eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
یک ذره از نگاه علی آفتاب شد انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد ما را ز خاک پای علی آفریده اند پس با همین حساب علی بوتراب شد سجاده ی نماز شبش بال جبرئیل گل بود و اشکهای دو چشمش گلاب شد هر حاجتی که پیش خداوند برده ام گفتم خدا به حق علی مستجاب شد باید غلام قنبر او شد که از ازل هر کس غلام او شده عالیجناب شد گفتیم یاعلی و شعف آفریده شد با خنده هاش دُرّ نجف آفریده شد ما در تو دیده ایم صفات امیر را طی کرده ایم با تو تمام مسیر را با لطف فاطمه به دو عالم عَلَم نمود علامه ی امینیِ ما الغدیر را باید اضافه کرد به القابت ای علی جای امیر ، لفظ امیرِ کبیر را آنکه سروده تو اسدالله غالبی تشبیه کرده است به چشم تو شیر را این جذبه ی نگاه تو مارا گرفته است یعنی اسیر کرده نگاهت ، اسیر را یا قاهر العدو و یا والی الولی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی جایی که آب هست تیمم مجاز نیست وقتی امام هست خلیفه نیاز نیست سوگند میخورم به تمام مقدسات بی حُبِّ او نماز شما هم نماز نیست مبهوتم از زیارت ایوان طلای تو کعبه گمان کنم نجف است و حجاز نیست بر سردر بهشت نوشتند یاعلی یعنی به جز لوای تو در اهتزاز نیست اصلاً قیام کرده قیامت برای تو آنجا که غیر حُبّ علی چاره ساز نیست حتما علی کنار خدا ایستاده است حتما علی بخاطر ما ایستاده است هوهوی ذوالفقار علی اسم اعظم است حیدر خودش تجلی آیات محکم است حیدر بشر نبود اگر چه خدا نبود اما برای بنده خدای مجسم است آیینه ی تمام نمای خدا علیست هر چه نوشته اند ز اوصاف او کم است گفتیم‌ یا علی و شنیدیم فاطمه زهراست جان حیدر و او جان فاطمه ست ساقی علی ، پیاله علی ، باده هم علی امشب بساط مستی ما هم فراهم است با یاعلی ، علی و علی مست میشویم ما می نخورده ایم ولی مست میشویم حیدر اگر نبود صفایی نداشتیم شبهای جمعه حال دعایی نداشتیم بیچاره میشدیم اگر روز اربعین راه نجف به کرببلایی نداشتیم پابند صحن حضرت زهرا شدیم که وابستگی به هیچ کجایی نداشتیم یادش بخیر جز دم لبیک یاحسین در کاروان خسته صدایی نداشتیم دلتنگ لحظه های زیارت که میشویم ای وای اگر امام رضایی نداشتیم عمریست ما گدای همین خانواده ایم مدیون بچه های همین خانواده ایم @golchine_sher
دوباره مینشینی زیرِ بام ِآسمان با من شراب عشق مینوشی عزیزم هم زمان با من چه رویاییست لبخندت نشسته گوشه ی سینی تو آقایِ غزل ها، میشوی هم استکان با من و دستان تو در یک روز ِعصرِ سردِ پاییزی چه گرمای دل انگیزیست وقتی ناگهان با من دلم را با انار سرخ لب تا ناکـــــجا بردی تو میرقصی و بر پا میشود موج ِبنان با من هم اینکه خوب هستی بی بهانه دوستت دارم هم اینکه دوستم داری وهستی مهربان با من خدا دنیای من راقد ِآغوشت بنا کرده تو هم مثل خدا تا آخر دنیا بمان با من @golchine_sher
اگر حبِّ علی شد کار و بارم اگر شد ذکر او صبر و قرارم یقیناً از پدر دارم من این که؛ امیرالمومنین را دوسْتدارم @golchine_sher
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟ سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد @golchine_sher
‏گیسو مَفِشان توبه ما را مَشِکن چون توبه عاشقان به مویی بند است.. @golchine_sher
نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی ... @golchine_sher
ز روزگار، مرا خود همیشه دردی بود غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد @golchine_sher
از کعبه ی آمال به شادی خبر آمد ... خورشید فروزنده به وقتِ سحر آمد ... دادند چنین مژده که با جلوه ی مولا ... تلخی زِ جهان رفت و به جایش شِکر آمد ... @golchine_sher
چند سالی‌ست که تکلیف دلم روشن نیست جا به اندازه‌ی تنهایی من در من نیست چشم می‌دوزم در چشم رفیقانی که عشق در باورشان قدّ سر سوزن نیست دست برداشتم از عشق، که هر دستِ سلام لمسِ آرامشِ سردی‌ست که در آهن نیست حس بی‌قاعده‌ی عقل و جنون با من بود درک این حالِ به‌هم‌ریخته تقریباً نیست سال‌ها بود از این فاصله می‌ترسیدم که به کوتاهی دل‌کندن و دل‌بستن نیست رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم جا به اندازه‌ی تنهایی من در من نیست... @golchine_sher
عشق یعنی عاشق مولا شدن عشق یعنی فارغ از دنیا شدن عشق یعنی از علی اموختن در ره حق ماند و بی پروا شدن @golchine_sher
هدف از خلقت ما نوکری حیدر بود او به جز حضرت‌ طه ز خلایق سر بود گرچه شد غصب خلافت، خلفا هم گفتند: که علی از همه اصحاب نبی برتر بود @golchine_sher
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن... @golchine_sher
در دلم بذر محبت کاشتی از ازل بر من ولایت داشتی @golchine_sher
چه فرقی می‌کند دوریم یا نزدیک وقتی من ترا چون تکه‌ای از سرزمینم دوست می‌دارم @golchine_sher
ای لبانت از رگ گردن به من نزدیک‌تر بوسه‌های هر شبت از من به من نزدیک‌تر دوری از آغوش گرمت مایه‌ی مرگ من است دست‌هات از لاله و لادن به من نزدیک‌تر از لب جادکمه‌ها رازی نخواهد کرد درز می‌شوی در پیرهن از تن به من نزدیک‌تر پرچم صلحی نشانت دادم و از آن‌به‌بعد مرزهایت هر شب از قبلاً به من نزدیک‌تر برفم و خوابیده کوهستان تو در من ولی می‌شود با هر نفس بهمن به من نزدیک‌تر عاقبت خاکستری می‌ماند از هر کلبه‌ای جز تو کی ای آتش روشن به من نزدیک‌تر؟! @golchine_sher
یک لیله المبیت تو را بس ولی شوی چون آفتاب در شب ظلمت جلی شوی ذکر سلام نام تو عطر ملائک است باید که باب میل خدا و نبی شوی ما را نیاز حاجت هیچ استخاره نیست وقتی برای مرهم دل یا علی شوی حسن ختام عشق سرآغاز عاشقی است در گوش هر رسیده که بانگ جلی شوی عالم دلیل این همه حسن جمال توست یک لیله المبیت تو را بس ولی شوی @golchine_sher
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای‌گل نه هجرانت که جانـم در جوانی سوخت ای جانـم به قربانت تحمــل گفتی و مـن هم که کردم سـال‌ها اما چقـدر آخـر تحمــل بلـکه یادت رفـته پیـمانت چو بلبل نغـمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی حــذر از خـار دامنـگیر کن دستـم به دامـانت تمـنای وصالم نیست عشــق من مگـیر از من به دردت خـــو گرفتم نیسـتم در بنـد درمانت @golchine_sher
زین تبسم که تو از آن لب گلگون کردی دل ما را چو دل باده پر از خون کردی تا ز زنجیر سر زلف گره بگشودی همچو لیلی همه را بیدل و مجنون کردی @golchine_sher
دست هایم به زخم عادت داشت و به دست پدر شباهت داشت دست بابا اگرچه خالی بود قدر یک آسمان سخاوت داشت. دشت بود و چقدر آرامش کوه بود و چقدر هیبت داشت پدرم روضه خوان نبود ولی در دلش روضه بی نهایت داشت تا صدایی نگفته بود حسین بغض او نای استقامت داشت خانه از چشم او‌حسینیه بود خانه با اشک او طراوت داشت مشقِ نام حسین بود و حسین هر چه پیشانی پدر خط داشت @golchine_sher
از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد @golchine_sher
در شب باران به خاک ریخته گاهی بوسه ی ابری که دل سپرده به ماهی خط به خط سرنوشت من مژه ی توست زندگی کوه بسته است به کاهی زلف تو و عمر من ؟ چه راه درازی! چشم تو و حال من ؟ چه روز سیاهی! مسئله مرگ و زندگی نظر توست می کُشی و زنده می کنی به نگاهی حق من این زندگی نبود خدایا! جان مرا زودتر بگیر، الهی ... @golchine_sher
خدا به عشق ٍعلی آفرید دنیا را به اعتدالٍ علی آفرید عقبیٰ را به قدر ٍقامت ٍنام ٍعلی ولی الله کشید بر سرٍ کوه  آفتابٍ زیبا را هم اینکه ماه ٍرخش برزمین نمایان شد از آبـــــروی علی پُر نمود دریا را دمید با دمٍ قدسش جهان مقدس شد نشاند آدم و نوح و خلیل و موسیٰ را خدا چقدر به نامٍ علی ارادت داشت به احترام ٍ علی آفرید زهرا(س) را نوای احمدی از ذوالفقار بالا رفت که سجده گاه کند، مسجد وکلیسا را علی امیر، علی بوتراب، علی اعلی خدا به دستٍ نبی داد دستٍ مولا را به حبٍ ساقی کوثر علی سلام الله خدا به آتش دوزخ نمی بــرد ما را علیست اَشرفُ و زَین و حَلیف و باب الله خدا به مهر علی وا نموده درها را @golchine_sher
                چند زمستان مي‌گذرد هوا چه سرد است، چه پُر سوز است! سوز مي‌آيد سوز مي‌آيد سوزِ بي‌كسي مي‌آيد سوزِ سرگرداني سوزِ تنهايي، سوزِ تنهايي مي‌آيد.   من هيچ چيز ندارم حتي پدر كه روزگاري مثل درخت تمامِ خانه‌ي ما را سخت، در آغوش مي‌فشرد و سايه‌ي مهرباني‌اش را از ما دريغ نمي‌كرد. در آستانه‌ي خانه پدر پس از خداحافظي هر صبح با صداي بلند، «چهارقل» مي‌خواند و از «پنج‌تن»، مدد مي‌جُست و وقتي كرايه‌خانه، عقب مي‌افتاد، پدر در نيمه‌هاي شب به خانه مي‌آمد و گاه اتفاق مي‌افتاد كه ما تا ده‌روز، بي‌پدر بوديم و شب‌ها، يتيم مي‌خوابيديم.   آن‌روزها، پدر، بزرگترين مردِ روي زمين بود وقتي كه شب، به خانه مي‌آمد و ما شكايتِ دُردانه‌هاي صاحبخانه را به پيش او مي‌برديم، پدر چه خط‌ونشان‌ها كه براي آن‌ها نمي‌كشيد امّا دريغ نمي‌دانم چرا فردا هرچه گفته بود فراموشش مي‌شد، و دوباره اوّلِ صبح به نصرت‌خان سلام مي‌كرد؟! آن‌روزها - تمام سال - هر شب به اميدِ دوچرخه مشق مي‌نوشتيم، به اميدِ دوچرخه مي‌خوابيديم و خوابِ دوچرخه مي‌ديديم؛ امّا روزِ گرفتنِ نتيجه دزدي نامرد، جيب‌هاي پدر را مي‌زد! پدر دروغ نمي‌گفت! من از همان روزها از دزدها بدم مي‌آمد. آن‌روزها براي ما پدر يعني: دستي كه زِبْر است امّا مهربانيِ نامحدودي دارد پدر يعني: بوي سيگار و بوي دود و بوي عرق كار پدر يعني: آغوشي براي آرامشِ شب‌هاي ما پدر يعني: كـارِ مُمتَد و بي‌وقفه پدر يعني: توكّل بر خدا پدر يعني: گريه براي امام‌حسين پدر يعني: نمازِ سرِ وقت پدر يعني: شنيدنِ تمامِ شكايت‌ها پدر يعني: يك دست كت‌وشلوار شبِ عيد پدر يعني: يك سكه‌ي دو رياليِ روزانه پدر يعني: وعده‌ي دوچرخه براي تابستان پدر يعني: يك بغل هندوانه در ظهر‌هاي گرم پدر يعني: خداي روي زمين براي مادر پدر يعني: وقار و شمرده شمرده حرف زدن پدر يعني: كم‌غذاترين عضوِ خانواده‌اي پنج‌نفره پدر يعني: خوشرويي و لبخند پدر يعني: مردي با يك شالِ سبز پدر يعني: مردي كه زانوي شلوارش وصله دارد و يقه‌ي كتش نخ‌نما شده پدر يعني: يك كيفِ چرمي براي اوّلِ مهر پدر يعني: چكمه‌هاي پلاستيكي زمستان @golchine_sher
دست و پا گم کرده‌ی شوق تماشای توام... @golchine_sher
کور بودیم و غم‌های پدر را نمی‌دیدیم مادرم اما بریل می‌دانست هر شب دردها را از روی پینه دست‌های پدر مرور می‌کرد @golchine_sher