eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
920 عکس
312 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
وعده‌ی وصل به فردا دهی و می‌دانی هرکه امروز تو را دید، به فردا نرسد @golchine_sher
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم... @golchine_sher
هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای درد محبت است که درمان پذیر نیست... @golchine_sher
درد تو هر که یافت دوا آرزو نکرد... @golchine_sher
همه رفتند پی رویت ماه منم و حسرت یک نیم نگاه چه عذابی است که با کوه گناه نشود هیچ نصیبت به جز آه... @golchine_sher
گذشت ماه خدا و دلم گرفته شراره زِ رفتنش دل عُشاق به غم نشسته دوباره چه جوشنی چه مُجیری چه لحظه های خدایی سحرگه و شب قدرش ، چه سوز و اشک و دعایی خوشا بحال دلی که همیشه غرق صفا بود به روزه و به نماز و به بندگیِ خدا بود سحر چه حال خوشی داشت دعا و ذکر و نمازش کنارِ سُفره ی افطار صفا و راز و نیازش فضای رحمت این ماه چه دلربا و جَلی بود میان محفل عُشاق لبم به ذکر علی بود گذشت ماه خدا و چرا نیامده آقا ؟ بگو چه چاره کنم من کجاست یوسف زهرا ؟ اگر چه وقت وداع و رسیده فصل جدایی دلم خوش است به مُحَرم برای اشک و گدایی اگر که ماه دعا رفت اگرچه دل به عزا شد دلم دوباره به یادِ حسین و کرب و بلا شد @golchine_sher
هنوز از شب من چند استکان مانده هنوز قسمت دلگیر داستان مانده کلافه ام وسط خنده اشک میریزم بهار آمده اما غم خزان مانده تورفته ایی و به ظاهر اگر چه آرامم پر است ابر دل  از بغض در دهان مانده دلم گرفته شبیه پرنده ایی زخمی که در دلش غم یک لحظه آسمان مانده فرار میکنم از مبتلا شدن اما کدام شاعر از عشق در امان مانده هنوز حرف دلم را نگفته ام ای وای  چقدر تا غزل آخرم زمان مانده نگیر دست کسی را به فکر من هم باش  تمام شهر مرا با تو یادشان مانده @golchine_sher
امروز دلم ناخوداگاه قلمی می خواست که خودش را روی تکه ای از برگ سپید رقص کنان جای دهد ورفته رفته سیاه شود واز وجود نوشته ها ،واژه ها، جشن شب خود را آغاز کند. @golchine_sher
لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد قیمت گل نشناسد، مگر آن مرغ اسیر که خزان دیده بُوَد پس به بهاری برسد @golchine_sher
دوباره عکسِ تو و یاد ِروزهای ِقدیم چه روزگارِ خوشی بود ،فارغ از تقویم! حیاطِ خانه پُر از یاس های نورس بود که میشدند به تو صبح و ظهر و شب تقدیم هوا همیشه خنک بود و سفره هامان گرم خبر نداشت کسی آشتی و یا قــــــهریم! حواسِ تو به پس انداز ِ دوست داشتن و... حواس من به تو که راس ساعتِ نه و نیم... همیشه رأس همین ساعتی که میگفتم چه دُور دُورِ قشنگی به دور از تحریم!... چه لحظه های خوشی زیر پایمان ...افسوس بیا دوبـــــاره به آن روزگار بـــــــــرگردیم! @golchine_sher
بنويسيد مرا بنده‌ى سلطان نجف بنويسيد كه عالم همه قربان نجف ما غباريم..غبارى زِ خيابان نجف بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟ آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟ آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟ تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست... كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد و اگر كعبه دَرَد سينه‌ى خود ،جا دارد سرِ ما ذبح كنيد بر سرِ ايوان نجف زِ قدومش همه‌ى راه به هم مى‌ريزد دلِ عشاق به ناگاه به هم مى‌ريزد تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مى‌ريزد گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مى‌ريزد جانِ عالم به فداى شه مردان نجف من على را به خدا رازِ خدا ميدانم ولى‌الله شده منصبِ آقاجانم ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف خلقت هر دوجهان گوشه‌اى از تلميحَش از كران تا به كران دانه‌اى از تسبيحَش فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش بنويسيد على بانىِ ايمان نجف جلوه‌ى ديگرى از جلوه‌ى مولا زهراست روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد... چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد.... چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف تو بر اين سلسله‌ها حق خلافت دارى نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف @golchine_sher