بر ما چه رفته است که دل مرده ایم ما
دل را به میهمانی غم برده ایم ما
گل ها ی زرد دسته به دسته شکفته اند
بر ما چه رفته است که پژمرده ایم ما
سبزیم اگرچه مثل سپیدارهای پیر
سهم کلاغ های سیه چرده ایم ما
شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ
یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما
باور کنید هیچ دلی را در این جهان
نشکسته ایم ما و نیازرده ایم ما
گفتی پناه می بر ی از بی کسی به چاه
ای بغض ناصبور مگر مرده ایم ما ؟
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
چون " نماز وَتر " که یک رکعتش را میخورم
نوکری تکلیف بود و تهمتش را میخورم
شاه من عمریست دارد زحمتم را میکشد
این منم ، یک عمر ، مزدِ زحمتش را میخورم
تا خودِ گورم حسینی هستم از این رو که من
از دمِ گهواره دارم تربتش را میخورم
من به خودسازی رسیدم ، از لحاظ جسم و روح
بعد روضه ، قند و چای هیاتش را میخورم
من که سیرم از فراق و تا که دورم از حرم
از تمام خوردنی ها ، حسرتش را میخورم
#میثم_خنکدار
#امام_حسین
@golchine_sher
نه از خندیدنم خندان، نه از رنجیدنم غمگین
مرا نادیده میگیرد.. چه دردی بیشتر از این؟
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هیچ ذوقی به از این نیست که از غایت ِشوق
چشم ِمن گریَد و لبهای تو در خنده شود..
#هلالى_جغتايى
@golchine_sher
صد وعدهٔ امید به دل دادهام دروغ
چون من مباد هیچ کسی شرمسار خویش
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
یک سو بریز زلفی، یک سو بکار چشمی
جایی بپاش عطری، هر گوشه دام بگذار
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
عشق، اقیانوس آرامی که میگفتی نبود
قایقم را در مسیر آبشار انداختی ...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
حال شبهای مرا همچو منی داندوبس
توچه دانی که شب سوختگان چون گذرد
#رضی_الدین_نیشابوری
@golchine_sher
کوشش نکن ای عشق که در دایرهیِ عمر
تقدیر بر این است که دیوانه بمیرید
#علی_احمدپور
@golchine_sher
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
#شهریار
@golchine_sher
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثهای پیر میشود گاهی!
#مسعود_سپند
@golchine_sher
آنقدر مجذوب طلای پشت ویترینی
من را کنار دست های خود نمیبینی
فکر طلای زردی و از من نمی پرسی
رویت چرا زرد است و از فکر چه غمگینی
یک بغض سنگین در گلویم هست اما تو
با خنده میگویی عجب سرویس سنگینی
می ترسم از آینده این زندگی وقتی
چشمت به ویترین است و دائم نقشه می چینی
ای همسفر تا زرگری های تمام شهر
از توی این بازار تا بازار پایینی
یاد از زمانی کن که با این عشق می لرزید
در دست من فنجان چای و دست تو سینی
بیزارم از این شهر و بازار و خیابان ها
ای کاش با من لحظه ای در خانه بنشینی
#سیامک_نوری
@golchine_sher