آسمـــان زیرِ باد و بــاران است
لب ِهر غنچه سبز و خندان است
دلِ مــــن خانه را بهـــاری کن
وقتِ در کــــردنِ زمستان است
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
یا گرمی یک بوسه به پیشانی من باش
یا علت یک عمر پریشانی من باش
با فاصله ای امن که آسیب نبینی
بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش
#سیدتقیسیدی
@golchine_sher
شبیه بوسه ای هستم
مُردَّد بین دین و دل
حلال مذهب عشقم
حرام شرع اسلامم
#سیدعلی_رکنالدین
@golchine_sher
وقتی که بر لبها نباشد طرح لبخندی
دیگر چه فروردینی و دیگر چه اسفندی؟!
گفتیم با دی می رود غم ها و با اسفند...
از راه می آید دوباره فصل خرسندی
گفتیم می آید بهار و میزند از گل
بر خشک چوب آرزوها تازه پیوندی
گفتیم و گفتیم و ولی هرگز ندانستیم
این زندگی دارد برای ما چه ترفندی
پس ما چرا دیگر نمی میریم و می بینیم
شرم پدر را در نگاه خیس فرزندی
بر این شکسته بال ها ای روزگار آخر
در این قفس راه نفس را نیز می بندی
فریادهامان بر نمی آید اگر. بسته ست
راه گلو را آتشین بغض دماوندی
می آید و پایان این غمهاست مردی که
او را به سر از جنس یازهراست سربندی
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#اسفند
#عید
#بهار
@golchine_sher
مرا در بر بگیر ای مهربان! هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
#فاضل_نظری
@golchine_sher
با بدان کم نشین که صحبت بد
گر چه پاکی تو را پلید کند
آفتابی بدین بزرگی را
لکه ای ابر نا پدید کند!
#سنایی
@golchine_sher
همیشه مرد سفر مرد جاده بود پدر
رفیق و همدم مردم پیاده بود پدر
چو تک درخت ستبری دلش به این خوش بود
که روی پای خودش ایستاده بود پدر
غم یتیمی و غربت حریف او نشدند
سترگ بود نماد اراده بود پدر
به قد کشیدن من روز شب میاندیشید
صبور بود کشاورز زاده بود پدر
مرا نشاند بر اسب مراد و توسن بخت
خودش ولی دم رفتن پیاده بود پدر
یتیم خانهی دنیا به او سپرد مرا
که مهربان که صمیمی که ساده بود پدر
درون سینهی او جا برای همهمه بود
دلش گشوده و دستش گشاده بود پدر
خزانهی دل او دانه دانه مروارید
خودش برای خودش شاهزاده بود پدر
پدر که رفت دلم را به آسمان دادم
خودش به من پر پرواز داده بود پدر
برای من پدری کرد و پر کشید و پرید
چه مهربان چه صمیمی چه ساده بود پدر
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
تو را میخواهم
برای پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی
تو را میخواهم برای خانهای که تنهاییم
تو را میخواهم برای چای عصرانه
تلفنهایی که میزنند
و جواب نمیدهیم
تو را میخواهم
برای تنهایی
تو را میخواهم
وقتی باران است
برای راهپیمایی آهستهی دوتایی
نیمکتهای سراسر پارکهای شهر
برای پنجرهی بسته
و وقتی سرما بیداد میکند
تو را میخواهم
برای پرسهزدنهای شب عید
نشان کردن یک جفت ماهی قرمز
تو را میخواهم
برای صبح
برای ظهر
برای شب
برای همهی عمر...
#نادر_ابراهیمی
@golchine_sher
ای رهگذر ِ ابر زمستانی من !
رنگین شده پهنای بیابانی من
تقویم ! ورق بزن بهارت خندید
باید برود روز پریشانی من
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
عزت شاه و گدا زیر زمین یکسان است
میکند خاک برای همه کس جا خالی
#غنی_کشمیری
@golchine_sher
بهار آمده اما بهار من تو کجایی؟
نمانده لطف و صفایی به سال نو چو نیایی
تمام آرزوی من خلاصه شد به دعایی
پُر از صفا شود عالم اگر که جمعه بیایی
بیا که خُرم و خوبی فقط ز سوی تو باشد
بیا که صوت ملیحم به عشق روی تو باشد
بیا که با قدم تو شود دلِ همه راحت
به یُمن بردن نامت به دل نشسته حلاوت
بیا و یک قدمی زن به روی چشم حقیرم
نشسته ام سر راهت عنایتی که فقیرم
به لب رسیده دل و جان از این جدایی و دوری
بگو چه چاره کنم من از این فراق و صبوری ؟
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#عضوکانال
@golchine_sher