یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
ما را ز خاک پای علی آفریده اند
پس با همین حساب علی بوتراب شد
سجاده ی نماز شبش بال جبرئیل
گل بود و اشکهای دو چشمش گلاب شد
هر حاجتی که پیش خداوند برده ام
گفتم خدا به حق علی مستجاب شد
باید غلام قنبر او شد که از ازل
هر کس غلام او شده عالیجناب شد
گفتیم یاعلی و شعف آفریده شد
با خنده هاش دُرّ نجف آفریده شد
ما در تو دیده ایم صفات امیر را
طی کرده ایم با تو تمام مسیر را
با لطف فاطمه به دو عالم عَلَم نمود
علامه ی امینیِ ما الغدیر را
باید اضافه کرد به القابت ای علی
جای امیر ، لفظ امیرِ کبیر را
آنکه سروده تو اسدالله غالبی
تشبیه کرده است به چشم تو شیر را
این جذبه ی نگاه تو مارا گرفته است
یعنی اسیر کرده نگاهت ، اسیر را
یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
جایی که آب هست تیمم مجاز نیست
وقتی امام هست خلیفه نیاز نیست
سوگند میخورم به تمام مقدسات
بی حُبِّ او نماز شما هم نماز نیست
مبهوتم از زیارت ایوان طلای تو
کعبه گمان کنم نجف است و حجاز نیست
بر سردر بهشت نوشتند یاعلی
یعنی به جز لوای تو در اهتزاز نیست
اصلاً قیام کرده قیامت برای تو
آنجا که غیر حُبّ علی چاره ساز نیست
حتما علی کنار خدا ایستاده است
حتما علی بخاطر ما ایستاده است
هوهوی ذوالفقار علی اسم اعظم است
حیدر خودش تجلی آیات محکم است
حیدر بشر نبود اگر چه خدا نبود
اما برای بنده خدای مجسم است
آیینه ی تمام نمای خدا علیست
هر چه نوشته اند ز اوصاف او کم است
گفتیم یا علی و شنیدیم فاطمه
زهراست جان حیدر و او جان فاطمه ست
ساقی علی ، پیاله علی ، باده هم علی
امشب بساط مستی ما هم فراهم است
با یاعلی ، علی و علی مست میشویم
ما می نخورده ایم ولی مست میشویم
حیدر اگر نبود صفایی نداشتیم
شبهای جمعه حال دعایی نداشتیم
بیچاره میشدیم اگر روز اربعین
راه نجف به کرببلایی نداشتیم
پابند صحن حضرت زهرا شدیم که
وابستگی به هیچ کجایی نداشتیم
یادش بخیر جز دم لبیک یاحسین
در کاروان خسته صدایی نداشتیم
دلتنگ لحظه های زیارت که میشویم
ای وای اگر امام رضایی نداشتیم
عمریست ما گدای همین خانواده ایم
مدیون بچه های همین خانواده ایم
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_علی_علیه_السلام
@golchine_sher
دوباره مینشینی زیرِ بام ِآسمان با من
شراب عشق مینوشی عزیزم هم زمان با من
چه رویاییست لبخندت نشسته گوشه ی سینی
تو آقایِ غزل ها، میشوی هم استکان با من
و دستان تو در یک روز ِعصرِ سردِ پاییزی
چه گرمای دل انگیزیست وقتی ناگهان با من
دلم را با انار سرخ لب تا ناکـــــجا بردی
تو میرقصی و بر پا میشود موج ِبنان با من
هم اینکه خوب هستی بی بهانه دوستت دارم
هم اینکه دوستم داری وهستی مهربان با من
خدا دنیای من راقد ِآغوشت بنا کرده
تو هم مثل خدا تا آخر دنیا بمان با من
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
اگر حبِّ علی شد کار و بارم
اگر شد ذکر او صبر و قرارم
یقیناً از پدر دارم من این که؛
امیرالمومنین را دوسْتدارم
#نگین_نقیبی
#عضوکانال
@golchine_sher
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
گیسو مَفِشان توبه ما را مَشِکن
چون توبه عاشقان به مویی بند است..
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
ز روزگار، مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد
#هلالی_جغتایی
@golchine_sher
از کعبه ی آمال به شادی خبر آمد ...
خورشید فروزنده به وقتِ سحر آمد ...
دادند چنین مژده که با جلوه ی مولا ...
تلخی زِ جهان رفت و به جایش شِکر آمد ...
#جلیل_مُنور
#عضوکانال
@golchine_sher
چند سالیست که تکلیف دلم روشن نیست
جا به اندازهی تنهایی من در من نیست
چشم میدوزم در چشم رفیقانی که
عشق در باورشان قدّ سر سوزن نیست
دست برداشتم از عشق، که هر دستِ سلام
لمسِ آرامشِ سردیست که در آهن نیست
حس بیقاعدهی عقل و جنون با من بود
درک این حالِ بههمریخته تقریباً نیست
سالها بود از این فاصله میترسیدم
که به کوتاهی دلکندن و دلبستن نیست
رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم
جا به اندازهی تنهایی من در من نیست...
#عبدالجبار_کاکایی
@golchine_sher
عشق یعنی عاشق مولا شدن
عشق یعنی فارغ از دنیا شدن
عشق یعنی از علی اموختن
در ره حق ماند و بی پروا شدن
#سید_ایمان_موسوی
@golchine_sher
هدف از خلقت ما نوکری حیدر بود
او به جز حضرت طه ز خلایق سر بود
گرچه شد غصب خلافت، خلفا هم گفتند:
که علی از همه اصحاب نبی برتر بود
#عاصی
@golchine_sher
ما هیچ و جهان هیچ و
غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ
ناخوش بودن...
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sher
چه فرقی میکند دوریم یا نزدیک وقتی من
ترا چون تکهای از سرزمینم دوست میدارم
#سجاد_صفری_اعظم
@golchine_sher
ای لبانت از رگ گردن به من نزدیکتر
بوسههای هر شبت از من به من نزدیکتر
دوری از آغوش گرمت مایهی مرگ من است
دستهات از لاله و لادن به من نزدیکتر
از لب جادکمهها رازی نخواهد کرد درز
میشوی در پیرهن از تن به من نزدیکتر
پرچم صلحی نشانت دادم و از آنبهبعد
مرزهایت هر شب از قبلاً به من نزدیکتر
برفم و خوابیده کوهستان تو در من ولی
میشود با هر نفس بهمن به من نزدیکتر
عاقبت خاکستری میماند از هر کلبهای
جز تو کی ای آتش روشن به من نزدیکتر؟!
#کبری_موسوی_قهفرخی
@golchine_sher
یک لیله المبیت تو را بس ولی شوی
چون آفتاب در شب ظلمت جلی شوی
ذکر سلام نام تو عطر ملائک است
باید که باب میل خدا و نبی شوی
ما را نیاز حاجت هیچ استخاره نیست
وقتی برای مرهم دل یا علی شوی
حسن ختام عشق سرآغاز عاشقی است
در گوش هر رسیده که بانگ جلی شوی
عالم دلیل این همه حسن جمال توست
یک لیله المبیت تو را بس ولی شوی
#سیف_الدین_حسین_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
نه وصلت دیده بودم کاشکی ایگل نه هجرانت
که جانـم در جوانی سوخت ای جانـم به قربانت
تحمــل گفتی و مـن هم که کردم سـالها اما
چقـدر آخـر تحمــل بلـکه یادت رفـته پیـمانت
چو بلبل نغـمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حــذر از خـار دامنـگیر کن دستـم به دامـانت
تمـنای وصالم نیست عشــق من مگـیر از من
به دردت خـــو گرفتم نیسـتم در بنـد درمانت
#شهریار
@golchine_sher
زین تبسم که تو از آن لب گلگون کردی
دل ما را چو دل باده پر از خون کردی
تا ز زنجیر سر زلف گره بگشودی
همچو لیلی همه را بیدل و مجنون کردی
#اديب_باستان_شعله
@golchine_sher
دست هایم به زخم عادت داشت
و به دست پدر شباهت داشت
دست بابا اگرچه خالی بود
قدر یک آسمان سخاوت داشت.
دشت بود و چقدر آرامش
کوه بود و چقدر هیبت داشت
پدرم روضه خوان نبود ولی
در دلش روضه بی نهایت داشت
تا صدایی نگفته بود حسین
بغض او نای استقامت داشت
خانه از چشم اوحسینیه بود
خانه با اشک او طراوت داشت
مشقِ نام حسین بود و حسین
هر چه پیشانی پدر خط داشت
#محمد_خادم
@golchine_sher
از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
#صائب
@golchine_sher
در شب باران به خاک ریخته گاهی
بوسه ی ابری که دل سپرده به ماهی
خط به خط سرنوشت من مژه ی توست
زندگی کوه بسته است به کاهی
زلف تو و عمر من ؟ چه راه درازی!
چشم تو و حال من ؟ چه روز سیاهی!
مسئله مرگ و زندگی نظر توست
می کُشی و زنده می کنی به نگاهی
حق من این زندگی نبود خدایا!
جان مرا زودتر بگیر، الهی ...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
خدا به عشق ٍعلی آفرید دنیا را
به اعتدالٍ علی آفرید عقبیٰ را
به قدر ٍقامت ٍنام ٍعلی ولی الله
کشید بر سرٍ کوه آفتابٍ زیبا را
هم اینکه ماه ٍرخش برزمین نمایان شد
از آبـــــروی علی پُر نمود دریا را
دمید با دمٍ قدسش جهان مقدس شد
نشاند آدم و نوح و خلیل و موسیٰ را
خدا چقدر به نامٍ علی ارادت داشت
به احترام ٍ علی آفرید زهرا(س) را
نوای احمدی از ذوالفقار بالا رفت
که سجده گاه کند، مسجد وکلیسا را
علی امیر، علی بوتراب، علی اعلی
خدا به دستٍ نبی داد دستٍ مولا را
به حبٍ ساقی کوثر علی سلام الله
خدا به آتش دوزخ نمی بــرد ما را
علیست اَشرفُ و زَین و حَلیف و باب الله
خدا به مهر علی وا نموده درها را
#صفیه_قومنجانی
#عضو_کانال
@golchine_sher
چند زمستان ميگذرد
هوا چه سرد است،
چه پُر سوز است!
سوز ميآيد
سوز ميآيد
سوزِ بيكسي ميآيد
سوزِ سرگرداني
سوزِ تنهايي،
سوزِ تنهايي ميآيد.
من هيچ چيز ندارم
حتي پدر
كه روزگاري مثل درخت
تمامِ خانهي ما را سخت، در آغوش ميفشرد
و سايهي مهربانياش را
از ما دريغ نميكرد.
در آستانهي خانه
پدر پس از خداحافظي
هر صبح با صداي بلند، «چهارقل» ميخواند
و از «پنجتن»، مدد ميجُست
و وقتي كرايهخانه، عقب ميافتاد،
پدر
در نيمههاي شب به خانه ميآمد
و گاه اتفاق ميافتاد
كه ما تا دهروز، بيپدر بوديم
و شبها، يتيم ميخوابيديم.
آنروزها، پدر، بزرگترين مردِ روي زمين بود
وقتي كه شب، به خانه ميآمد
و ما شكايتِ دُردانههاي صاحبخانه را
به پيش او ميبرديم،
پدر چه خطونشانها كه براي آنها نميكشيد
امّا دريغ
نميدانم چرا
فردا هرچه گفته بود فراموشش ميشد،
و دوباره اوّلِ صبح
به نصرتخان سلام ميكرد؟!
آنروزها - تمام سال -
هر شب به اميدِ دوچرخه
مشق مينوشتيم،
به اميدِ دوچرخه ميخوابيديم
و خوابِ دوچرخه ميديديم؛
امّا روزِ گرفتنِ نتيجه
دزدي نامرد، جيبهاي پدر را ميزد!
پدر دروغ نميگفت!
من از همان روزها
از دزدها
بدم ميآمد.
آنروزها براي ما
پدر يعني: دستي كه زِبْر است
امّا مهربانيِ نامحدودي دارد
پدر يعني: بوي سيگار و بوي دود و بوي عرق كار
پدر يعني: آغوشي براي آرامشِ شبهاي ما
پدر يعني: كـارِ مُمتَد و بيوقفه
پدر يعني: توكّل بر خدا
پدر يعني: گريه براي امامحسين
پدر يعني: نمازِ سرِ وقت
پدر يعني: شنيدنِ تمامِ شكايتها
پدر يعني: يك دست كتوشلوار شبِ عيد
پدر يعني: يك سكهي دو رياليِ روزانه
پدر يعني: وعدهي دوچرخه براي تابستان
پدر يعني: يك بغل هندوانه در ظهرهاي گرم
پدر يعني: خداي روي زمين براي مادر
پدر يعني: وقار و شمرده شمرده حرف زدن
پدر يعني: كمغذاترين عضوِ خانوادهاي پنجنفره
پدر يعني: خوشرويي و لبخند
پدر يعني: مردي با يك شالِ سبز
پدر يعني: مردي كه زانوي شلوارش وصله دارد
و يقهي كتش نخنما شده
پدر يعني: يك كيفِ چرمي براي اوّلِ مهر
پدر يعني: چكمههاي پلاستيكي زمستان
#سهیل_محمودی
@golchine_sher
کور بودیم و
غمهای پدر را نمیدیدیم
مادرم اما بریل میدانست
هر شب دردها را
از روی پینه دستهای پدر مرور میکرد
#حسین_غلامی_خواه
@golchine_sher