eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستت دارم و در آخر سطر نقطه‌ای نمی‌گذارم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیباست روزگار اگر با تو سر شود با ارزش است جان به فدایت اگر شود باز ای بهار فصل بهار آمد و تو نه بازآ که ابر روی ِسرت بارور شود از هر کجا که می‌گذری باغ می‌شود سبز از تو دشت و دره و کوه و کمر شود ما که ندیده عاشق روی شما شدیم برگرد تا ارادت‌مان بیشتر شود اوج هنر رسیدن آدم به عشق توست سخت است صاحبِ هنری بی هنر شود زین بیشتر سقوط نکرده است آدمی زین بیشتر مباد، بشر بی تو شر شود @golchine_sher
کرده ست دلم هوای آدم برفی خالی ست چقدر جای آدم برفی بدجور دلم گرفته ای برف ببار دل تنگ شدم برای آدم برفی @golchine_sher
ابر می‌بارید بر آینده‌ی دلگیر من خنده می‌زد کاتب تقدیر بر تدبیر من! اشک می‌آمد به استقبال ما وقت وداع سخت می‌لرزید در چشمان او تصویر من شرم اگر مانع نمی‌شد، بیشتر می‌دیدمت بگذرند ای کاش چشمان من از تقصیر من با سخن‌چینی مرا از چشم او انداختند ساده‌لوحان غافلند از آه پر تأثیر من مُصحفی هستم میان مکتب کج فهم‌ها هرچه می‌خواهند می‌گویند در تفسیر من هیچ ابری موجب خاموشی خورشید نیست روسیاه است آن که کوشیده‌ست در تحقیر من @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای آن‌که دراین دوران، مطلوب طلب‌هایی منظور من از « یا مَن اَرجُوهِ » رجب‌هایی با خلوتیان عشق، هم‌صحبت هر روزی با اهل سحر تاصبح، هم‌ناله‌ی شب‌هایی چرخ همه‌ی عالم با اذن تو می‌گردد تو علت معلولی، اسباب سبب‌هایی درحسرت شادی‌ها، مانده دل ما یک‌عمر ما‌ غم‌زده‌ی هجریم، تو فصل طرب‌هایی عمری‌ست که در دل‌ها، جای تو شده خالی هرچند که در ظاهر، ذکر همه لب‌هایی در پیچ‌وخم سختی، سامان‌ده وضع ما در شور تب دنیا، آرامش تب‌هایی هم در عجب از قبل و هم در عجب از بعدیم تو نقطه‌ی آغاز و پایان عجب‌هایی... @golchine_sher
دریایی و یادآور رودی مادر لالایی عشق را سرودی مادر گنجی و بهشت زیرپاهایت بود جز رنج چه برداشت نمودی مادر!؟ @golchine_sher
شک منی، یقین منی، نیستی مگر؟ انگاره های دین منی، نیستی مگر؟ هم قبله ی نماز منی، هم نیاز من... چون مهر بر جبین منی، نیستی مگر؟ پیوسته با کمان دو ابرو میان شهر عمری است در کمین منی، نیستی مگر؟ با آن شکوه شرقی و با این غم نجیب بانوی سرزمین منی، نیستی مگر؟ من مستحق نیش تو ام، دیگری چرا؟ محصول آستین منی، نیستی مگر؟ هر وقت می نویسم و هر جا که شاعرم ایهام و نقطه چین منی، نیستی مگر؟ @golchine_sher
کسی چه می داند؟ شاید ابرها دستمال خیس آفتاب هستند در روزهای بارانی وقتی دلتنگ مهتاب می شود @golchine_sher
آنانکه سحر با تو مجاور هستند از چشمه ی پرفیض تو شاعر هستند این نسل که در فقه و اصول استادند شاگرد کلاس درس باقر هستند @golchine_sher
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست ، به صحرا چه حاجت است... @golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن @golchine_sher
میلاد محمد است و باقر(ع) لقبش دنیا شده مات علم و حلم و ادبش خوشبخت کسی که در نزول برکات ذکر صلوات است دمادم به لبش @golchine_sher
می شود شبخوانی ماه رجب را بشنوی گریه ی گل های مست نیمه شب را بشنوی پشت دیوار بلند تاک ها بنشین خموش تا که ساقی نامه ی بنت العنب را بشنوی مستی است و راستی یکباره مستان را مرام مست باش و راست تا رمز طرب را بشنوی واعظ شهر از رطب خوردن مگر افتاده است باید از او حکمت ترک رطب را بشنوی! نسبت ما چیست با آیینه؟جادارد اگر گریه ی آیینه سازان حلب رابشنوی مست باید در مفاتیح الجنان هم بنگری تا در این ماه خدا، سر ادب را بشنوی در سماع رنگ رنگ باغ باید بنگری تا خروش العجب ثم العجب را بشنوی پیش رویت باد می آشوبد این تقویم را تا ورق گردانی ماه رجب را بشنوی گوش کن بانگ شباهنگ است بین کاج ها تا که از هر برگ، ذکری مستحب را بشنوی پارسایی بوده رسم شاعران پارسی شیشه در دست آ که تا شعر عرب را بشنوی در فلق بنگر شکوه مسجد آدینه را تا که از سجاده ها "فزت و رب" را بشنوی صبح نخلستان پرست از گریه ی شط فرات تا در آن شور شهیدی تشنه لب را بشنوی @golchine_sher
گفتم به هیچ‌کس دل خود را نمی‌دهم اما دلم برای همان هیچ‌کس گرفت... @golchine_sher
درخت پیر تن من دوباره سبز می‌شود هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد  @golchine_sher
دلخـورم از تــو و تقديرم و اقبـالِ خودم پشتِ پـا ميـزنـم اين بار بـه آمالِ خودم تــو بمـان بـا همـه ی خاطره ها اما من ميــروم در پـیِ آرامـشِ احــوالِ خـودم آه درعشـقِ تــو از چـالـه بـه چاه افتادم كاش ميشـدكـه بمـانـم تهِ گودالِ خودم برخودم لعنت و بر اين دلِ وامانده ی من كه به دستانِ خودم چيده شده بالِ خودم حـرفِ مـانـدن نـزن اينقـدر مراعاتم كن خوب يا بد به خدا خسته ام از فالِ خودم لطف كن جانِ خودت پشتِ سرم آب نريز ميـروم از تــو فـراری شـوم و مالِ خودم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح آمد، حضرت خورشید لبخندی بزن چای می‌چسبد کنار قند لب های شما! @golchine_sher
خوش صورت و خوش قامت و خوش آب و هوایی خوش خنده و با معرفتی، اهل کجایی؟ با دیدن لبخند تو هوش از سرِ من رفت آن طرز نگاهِ تو مرا کرده هوایی تأثیرِ نگاهِ تو و چشمانِ تو بوده اکنون تو اگر در دلِ دیوانه ی مایی تا دید تورا این دلِ دیوانه به ما گفت تو نیمه ی گم گشته ی پنهانی مایی با بودنِ روی تو چه حاجت به طبیب است بر زخم ِ دلِ من تو خودت مثل شفایی لبخندِ تو آرامش این قلبِ مریض است تو جلوه‌ای از قدرت زیبای خدایی حقّا که به افتادن ِ در دام نگاهت چیزی نتوان گفت به جز عشق و رهایی.. @golchine_sher
دلم شده است غزل خوان حضرت باقر(ع) گرفته دست به دامان حضرت باقر(ع) دلم هوای بقیع و مدینه را دارد نشسته بر سر احسان حضرت باقر(ع) @golchine_sher
یک اتفاق ساده، مرا بی قرار کرد باید نشست و یک غزل تازه، کار کرد‌ در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را، دچار کرد‌ از ذهن من گذشت که با سنگ می شود آیا چه کارها که در این روزگار کرد با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت طغیان رودهای روان را، مهار کرد‌‌‌‌‌ یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت بی سرپناه ها همه را، خانه دار کرد‌ یا می شود که نام کسی را بر آن نوشت با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد‌ یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد‌ با سنگ مفت می شود اصلاً به لطف بخت گنجشک های مفت زیادی شکار کرد‌ یا می شود که سنگ کسی را به سینه زد جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد‌ یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را در پیش چشم ناکس و کس، شرمسار کرد‌‌‌ ‌ ناگاه بی مقدمه آمد به حرف، سنگ این گونه گفت و سخت مرا بی قرار کرد: تنها به یک جوان فلسطینی ام بده با من ببین که می شود آنگه چه کار کرد‌ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی "چشمانت" در دستان من است قدرتی دارم به وسعت پرواز و مُسکِّنی به روح زخمی‌ام! چه اهمیت دارد بگذار بگویند... دیوانه‌ای در شهر! گیسوانش را به شعر می‌بافد... @golchine_sher