درد آمد و باز کربلا شد تکرار
یک شیر میان روبَهان در پیکار
چون کوه نشسته و رجز میخواند
در گودی قتلگاه، یحیی سنوار
#یحیی_سنوار
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
ای وای مادر
دیوار و در شد مقتل بانوی کوثر
آتش به در افتاد یا در قلب حیدر؟
حیدر زمین افتاد و زهرا بال بگشود
کی می شود این قصهی پردرد باور؟
خیبر شکن باشی و دستت بسته باشد
ساقی کوثر باشی و بشکست ساغر
وقتی سقیفه گشت تفسیر خلافت
دین محمد ماند در دستان کافر
شد مرتضی محکوم و زهرا شد قصاصش
در محکمی که کافران بودند داور
پهلوی زهرا هیچ، دین را نیم کردند
آنان که عمری مشق کرده با پیمبر
پهلوی زهرا شد کمان و چهره نیلی
از عرش آمد ضجهی ای وای مادر
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
#فاطمیه
@golchine_sher
فجر یعنی لالهی پرپر شده
فجر یعنی نخلها بی سر شده
فجر یعنی دل به هر طوفان دهی
فجر یعنی پای پرچم جان دهی
فجر یعنی انقلاب سنگ ها
سربلندی از پس ِ نیرنگها
فجر یعنی گوش بر فرمان شدن
قطره قطره آمدن، باران شدن
فجر یعنی کربلا، یعنی حسین
فجر یعنی باور پیر خمین
باور اندیشه های پاک او
پیروان عاشق و چالاک او
فجر یعنی زنده ای اما شهید
تا همانجا که سلیمانی رسید
فجر یعنی عهد و پیمان با ولی
نور ایمانی ز ذات منجلی
فجر در این خاک صد آلاله داد
پای پرچم خون صد دلداده داد
فجر چون خون در وطن جریان گرفت
تا نهال انقلابش جان گرفت
سوز سرما بود تا آمد نگار
ماه بهمن گشت چون اوج بهار
فجر یعنی فصل کوچ مارها
فصل تار و ماری کفتارها
فجر فصل رویش سردارهاست
فصل پاک غرش مختارهاست
فصل سرخ رفتن جان برکفان
فصل سبز مهدی صاحب زمان
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
رد خونی تازه دنیا را کند بیزارتر
رفتن فرمانده، لشکر را کند هوشیارتر
گرگ را وقتی مدارا کرد دنیا می شود
در میان دشتها از قبل هم خونخوارتر
زخم را دارو زدن عقل است، ورنه عاقبت
غدهی چرکین شود هر روز هم بیمارتر
تیغ بران است حزب الله بر سگهای هار
هر که را کشتند، حزب الله شد بیدارتر
روح نصرالله و قاسم بود هم پیمان قدس
خون آنها کار صهیون را کند دشوارتر
هر کجا فرماندهی سیمرغ شد پرواز کرد
لشکر عمارها شد عاشق و دلدارتر
غزه شد ویرانه اما مردمش در اقتدار
مقتداشان حیدراست از پیش هم معمارتر
منتقم می آید آخر تا ظهورش راه نیست
اوست در این قافله از هر کسی مختارتر
#انا_علی_العهد
#سید_حسن_نصرالله
#سید_مقاومت
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
#عضوکانال
@golchine_sher
شد آسمان، غرق تو بانوی کرامت
تو آمدی شد سبز، دامان امامت
تو آمدی تا پاک، تا معصومه باشی
تا با تو رنگ عاشقی گیرد نجابت
ای ابر پاک مهربانی در دل دشت
بر ما ببار از عشق، باران شفاعت
هر دل که با مهرِ تو پیمان بست بی شک
یابد ز نور گوهرت، راهِ سعادت
خورشیدِ فضل و ماهِ عصمت، به قدومت
داده جهان را حضرت صادق بشارت
فرزند زهرایی و همنام عزیزش
در لامکان سرّی بُوَد در این شباهت
تو خواهرِ خورشید، تو اُخت الرضایی
هر حاجتی با نام تو گردد اجابت
قم، با تو لبریز از نسیمِ آسمانی
هر گوشه میتابد ز تو نور رسالت
بر زائران و عاشقان بارگاهت
باهر نگاهی می فشانی نورِ رحمت
تا دامنِ سادات، گیرد فیضِ باقی
جاوید باشی در دلِ اهلِ ارادت
تو چشمهی پاکی، تو دریای زلالی
شد باغ با عطر حضورت پر طراوت
در هر دلی باشد هوای دیدنِ تو
هر دیده میجوید تو را تا بینهایت
ای روح ایمان، گوهر دردانه ی قم
محشر به پا کرده است انوار جمالت
بانوی امیدی، تویی سرچشمه ی عشق
معصومه ای آری، علمدار طهارت
بیت غزل افتاد چون وقت *خزان* شد
زیباست پایان رسالت با شهادت
#ولادت_حضرت_معصومه
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
#امام_رضا_ع
در روزِ نور، آینه در لامکان شکفت
خورشید از آسمان خراسان عیان شکفت
چون کعبه و مدینه ز خورشید پُر شدند
پس در زمین، رضای خدا بیامان شکفت
طوبی ز شوق، رد قدمهای او گرفت
چشمی که دید گنبد زر، بیگمان شکفت
عاشق رسید و با دل و جانش سلام داد
باران اشک آمد و از عمق جان شکفت
آن جا که خاک پایِ زوارش طلا شود
دستان مهربان رضا از نهان شکفت
کو کمترین نسیم، لب غنچه وا کند؟
جایی که غنچه از نفس باغبان شکفت
میلاد آن رئوف ترین شاه عالم است
باران شوق، در نفس عاشقان شکفت
#میلاد_امام_رضا
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
خادم الشمس! شبی قامت تو پنهان شد
آهوی خسته دلی کنج حرم مهمان شد
رفتی و روضهی تکرار تو در جنگل سوخت
دشت تاریک و دل شهر پر از طوفان شد
رفتی و آینهها بیخبر از نور شدند
قلب خونین وطن، یک شبه در طغیان شد
هر گل سرخ به یادت غزلی تازه سرود
ابر دلگیر شد و چشم همه باران شد
قصهات مانده در اندیشهی تاریخ به جا
یاد لبخند تو تفسیر تب وجدان شد
سیل غم آمد و در کوچه خیابان جاری
باز گم گشت عزیزی و جهان کنعان شد
#شهید_رئیسی
#شهید_خدمت
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
مرد طوفانهای رعدآسا، خمینی کبیر
صخرهی تنهای پا بر جا، خمینی کبیر
ازدحام موجها تفسیر اقیانوس بود
ناخدای کشتی معنا، خمینی کبیر
در تهاجمهای خونین سیاهیهای شب
خالق منشور یک رویا، خمینی کبیر
بین آتشبار دولتهای استعمارگر
ذوالفقار بارش فتوا، خمینی کبیر
رودها با نام او دریا شد و او باز داد
جرات طغیان به این دریا، خمینی کبیر
کوچه کوچه قلبها را زنده کرد
بود او فرزندی از زهرا، خمینی کبیر
در دل دنیای استبدادها شد باعث
انقلابی پاک و بی همتا، خمینی کبیر
#امام_خمینی
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
آمد نسیم صبح، وَ شوق سحر رسید
از شانههای لاله به ایران، ظفر رسید
تابوت گل به موج شهامت روانه شد
خورشید مات مانده و وقت سفر رسید
وقت سفر به وقت عزا و محرم است
فریاد عاشقانه به خون جگر رسید
ای کاروان عشق! به وقت وداع تلخ
در چشم پاک مردم ایران شرر رسید
ای قلهدار غیرت و ایثار! ای شهید!
ایران به نامت از شبغم تا سحر رسید
رودیم و خون ماست زبان بلاغتت
آیینهدار صبر تو هر چشمِ تر رسید
دنیا نشسته محو شکوه نگاه تو
تاریخ از این حضور، به فصل دگر رسید
بر شانههای ملت ایران، وقار توست
داغت چراغ صبر شد و پر ثمر رسید
آفاق خسته منتظر صبح مهدی است
روزی که عطر یاس به این رهگذر رسید
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
#لبیک_یا_حسین
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
@golchine_sher
زخم است به جانِ هر خیابان، غزه!
داغ است به قامتی پریشان، غزه!
نان نیست، نه آب، جز غبار آتش
فریاد دل است در بیابان، غزه!
چشمش شده خون و حرملهها خندان
آری، شده کربلای دوران، غزه!
آغوش گرسنگی و حسرت باز است
اشک است به سفره، نالهباران، غزه!
کودک، به نگاه نافذش میگوید:
«امروز کجاست مرد میدان؟ غزه!»
هر شب به دعا سری به بالین دارد
لبهاش پر از حدیث و عرفان، غزه!
هر سنگ، به ناله میکند زمزمه ای
«عجل الولیک َ …» به طوفان، غزه!
ای کاش بیایی و ببینی امروز
در غربت خویش مانده بی جان، غزه
ای منتقم زمان! بیا و دستی
بر چهره کش از غبار ویران، غزه!
با گام تو صبح میرسد با لبخند
ای نور! بتاب از شب ِ پایان، غزه!
#امام_زمان
#فلسطین
#غزه
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
#عضوکانال
@golchine_sher
خرابهی روضهخوان
در دلِ ویرانههای شام، آهی بود و بس
گوشهای از آسمان، خیره نگاهی بود و بس
دختری زخمیِ خار و داغ بابا بر دلش
در دل شب، بیپناهی، بیپناهی بود و بس
گریه میکرد و خرابه، روضهخوان قامتش
در گلویش نالهی سردی، گواهی بود و بس
خاک، بستر گشت و سنگی آشنای اشک شد
زندگی در چشم او تصویرِ چاهی بود و بس
گاه میخندید با یادِ رُخِ بابای خویش
گاه تنها بغضحسرت، تکیهگاهی بود و بس
نالهی او، نغمهی بیمرزِ هر آیینه شد
خاک شام از اشک او آیینهگاهی بود و بس
کودکی رنجور و نالان، آسمانی شد ولی
مرقدشدرچشمدنیا، خاکِ راهی بود و بس
#اربعین
#امام_حسین
#شهادت_حضرت_رقیه
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
#عضوکانال
@golchine_sher