایت می‌شوم دیوانه‌ی دست‌هایت مبهوت خنده‌هایت شیرین نیستی ! ولی من صخره‌های شب را آنقدر می‌تراشم، تا خورشیدم طلوع کند و تو در آغوشم لبخند بزنی...! @golchine_sher
خویش را در جاده‌ای بی‌انتها گم کرده‌ام بعد تو صدبار راه خانه را گم کرده‌ام من غریب‌افتاده‌ای بی تکیه‌گاهم؛ سال‌هاست کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کرده‌ام از عبادت‌های حاجتمند خود شرمنده‌ام گاه می‌بینم تو را بین دعا گم کرده‌ام! شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟ گندمی را زیر سنگ آسیا گم کرده‌ام... @golchine_sher
دنیا همه اش به کام ایرانی ها بر شوق رسیده اند کرمانی ها درلحظه ی انفجار یک ملت دید تکثیر شده نسل سلیمانی ها @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نَمی از جذبه‌ی چشم تو به دریا برسد عمر این قوم بعید است به فردا برسد از منِ سوخته‌دل روی بگردان، بگذار بخشی از پیرهنت هم به زلیخا برسد منِ بی‌مایه کجا؟ یوسف حُسن تو کجا؟ راضی‌ام از تو به من سهمِ تماشا برسد نعمت همدم و هم‌صحبت عیسی بودن گاه لطفی‌ست که شاید به یهودا برسد بعد از آن روز که موی تو رها شد در باد گردنت -گرد جنونی- که به هرجا برسد @golchine_sher
فصل خون گشته و لاله به کمین افتاده آسمان گریه کنان روی زمین افتاده در دل معرکه ای عشق و جنون می ریزد باز فتوای شُریح است که خون می ریزد ضربه ی تیغ رسیده ست به پیشانی ها می چکد خون ز سر و دست سلیمانی ها تبر ناخلفان بر چمن گُل زده است تیر تکفیر به بال و پَر بلبل زده است تا عمو رفت همه سوی خیام آمده اند ناکسانند که از منبر شام آمده اند لشکر حرمله و تیر دوشعبه در دست بین زوار ببین کودک زائر هم هست شعله در دست گرفتند و هیاهو دارند چشم بر میخ در و کودک و پهلو دارند روضه خوان آمده از اوج خطر می خواند روضه از کودک از ترکش و سر می خواند روضه از چادر خاکی که زمین گیر شده ست دختری یک شبه از داغ پدر پیر شده ست روضه داغ پس از داغ بسی سنگین است راه گلزار به خون دلمان رنگین است گرچه شلاق خزان آتش و تب ریخته است نخل می سوزد و درباغ رطب ریخته است ماهمه ملت عشقیم و شهادت غم نیست این زمین لرزه که پایان حیات بم نیست تا که از عشق به سردار همه لبریزیم دستِ امید به زانو زده بر می خیزیم @golchine_sher
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس ازمن نشان کز دل نشانم می‌رود @golchine_sher
عمریست که می‌گِریم و یارم شده این اشک آرامش چشمان خمارم شده این اشک دستم به قلم آمد و از اشک نوشتم.... دیدم همه‌ی دار و ندارم شده این اشک! تقدیرِ مرا دست خزان برده به اندوه! هر ساله زمستان و بهارم شده این اشک در غربت و تنها شدنم هیچ ندیدم! جز دیدن هر لحظه کنارم شده این اشک تقویم نمی‌خواهم و از عمر چه حاصل؟ وقتی که همین، روزشمارم شده این اشک بر سنگ مزارم بنویسید که آخر... مرگم به غم و چوبه‌ی دارم شده این اشک! @golchine_sher
در این شهر پر از درد و پر از دود در این فصل غم انگیز و مِه آلود تحمل کرده‌ام سرمای غم چون امید من به دست گرم تو بود @golchine_sher
از سخن‌چینان شنیدم آشنایت نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم... سیلیِ‌ هم‌صحبتی‌ از موج‌ خوردن سخت‌ نیست صخره‌ام،هر قدر بی‌مِهری کنی می‌ایستم... تا نگویی اشک‌های شمع از کم طاقتی‌ست در خودم آتش به پا کردم ولی نَگْریستم... چون‌ شکست آیینه، حیرت صد برابر می‌شود بی‌سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم... زندگی در برزخِ وصل و جدایی ساده نیست  کاش‌ قدری‌ پیش‌ از این یا‌ بعد از‌ آن می‌زیستم... @golchine_sher
با سنگ اجل شیشه ی جان می شکند روزی صدف عمر گران می شکند ای ماه بیا مثل زمین خاکی باش یک روز غرور آسمان می شکند @golchine_sher
هزار بار نگفتم که بی‌تو می‌میرم؟! چگونه از منِ تنها خبر نمی‌گیری؟! @golchine_sher
پیر که شوم رنگ موهایم را می بخشم کلاغی را به آرزویش می رسانم! @golchine_sher
مثل عروسِ خان که میداند "پسرزا" نیست حس میکنم عمر خوشی هایم به دنیا نیست ته مانده ی یک قهوه ی تلخم که مدت هاست در من کسی دیگر پی تعبیر فردا نیست... وابستگی تلخ است هنگامی که می فهمی آنقدر هایی که خودش میگفت تنها نیست... نفرین به دست خالی و این دل سپردن ها نفرین به من ،نفرین به تصویری که زیبا نیست از بی تفاوت بودنم هم درد می بارد یعنی گلوی بغض کرده اهل حاشا نیست تنهاییِ گنجشک باران خورده ایی هستم که در خیابان هم برایش ذره یی جا نیست عاشق که باشی تازه می فهمی که گاهی مرگ چیزی به جز دل کندن از دلبستگی ها نیست دیشب نشستم با خودم از زندگی گفتم گفتم ببین حال دلم خوب است، اما نیست.. @golchine_sher