eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از کریمان سنگ می‌خواهیم ما، زر می‌رسد در حرم از آنچه می‌خواهیم بهتر می‌رسد لطف و احسان کریمان را شمردن مشکل است وقت احسان، پشت آن احسان دیگر می‌رسد اى که دستت می‌رسد کارى کنى، کارى بکن عمر دارد می‌رود، دارد اجل سر می‌رسد در طلب خوب است حاجات مکرر داشتن وقتی از این ناحیه دارد مکرر می‌رسد شب به شب در می‌زنم، چون در زدن مال من است دست سائل‌ها فقط تا حلقۀ در می‌رسد گر به ما کم می‌رسد از خصلت کم‌بینى است ورنه دارد ده برابر ده برابر می‌رسد من فقط یک نوکرم، کار خودم را می‌کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می‌رسد خادمان آنقدر بى اصل و نسب هم نیستند نسبت ما یا به فضه یا به قنبر می‌رسد فقر آمد می‌رود ایمان، ولى پیش شما می‌شود ایمان من فقرى که از در می‌رسد رزق در بین الطلوعین است، بین طوس و قم رزق از دو سفرۀ موسى بن جعفر می‌رسد هم به زیر دِیْن قم، هم زیر دِیْن مشهدم گه به داد من برادر، گاه خواهر می‌رسد فاطمه را خواستم، معصومه را زائر شدم فیض قبر مادرى از قبر دختر می‌رسد پیش تو محتاج‌ها در حال رفت و آمدند تا که آهو می‌رود، پشتش کبوتر می‌رسد :: پابرهنه می‌دوید و می‌دوید و می‌دوید زودتر از شمر آیا به برادر……..؟ @golchine_sher
از افقهای دور آمده است سمت جغرافیای چشمانت آبرو دست و پا کند خورشید تا که باشد بجای چشمانت روی شانه گذاشتم حالا آرزوهای ناتمامم را تا کمی قد بلند تر بشود بشنوی بغض داستانم را السلام علیک حضرت آب پر زدم تا غروب عاشورا نم نم واژه های بارانی حس خوب شروع یک رویا زیر قبه نشسته ام حالا تا که در آسمان قدم بزنم آب و جارو کنم وجودم را از گناه گذشته دم بزنم حاجتم را روا مکن اما توبه ام را دوباره میشکنم تا که عمری بیاید و برود روسیاهیِ چادری که منم رسم همسایگی نمی دانیم ناممان ظاهرا مسلمان است وای بر روزگارمان وقتی یک نفر اوج حاجتش نان است □□□□□ با نگاهت دوباره نوشیدم از همان چای تازه دم هایت از سکوت فرات برگشتم سمت فیروزه ی قدم هایت هیچ کس گم نمیشود اینجا کهکشانها همیشه بیدارند در زلالی صحنتان جاریست اشکهایی که نور می کارند دست ها سمت سایه ی خورشید چشم ها غرق التماس دعاست شک نکن در طواف آینه ها خانه ی دوم خدا اینجاست.. @golchine_sher
بارها با آن که توفیق زیارت داشتم در دل درمانده اما باز حسرت داشتم گرچه عمری من نمک گیر قمم، فرقی نداشت حس من این است در مشهد اقامت داشتم با هم از پرواز می گفتیم روی گنبدت کاش با بچه کبوترها رفاقت داشتم مادرم پیغام داده دست خالی برنگرد مادرم تنها خبر دارد که حاجت داشتم شعر را روی بلیت خود نوشتم، ای عزیز! در ضریح انداختم آنچه بضاعت داشتم باید از هر خادمت کسب حلالیت کنم تا تو را پیدا کنم، هر صبح زحمت داشتم @golchine_sher
مثل یک بچه کبوتر که به او بسته دخیل روی فرش حرمش کاش دمی بنشینیم @golchine_sher