eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
889 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم : چگونه می کشی و زنده می کنی؟ از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد ! @golchine_sher
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه ی قبله نما رفت @golchine_sher
كعبه آغشته ست امشب در خودش بوي تو را ماه مي ميرد ببيند لحظه اي روي تو را آن قدر آيينه ها را خيره ي خود كرده اي كه نشان داده ست هر سبابه اي سوي تو را هيچ حسي در نماز تو به غير از عشق نيست تيغ ها بگذار بشكافند زانوي تو را هيچ دريايي به قدر وسعت قلب تو نيست هيچ كوهي هم ندارد زور بازوي تورا هيچ اندوهي به غير از غصه ي زهرا مگر مي تواند خم كند يك لحظه ابروي تورا كاش يك روزي بيايد سمت آبادي ما آن نسيمي كه پريشان كرد گيسوي تورا بي گمان عطر بهشت و كوچه هايش را گرفت اولين دستي كه آمد شانه زد موي تو را عشق مي نوشيم در هر بيت با نام علي مست مي رقصيم و مي خوانيم هوهوي تو را @golchine_sher
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛ فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد فتنه شاید در صف صفِین می جنگیده روزی فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد! فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده یا که در طیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد فتنه شاید اینکه دارد شعر می خواند برایت؛ وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد ذرّه ای بر دامن اسلام ننشیند غباری نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد دوره ی فتنه است آری، می شناسد فتنه ها را آنکه در این کربلا عبّاس ِ دوران بوده باشد فتنه خشک و تر نمی داند خدایا وقت رفتن کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد @golchine_sher
به خاک، اشهد گل خوانده شروه های شمیمت وزیده است به لب های غنچه کرده نسیمت در این زمانه که یک شعر نو به حافظه ها نیست هنوز نافذ و گیراست شعرهای قدیمت ز بس که نقل و نوازش به کودکان هبه کردی بها به نان و نمک داده دست های کریمت نماز را نشکستی به گاه بذل عقیقت که در رکوع پذیرفته ای گدا به حریمت تو جوهر جنمی، ذکر خاص هر شب مردان که در کتاب نبوت، علی ست نام عظیمت ز پادشاهی درویشی ات چگونه بگویم؟ که تاج و تخت تو کشکول توست روی گلیمت دریغ، تیغ فقط قدر جان گرم تو فهمید وضو گرفت در آن شب ز خون فرق دو نیمت مناره ها همه مبهوت، کوفه فکر نمی کرد به قاتلت بدهی وعده های ‌شیر و حلیمت به جای شعر سرودن به خاک سجده می افتم اگر دوباره بخوانم سروده های فخیمت @golchine_sher
مستیم که هُشیار نگشتیم هنوز دلداده ی دلدار نگشتیم هنوز چون تشنه لبی که آب را میخواهد ما تشنه ی دیدار نگشتیم هنوز @golchine_sher
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد ... @golchine_sher
این که در سینه ی من هست تو هستی دل نیست... @golchine_sher
این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام... @golchine_sher
گرچه ازفرط گُنه،حال‌دلم گشته‌خراب مطمئنم که کُند عشقِ علی، آبادم @golchine_sher
دوستت دارم پدر اما برای نان که نیست عشق های این چنین ، آن قدْر ها ارزان که نیست دوستت دارم برای مهربانی های تو دوست دارم بوسه بنشانم به دست و پای تو راز و رمز مهربانی را  تو یادم داده ای همدلی با همزبانی را تو یادم داده ای من در آغوش تو راز عشق را فهمیده ام در نوازش هات لطف زندگی را دیده ام راه و رسم زندگی با تکیه بر پند تو بود یادگار کودکی هایم شِکر خند تو بود بر سرم دست نوازش می کشیدی بارها خستگی می رفت و آسان بود باتو کارها خنده ات رؤیای شیرین من از آن خانه بود تا تو بودی خانه با اندوه وغم بیگانه بود عطر شادی می رسید از راه تا در می زدی من به یادم مانده هر ساعت به من سر می زدی می کشیدی نازهایم را به یادم مانده این می شنیدی رازهایم را به یادم مانده این آه ای شیرینی دنیا برای ما  بمان نازنین ای بهتر از رؤیا برای ما بمان خانه روشن می شود با خنده هایت باز هم بوسه می خواهم که بنشانم به پایت بازهم تکیه گاهم شانه های توست می دانی خودت اشک دلتنگی برای توست می دانی خودت تا نفس دارم دل دریایی من می تپد دم به دم در سینه جای توست می دانی خودت توی گوشم باز هم پیچیده شور خنده ات خانه گلبانگ صدای توست می دانی خودت عکس تو در قاب ، لبخندی به لب دارد هنوز چند گل هم زیر پای توست می دانی خودت نام زیبای تو را در دل نوشتم سال ها شاهد آن هم خدای توست می دانی خودت هرچه دارم هرچه بعد از این به دستم می رسد پشت گرمی از دعای توست می دانی خودت باز هم آن طفل شیطانم ، نگاهم می کنی؟ مه‍ر تو پیوسته با جانم ، نگاهم می کنی؟ آخرین حرف است اما درد دل ها مانده باز فرصتی دیگر برای گفتن اینجا مانده باز بانگاهت عشق می آید به دیدارم پدر! من شبیه کودکی ها ، دوستت دارم پدر! @golchine_sher
تظاهر می‌ڪنے شادی؛ ولے در اصل غمگینی پر از مرگ است اطرافت، خودت عمداً نمی‌بینی جهانت بوے وحشت، بوے آتش می‌دهد وقتی درخت ڪوچڪے باشے ڪه در یک پمپ‌بنزینی هوا آلودگے دارد به احساسات مصنوعی تو هم باور ڪنے یا نه؛ فقط یک قطعه ماشینی براے ڪاجِ بی‌جنگل ڪه محڪوم تبر باشد چه امیدے؟ چه ایمانے؟ چه قانونے؟ چه تضمینی؟ تصور می‌ڪنے ڪه واقعاً خوشبخت و خوشحالی حواست نیست انگارے ڪه در یک خوابِ شیرینی حسابے یڪه خواهے خورد وقتے تازه می‌فهمی حقیقے نیست تصویرے ڪه در آیینه می‌بینی... @golchine_sher