eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
871 عکس
302 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری ‌ غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری ‌ چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستاره‌ای‌ست باری ‌ دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری ‌ نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری ‌ همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری ‌ سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته‌ست تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری ‌ به سرشک همچو باران زبرت چه برخورم من؟ که همچو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری ‌ چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی بگذار تا بمیرد به بر تو زنده‌ واری ‌ نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری ‌ سر بی‌پناه پیری به کنار گیر و بگذر که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری ‌ به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها بنگر وفای یاران که رها کنند یاری ‌ @golchine_sher
آتشی در دلم افتاده و غم شد آغاز عطرِ یک لالهٔ پرپر شده می آید باز مردِ میدانِ شجاعت به زمین افتاده باز از حلقهٔ عشّاق نگین افتاده مقصدش مثل تمام شهدا شد آخر رفت در وادیِ دلدادگی آخر با سر هر که خواهانِ شهادت بشود مجنون است ماندگاریِ اهالیِ جنون در خون است نیمه شب عازم پرواز شد و جان میداد آسمانی شد و دل را به شهیدان میداد عاشقِ حق طلبی بود و مسیرش معلوم بود مانندِ ؛...قوی اما مظلوم رفت در نیمهٔ شب با ترورِ لامذهب دور از خاک وطن آمده جانش بر لب نامش آرامش ، نگرانش هست در جبههٔ حق تا به ابد جاویدان وای بر آن جریانی که خیانت ها کرد بر چنین مردِ جوانمرد جسارت ها کرد وای بر مکرِ نفوذی و به تدبیراتش لعنت الله علیه است یقیناً ذاتَش بینهایت دلمان سوخته! چونکه داریم- پیش از داغِ ، غم ِ داغ؛ تازه ست! چه آشوب شده احوالم هم سوخته قلبش به خدا از این غم دستِ صهیون شده لبریزِ جنایاتی سخت پس از این میشود آغاز مجازاتی سخت کُشت فرماندهٔ نام آورِ با تقوا را کُشت مهمانِ مجاهد وَ عزیزِ ما را مانْد دور از وطن و مقتل او شد تهران کارِ خونخواهی او هست به دستِ ایران گرچه در خونِ خودش غوطه ور و پرپر شد شک نکن پیکرِ اسلام مقاوم تر شد گرچه در خانهٔ ما آمد و مهمان جان داد پس از این سخت وَ قوی تر به نبرد امکان داد چشم داریم به آغازِ فراخوانِ لشکرِ فاطمیون، حیدریون، بسم الله... میدهد خاتمه بر ظلم و ستم؛ فتحِ قدس هست نزدیک به والله قسم فتحِ قدس! @golchine_sher
ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید سال‌ ها مثل درختی که دم نجاری‌ست وقت روشن شدنِ اره وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید شبِ کوتاهِ وصالت به گمان شد سپری دست در زلف تو نابرده دو تا صبح دمید من از آن کوچ که باید بروی کشته شوی زنده برگشتم و انگیزه‌ی پرواز پرید تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق شادی بلبل از آن است كه بو کرد و نچید مقصد آنگونه که گفتند به ما، روشن نیست دوستان نیمه‌ی راهید اگر، برگردید! @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
ما را دم مرگ، آبرو باشد کاش با دوست مجال گفتگو باشد کاش عمری به‌هوای دل خود زیسته‌ایم جان‌دادن ما برای او باشد کاش @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس تو را با خون پاکت قاب کردند از جام وصلِ حق ، تو را سیراب کردند لعنت به جلّادانِ صهیون، کز سرِ کین؛ چون کوفیان،مهمان‌کُشی را باب کردند... @golchine_sher
تويي كه در دل و جانم هميشه مهماني به جان عاشق عالم تو حكم مي راني تو ماه مطلق عشقي كه در مقام رضا سرود فتح و ظفر را به نيزه ميخواني تو شهره دو جهاني به لطف و جود و كرم در آسمان كرامت به ماه مي ماني چنان فدايي جانان شدي كه در عالم تو شاخص درجات يقين و ايماني چه گويمت زجمال و كمال و مهر و وفا بر آسمان بلند كمال انساني منم فتاده به دام دلي كه حيران است كه حال و روز دلم را ، تو خوب مي داني بيا و دست من روسياه و عاصي گير به يك نظر دل ما را شفا و درماني @golchine_sher
در کنج دلم عشق کسی خانـه ندارد کس جای دراین خانه ی ویرانـه ندارد دل را به کفِ هر که دهم باز  پس آرد       کس تاب نگهـداری دیوانـه ندارد  دربزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست       آن شمع که می سوزد و پروانه ندارد  دل خانه ی عشق است خدا را به که گویم     کآرایشی از عشق کس این خانه ندارد  گفتم مـهِ من  از چـه تو در دام نیفتی       گفتا چه کنم ،دام شـما دانه ندارد  در انجمـن عقل فروشـان ننهـم پای       دیوانـه سر صحبـت فـرزانه ندارد  تا چند کنی قصـه ز اسکندر و دارا ده روزه ی ،عمر این همـه افسانه ندارد @golchine_sher
گفتی: شتاب رفتن من از برای توست آهسته تر برو که دلم زیر پای توست با قهر می گریزی و گویا که غافلی سرگشته سایه ای همه جا در قفای توست سر در هوای مهر تو رفت و هنوز هم در این سری که از کف ما شد هوای توست خوش می روی به خشم و به ما رو نمی کنی این دیده از قفا به امید وفای توست ای دل، نگفتمت مرو از راه عاشقی؟ رفتی؟ بسوز کاین همه آتشش سزای توست مارا مگو حکایت شادی که تا به حشر ماییم و سینه ای که در آن ماجرای توست بیگانه ام ز عالم و بیگانه ای ز ما بیچاره آن کسی که دلش آشنای توست بگذشت و گفت: این به قفس اوفتاده کیست؟ گفتم که: این پرنده ی محزون “همای” توست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام_زمان_ع ماه درهاله ی ابروی تو کامل شده است نور از مشرق چشمان تو نازل شده است آیه های نفست رایحه ی شمس وضحی هُرمِ لبهای تو ایهام مُزمِل شده است! قرنها در غم هجران شما شعله نشین عمر خاکستریِ ماست که حاصل شده است! شرع هفتاد و دو ملت شده توصیف جنون زود برگرد که دین کفر قبایل شده است! میوزد وسوسه ی سامری فتنه پرست حق کجایی؟ که زمین بستر باطل شده است! نیست آهی به بساط دل ما؛؛حضرت عشق! چشم دریا به درت مانده وسائل شده است! همتی نیست ؛یلِ کوهکنی نیست؛بیا! حرفها جای عمل ؛فعل ومفاعل؛ شده است! ناخدا ،غرقه ی طوفانِ بلا گشته زمین دامنِ حلم شما نعمتِ ساحل شده است @golchine_sher