eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم بود و حرم بود وامامم بود و تنهایی حرم كعبه،حرم قبله،عجب احرام زیبایی سه کنج دنج یک حجره تماشا داشت اوج او دلم را کرد اقیانوس موسیقی موج او دو رکعت گریه سر کردم،دو رکعت خاک گل کردم دو رکعت با تمام سنگهایش درد دل کردم لباس اشک آماده،سرم از شرم افتاده تمام سنگ فرش او برایم مهر و سجاده زیارت نامه میخواندم،دلم گرم زیارت شد نگاهم خورد بر قبرش-نمیدانم-جسارت شد؟ به پای پنجره فولاد دل روی دل افتاده گذار کشتی طوفان زده بر ساحل افتاده نفس پشت نفس ، ایوان به ایوان سیر میکردم دلم را پر ز عشق او، تهي از غير میکردم تمام صحن هارا مست بوی عود میدیدم پریدم ناگهان از خواب، رویا بود میدیدم دوباره چشم را بستم،دوباره جستجو کردم تمام خواب را از رد پا تا صحن بو کردم بیا پیراهنم بو کن ، هنوز عطر حرم دارد فقط ایوان و سقاخانه و یک صحن کم دارد دلم آهو ، دلم از او ، دلم مشغول گفتگو بزن نی زن بنام او ، بگو یا ضامن آهو کبوترهای نامه بر هزاران دل به پا بسته شکسته خسته می آیند پابوس تو پیوسته پرو بالی به دل دادم کبوتر شد پرید آقا به پايش نامه اي بستم به سويت پركشيد آقا به سبك مردم تهران،به سبك كوچه بازاري نوشتم دوستت دارم،نوشتم دوستم داري؟ دلم خورشید می خواهد،هوای گنبدت کرده دوباره نور میبیند،هوای مشهدت کرده کبوتر وار می آیم ، به آب و دانه ای دلخوش عطش دیده ترک خورده به سقاخانه ای دلخوش برایت شورمیخوانم چه شیرین است نام تو نمیخواهم رهایی را عجب دامیست دام تو بیابان های تو لبریز از آهو شده ضامن کلاغ از لطف چشمان ملیحت قو شده ضامن ز گوشه چشم تو شیر از میان پرده اش پا شد دو چشم آهو از وقتی به تو افتاد زیبا شد زليخاي تو يوسفها و مجنون تو ليلاها غلام حلقه در گوش شما هستند مولاها نميخواهم،نميخواهم،نميخواهم، نميخواهم به غير از تو كسي را لحظه مرگم نميخواهم @golchine_sher
عشق یعنی تپشِ این دل بارانی من لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من و خدا خواست که از دست تو درمان برسد خواست تا عطر علی، تا به خراسان برسد یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره‌ها چه خبرها که رسید از دل این پنجره‌ها یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم به هوای دلِ پاکِ تو به دریا بزنم عشق یعنی بشوم آهوی آواره‌ی تو بدهم دل به صدایِ خوشِ نقاره‌ی تو عشق یعنی به هوایت، گذر از دامن و دشت عشق در شوق سلامی‌ست، سرِ ساعت هشت عشق در قلب قطاری‌ست که از قم برسد در نمازی‌ست که تا رکعت هشتم برسد @golchine_sher
من که با گرد و غبارت هم برابر نیستم از همه کمتر منم، از هیچ کس سَر نیستم زائرانت جای خود...، حتی به کفترهای تو_ غبطه خواهم خورد، حالا که کبوتر نیستم من اگر یک لحظه هم جز خانه‌ات جایی روم مادرم شیرش حرامم باد...، نوکر نیستم من برای استلام کعبه‌ات در نوبتم یک نگاهی به تَهِ صف کن، من آخر نیستم قایق بی بادبانم رویِ موجِ زائران هیچ جایی بهتر از اینجا شناور نیستم از ضریح تو گلابِ ناب می‌جوشد فقط تا که عطرآگین شوم دنبال قَمصَر نیستم میهمانت هستم آقا جان، "بفرمایی" بگو تا ببینی "داخلم"، دیگر دَمِ در نیستم تا که دیدم یک فلج بر روی پایش ایستاد غبطه خوردم که چرا من مبتلاتر نیستم هر کسی که دید وضعم را به حالم گریه کرد فکر می‌کردم که دیگر گریه‌آور نیستم پنجره فولادی‌ام کن که شفا لازم شدم من مریضم گرچه اصلا بین بستر نیستم @golchine_sher
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم گر بنا باشد که از چشمت بیفتم لحظه‌ای روز و شب در سجده هم باشم مسلمان نیستم هر چه پیش آید، خوش‌آید در مسیر مشهدت درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم من خودم را می‌شناسنم، سست پیمان نیستم کاش آغازِ تمامِ صبح‌هایم با تو بود... حسرتش را می‌خورم اهل خراسان نیستم @golchine_sher
به جز تصویر صحن تو مگر مفهوم زیبا چیست اگر فرش حریمت نیست دیگر فرش دیبا چیست میان چشم های زائرانت موج میزد شوق نمیدانم بدون شوق تو تکلیف دریا چیست؟ نشستم صبح تا شب روبروی گنبدت شاید بفهمم علت پیدایش امروز و فردا چیست؟ هنوز از صحن تو بیرون نرفته سخت دلتنگم بدون دردسر فهمیده ام روز مبادا چیست غبار فرشهایت را شبی پیغمبری می‌برد و میدانست خادم، راز اعجاز مسیحا چیست @golchine_sher
هر کسی آمده مأیوس نرفت است نا امید از حرمِ طوس نرفت است لذّت از زندگیِ خویش نَبُرده آن که یکبار به پابوس نرفت است به ضریحِ تو زدم بوسه هنوزم طعمِ شیرینیِ آن بوس نرفت است هیچ جا جز حَرَمَت شاه خراسان زائرت سجده ی مخصوص نرفت است لحظه ی تلخِ خداحافظی از تو... مثلِ یک وحشتِ کابوس نرفت است باز شب ، خوابِ حرم دید کسی که صبح ها... می خورد افسوس نرفت است @golchine_sher
دوباره عرض‌‌ ِادب، عرض‌ ِاحترام از دور دوباره قسمت ما می‌شود "سلام از دور" سلام حضرت سلطان، مرا نمی‌طلبی؟ ببین چقدر فرستاده‌ام پیام از دور... منی که دست به‌سینه گذاشتم هرصبح، سلام داده‌ام از روی پشت‌ِبام، از دور! اویس نیستم، اما نسیم رحمتِ تو همیشه درد مرا داده التیام از دور نگاه نافذ تو آهوی خیالِ مرا به یک اشاره‌ی کوتاه کرده رام از دور به‌رغم فاصله، گلدسته‌های تو انداخت کبوترِ دلِ تنگ مرا به دام از دور دلم هواییِ دیدارِ توست از نزدیک... اگرچه لطف‌ِ تو بوده‌ست مستدام از دور @golchine_sher
این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید دارو؟ نه ! در این برگه دارو خانه بنویسید مشهد- حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد جای مُسکّن هم برایم دانه بنویسید این بغض ها جای خودش آقا برای من اشک روان تا ناودان چانه بنویسید روزی دو ساعت آه، پشت پنجره فولاد لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید نامم درون لیست باشد هرچه که باشد زائر اگر که نیستم دیوانه بنویسید “این جاست داروخانه ی تضمینی عالم” این جمله را بالای سقاخانه بنویسید هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید تا مستی از حد بگذرد در مجلس مستان این شعر را روی لب پیمانه بنویسید @golchine_sher
چرخاند سمت گنبدت چشم ترَش را انداخت فوراً با ادب پایین سرش را از دارِ دنیا یک نفر مانده برایش آورده پابوسَت امید آخرش را بر ویلچر زل زد به ایوانِ تو! می‌دید- با حالِ حسرت زائرِ دور و برَش را پیچید بغضش را چنان همراهِ چادر فهمید سقّاخانه حالِ مضطرش را محض شفا رفت و برایش آب آورد «یا ضامن آهو» شنید و باورش را- بر پرچم سبزت گره زد زیر لب گفت: آقا ضمانت کن تبِ شعله ورش را بیتاب در گوشش زیاتنامه خواند و... گاهی نوازش کرد دستِ لاغرش را می‌دانم آخر این جوان در صحن کوثر می‌گیرد از دستت شفایِ مادرش را! @golchine_sher
دنیا چه می‌فهمد که ما یک‌گوشه از مشهد دارالشفایِ دردهایِ بی دوا داریم @golchine_sher
به جز سمت خراسانش نمی دوزم نگاهم را که پیدا کرده ام بالطفش از بیراهه راهم را همیشه سائل دربار خورشید خراسانم چرا ؟ چون کرده روشن بانگاهی خانقاهم را دخیل پنجره فولاد اویم چونکه می دانم خریدار است او هم چون خدایش اشک و آهم را به آهنگ خوش نقاره می گیرم وضو زیرا در این درگاه می بینم مسیرقبله گاهم را خطا کارم به درگاه خدا و از تو می خواهم ضمانت کن مرا تا که خدا بخشد گناهم را به دنیا بیرق سبزت پناهم داده آقاجان نگیری در قیامت هم به لطفت این پناهم را شکفته می شود هرصبح تاچشمم به درگاهت معطّر می کنم با یک سلامی صبحگاهم را @golchine_sher
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمی‌کند جز با ضریح پاک تو صحبت نمی‌کند شاید هنوز بنده‌ی خاکم که گنبدت من را به آستان تو دعوت نمی‌کند مولا نگو که این پر و بال شکسته را باران مرهم تو شفاعت نمی‌کند دیگر کبوتر دل من آب و دانه را جز با کبوتران تو قسمت نمی‌کند آخر بدون مرحمت چشم‌های تو این خسته را خدا هم اجابت نمی‌کند خواندی مرا، وگرنه بدون اشاره‌ات قلبم چنین هوای زیارت نمی‌کند @golchine_sher
خود را کبوتر حرمش فرض می‌کنم هرگز ندیده‌ام ز خودم خوش‌خیال‌تر @golchine_sher
با روی گشاده آمده تا مشهد دل را به تو داده آمده تا مشهد   آن‌کس که فلج بود و شفایش دادی... با پای پیاده آمده تا مشهد @golchine_sher
 دست وپا هر کس درامواج بلا گم می کند رو به سوی ساحل دریای هشتم می کند بی گمان دارد دو حالت دل به هنگام ورود بال در می آورد یا دست و پا گم می کند چهره ی عشاق در این بزم جور  دیگری است چشم گریان است اما لب تبسم می کند دستها را بر در و دیوار وبر رومی کشد زائر این آستان  اینسان تیمم می کند مست این میخانه با یک جرعه بارش بار نیست کم  نمیخواهد دلش رو جانب خم می کند صحن جامع وقت باران جمع یاران دیدنی است نامت این  مجموعه  را غرق ترنم می کند صبحدم خورشید بربام توای شمس الشموس خویش را چون شعله ای کوچک تجسم می کند بر فراز آسمان این دستها گلدسته نیست پیر مردی با رضا دارد  تکلم می کند خوش به حال زائری که بعد مشهد با خلوص رو به سوی آستان بانوی قم می کند @golchine_sher
آسمان غرق تمناست خدا می داند گنبدش گنبد خضراست خدا می داند گفت پیغمبر اسلام(ص) رضا(ع) مثل من است خواهرش ثانی زهر است خدا می داند حوض فیروزه ای و آبی سقا خانه کوثر حضرت زهر است خدا می داند برطرف می شود اینجا غم تو ای سائل این سخن گفته موسی ست خدا می داند دست بر گیر به دامان کریمانه‌ی او لطف او شاخه طوبی ست خدا می داند کودک و پیر و جوان، عاشق و دلداده او کرمش شامل دنیاست خدا می داند هر که در طوس زیارت کند این آقا را جای او جنت اعلا ست خدا می داند @golchine_sher
در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آنقدر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناه بی‌پناهان در خراسان است @golchine_sher
رسیدم دوباره به درگاه شاهی چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی... سلام ای غریبی که در صبح محشر ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی... شلوغ است دورت ولی شد فراهم عجب خلوتی، خلوت دل‌بخواهی چو آیینه از بس که دل‌نازکی تو توان تا حریمت رسیدن به آهی تو آیینه آیینه، نوری و نوری تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟ عجب کسر شأنی عجب اشتباهی که مهر است در محضرت مرده‌ شمعی که ماه است پیش رخت روسیاهی گرفته‌ست خورشید اذن دمیدن ز نقاره‌خانه دم هر پگاهی تویی شرط توحید و بی‌تو یقیناً همه نیست توحید جز لاالهی اگر ابر لطفت به محشر ببارد نماند ثوابی نماند گناهی به لطف تو کاه ثواب است کوهی به بذل تو کوه گناه است کاهی لب درۀ نفس لغزیده پایم نگه دار دست مرا با نگاهی منم آن گنهکار امیدواری که دارد ز لطف تو پشت و پناهی ندانم چگونه برآیم ز شکرش اگر راه دادی مرا گاه‌گاهی الهی مرا از حریمش مکن دور مرا از حریمش مکن دور الهی @golchine_sher
شنیدم فاصله ها دارن به مقصد می رسن همه ی مسافرا دارن به مشهد می رسن دارن از راه می رسن یکی یکی مسافرا تا حرم چیزی نمونده، خوش به حال زائرا خوش به حال زائری که اولین بار اومده دلشو نذر حرم کرده، پی یار اومده عکس گنبد توی آیینه ی اشکاش جاریه داره دل دل می کنه، منتظر دلداریه دستشو رو سینه برد، عرض ارادت بکنه درد دل زیاد داره، می خواد که خلوت بکنه اشکاشو پاک می کنه، اما یه بغض بی صدا می گه یا امام رضا، امام رضا، امام رضا @golchine_sher
دیوانه و حیران تواَم حضرت ضامن من دست به دامان توام حضرت ضامن یک عمر کبوتر شده سرگشته‌‌ی عالم دلداده‌ی ایوان توام حضرت ضامن عالم همه مدهوش زر و زیور خویشند من زار و پریشان توام حضرت ضامن چشمان امیدم همه شب خیره به دشت است آهوی بیابان توام حضرت ضامن رحمی به دل خسته‌ی آهوی رمیده عمریست که گریان توام حضرت ضامن قلبم شده چون دشت ترک خورده که عمری در حسرت باران توام حضرت ضامن هرچند میان همه گل های شقایق من خار گلستان توام حضرت ضامن شرمنده که با بار گناهان فراوان زنجیر به دستان توام حضرت ضامن کافر چو بخوانند مرا باک ندارم من تازه مسلمان توام حضرت ضامن @golchine_sher
بارها با آن که توفیق زیارت داشتم در دل درمانده اما باز حسرت داشتم گرچه عمری من نمک گیر قمم، فرقی نداشت حس من این است در مشهد اقامت داشتم با هم از پرواز می گفتیم روی گنبدت کاش با بچه کبوترها رفاقت داشتم مادرم پیغام داده دست خالی برنگرد مادرم تنها خبر دارد که حاجت داشتم شعر را روی بلیت خود نوشتم، ای عزیز! در ضریح انداختم آنچه بضاعت داشتم باید از هر خادمت کسب حلالیت کنم تا تو را پیدا کنم، هر صبح زحمت داشتم @golchine_sher
ای کاش به گوش جان رسد لحن شما از روز ازل بود دلم رهن شما فهمید شما ضامن آهو شده اید آهوی دلم دوید تا صحن شما @golchine_sher
بارالها صد مَلَک امشب به ما مامور کن قلب عشاق علی موسی الرضا مسرور کن تا دوباره بشکند بت های عالم را خدا ! باز ابراهیم را از شر آتش دور کن @golchine_sher