نگاهم بر خط درب خروجی حرم تا ماند
دلم بین ضریح باصفایش قفل شد جا ماند
دوچشمم تار شد هربار دیدم حشر نا پیدا
دهانم بازگردید از شکوهش بیشتر وا ماند
قدم هی خواستم هر بار سوی خانه بردارم
که حس تازهای برگشتنم لنگید و از پا ماند
چه باید کرد هنگامی که عقل و عشق درگیر است
نمیدانی که باز آیی به دنیا یا به معنا ماند
سبک گردیده است انگار دوش پرگناه من
چه شد؟ یعنی تمام آن همه سنگینی آیا ماند؟
حضور لشکر انبوه در سرداب را دیدم
ولی انگار صاحب امر خیلی زود تنها ماند
ملامت کردن آدم برای زائری هرگز
که خود تنها شبی را در بهشت صحن مولا ماند
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
#اربعین
@golchine_sher
چه ذوقی میکند شاگردِ درکِ محضر صادق
دو زانوی ادب، دستی به سینه در برِ صادق
نیفتاده به قابی تا کنون این حجم دانشمند
به جز در قاب چشم صبح گاهِ سر درِ صادق
تمام روز و شب را جابر و هشام ها مست اند
از آن جامی که بر لب میبرند از باور صادق
مگر جا میشود در ظرف دل ها علم پیغمبر
به غیر از سینه ی پاک امام جعفرصادق
عبای دانش حیدر گشاد است بر تن دیگر
چه زیبا مینماید این ردا بر پیکر صادق
پیاپی در پیاپی گفته اند اصحاب دانایی
روا هرگز مباد انکار، فضل برتر صادق
به پاس آن که بالا کرد تعلیم اش درفش دین
خدا هم تاج مذهب را نهاده بر سر صادق
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
محو چشمانت که هنگام تماشا میشوم
این منِ گم گشته در آن لحظه پیدا میشوم
با نبودت، بستری ام، در امین آبادِ رَی
ناگهان با دیدنت از تخت خود پا میشوم
قطرهای از کلِ اقیانوس دنیا نیستم
با تو اما موجهای هرچه دریا میشوم
کمترم از نقطهی در نا کجای این جهان
دُور وقتی از کنارت ساعتی را میشوم
لشکری انبوه میبینم خودم را با شما
از زمان رفتنت یک مرد تنها میشوم
با خیالت شعر من چون پسته خندان میشود
شاعری از جنس رفسنجانِ اعلا میشوم
کوهی از دلدادگی گشتم که میخواهد ترا
در کجا این حجم از وابستگی جا میشوم؟
بَستهای بدجور داری میکشانی هر طرف
لا اقل در کوچهها کمتر! که رسوا میشوم
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
اگر کُفوِی در این عالم برای شاه دین باشد
پس از زهرای اطهر حضرت ام البنین باشد
نگردد جانشین هل اتی و کوثر و تطهیر
به غیر از آن که تمثیلی ز آیات مبین باشد
مقام مادری کردن نخواهد داشت بر زینب
مگر خود جزءی از خیر النساء عالمین باشد
به دربار امامت راه یابد شاه بانویی
که آگاه از مقامات امیر المؤمنین باشد
خدا حک میکند در لوح محفوظ اسم را اول
پس از آن در دل انگشترِ مولا نگین باشد
ولی را هست همسر از ازل تنها به آن شرطی
که در عشق ولایت غرق تا حق الیقین باشد
چه اقبالی که گردد هم سفر در کشتی مردی
که بام و عرشه اش همواره بر عرش برین باشد
به دنیا میتواند مادری ماه منیر آرد
که باشد آسمانی، بی تعلق با زمین باشد
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
تقدیم به حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
@golchine_sher
هیولا طعمِ جز خونِ تنِ انسان نمیفهمد
مبادا انتظاری داشت غیر از آن نمیفهمد
خرِ جفتک زنان در هرطرف این روزها صهیون
سگ هاری که هرگز منطق و برهان نمیفهمد
ملالی نیست مزدوری اگر آدم کشد دائم
برای اینکه آن بیچاره غیر از نان نمیفهمد
نشد تا بگذرد از کوچهی احساس اهریمن
غم کشتار دسته جمع را شیطان نمیفهمد
به گوش دیو بیگانهاست آه و ضجه ی کابل
چه درد سوزناکی میکشد «کرمان» نمیفهمد
ازین که کاخ ظلم از تکه های کودک غزه
به سرعت میشود روی سرش ویران نمیفهمد
به وهم خام میکاهد سپاه حضرت مهدی (عج)
سلیمانی فراوان است! در ایران نمیفهمد
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
بهاری نیست در پاییز زرد آزگار ما
بگو گردیدهای ردّ نشانی از بهار ما
گمانم مهر از ما، در دل خورشید نا پیداست
که میچرخد تمام عمر بیرون از مدار ما
نوید صیحههای آمدن هرچند میپیچد
به سرعت میدود چون اسب وحشی از کنار ما
صدای پای آب از برکه های دور میآید
ولی خشکیده حتی قطره قطره آبشار ما
اگرچه فصل ها نو میشوند و سالها تکرار
و اما کهنهتر امسال هست از سال پار ما
چنان شلاق مفتی کارگر افتاده بر لاله
گمانم نشکفد زین پس گل سرخ مزار ما
هوای کشورما برگ ریز برج آبانی است
نشد اردیبهشتی رنگ، روزی کوهسار ما
مگر این بار برگیرد پس از سرمای اسفندی
رخِ گرمای نوروزی کمی هم روزگار ما!
شود در باغ تفتیده زلال تازهی جاری
بشوید دانه دانه خون دلهای انار ما
ببیند چشم ناگاه ایستگاه انتظاری را
توقف روی خط آرزو کرده قطار ما
#سید_اعلا_امیری
#شاعر_افغانستان
@golchine_sher
بنی صهیون که میدیدند تنها برج خیبر را
کنون دیدند بازوهای قدرتمند حیدر را
مگر پرچم نبود این سال ها بر دوش فرزندی؟
که مرحب نیمه شد تاپا، پدر چون تیغ زد سر را
و بعد از یک هزار و چند سال از قلعهی سینا
به بیرون آورد بازم علی از پاشنه در را
شناسانده فراوان قوم دشمن را به ما قرآن
همانهایی که آزردند در هر جا پیمبر را
چه فرقی میکند بِن عبدَود، باراک و بنیامین
هر آنجایی که کرده ذوالفقاری قصد کافر را
پیامی داشت، غرش نه! صدای آرش و زلزال
ازین پس در خیالت دفن باید خبط دیگر را
تعهد کرد آن شب بر فراز کربلا سجیل
و هم با مسجد الاقصی که کوبد مشت آخر را
#سید_اعلا_امیری
#شاعر_افغانستانی
#عضوکانال
@golchine_sher
چه ذوقی میکند شاگردِ درکِ محضر صادق
دوزانوی ادب، دستی به سینه در برِ صادق
نیفتاده به قابی تا کنون این حجم دانشمند
که افتاده به قاب صبح گاهِ سر درِ صادق
تمام روز و شب را جابر و هشام ها مست اند
ازآن جامی که بر لب میبرند از باور صادق
مگر جا میشود در ظرف دل ها علم پیغمبر
به غیر از سینه ی پاک امام جعفرصادق
عبای دانش حیدر نیاید بر تنی دیگر
چه زیبا مینماید این ردا بر پیکر صادق
پیاپی در پیاپی گفته اند اصحاب دانایی
روا هرگز مباد انکار، فضل برتر صادق
به پاس آن که بالا کرد تعلیم اش درفش دین
خدا هم تاج مذهب را نهاده بر سر صادق
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
با عرض تسلیت به رهبر معظم انقلاب اسلامی، ملت شهید پرور ایران و تمام مردم آزاده خواه جهان
این همه سیل که از ابر خراسان میریخت
اشک بودهاست که در اصل ز چشمان میریخت
پس عجب نیست که اینبار به روی مشهد
غصه بیش از همهی خطهی ایران میریخت
با خبر بود «رضا» صحن که میشد لبریز
حزنِ انبوه که در هیکل باران میریخت
آخرش درشب میلاد عجب قیمت یافت
گوهری دیده که در محضر سلطان میریخت
خاطرت هست که بر گونه فشاندی هربار؟
بعد از بین محاسن که به دامان میریخت
به گمانم که در آغوش «علی» افتاده ست
قطعه های بدن خسته که از جان میریخت
#سید_اعلا_امیری
#شاعر_افغانستانی
#عضوکانال
@golchine_sher
چگونه میشود امت بدون پیشوا باشد؟
پس از ختم رسول هرکس به حال خود رها باشد
چگونه کشتی رنج و تلاش عمر پیغمبر
بدون نا خدا در موج غرقاب بلا باشد
مگر دین میشود کامل، خدا افسانه میبافد؟
که جز حیدر و اولادش وصی مصطفی باشد
تماشا چهرهاش را با خزف کی میکند عاقل؟
اگر در محضر آینهی انسان نما باشد
ولایت بر زمین اعطا شود تنها به آن مردی
که در عرش برین منصوب، شاه لا فتی باشد
مباد هرگز هوای حکمرانی کردن گرگی
که شیر بیشه از روز ازل فرمانروا باشد
چنان پرچم که بالارفت تا هفت آسمان خُم
چه دستی میتواند روی دست مرتضی باشد!
مکانی را که مخصوص امیرالمومنین باشد
نشستن لحظهی از هرکسی در آن جفا باشد
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
چون هلال تازهی ماه محرم میشود
با تمام وسعتش دنیا پر از غم میشود
آه میگردد زمین با لایههای بیشمار
هفت بام آسمان انگار پرچم میشود
مینشیند بر رخ آینهها سنگِ غبار
چهرهی گل ناودان اشک شبنم میشود
قاصدک با بیرق تاریک میآرد خبر
ذره ذره تیره پوش فصل ماتم میشود
بس که سنگین است اندوه حسین فاطمه
شانهی هرقله زیر دیدنش خم میشود
میرسد در نینوا از راه وقتی کاروان
همسفر تا شام آخر اهل عالم میشود
راه میافتد فرشته سینه زن دور بهشت
نوحهخوان این سرا فرزند آدم میشود
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
نخستین درد
اگرچه همچنان اندوه ما مردم، فراوان است
اگرچه روزگار ما جماعت، نابسامان است
زمین نا مهربانی کرده گرچه سالها با ما
و دست آسمانها بر سر ما سنگ ریزان است
تمام پهنهی دنیا شده انگار بر ما تنگ
جهان با وستعش هرچند بر ما مثل زندان است
خبردارند «حال ما سبک بالان ساحلها»
که حال خاطر این روزهای ما پریشان است
چنین بیخانمانی داستان تلخ حالا نیست
بنای خانهی ما از زمان دور، ویران است
برای ما چه تفسیری مگر این زندگی دارد؟
که دریای دل هر لحظهی ما رو به طوفان است
نیازی نیست شرح ماجرای ناتمام ما
میان سینهها انبارِ صدها رازِ پنهان است
به رغم اینکه غمچون کوه روی شانههاداریم
نخستین درد ما اکنون نبود سرو لبنان است
به خون خواهی سید! تا ابد ثابت قدم هستیم
چه فرقی میکند لبنانی یا اهل خراسان است؟
سپس ما را اگر بیروتیان خوانند بیگانه
چه باکی هست وقتی پای مرز کفر و ایمان است
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
#شاعر_افغانستانی
به مناسبت شهادت سردار سرافراز خط مقدم جبهه جهان اسلام در مقابل صهیونیزم و استکبار- سید حسن نصرالله
@golchine_sher
مشت آخر
بنی صهیون که میدیدند تنها برج خیبر را
کنون دیدند بازوهای قدرتمند حیدر را
مگر پرچم نبود این سال ها بر دوش فرزندی؟
که مرحب نیمه شد تاپا، پدر چون تیغ زد سر را
و بعد از یک هزار و چند سال از قلعهی سینا
به بیرون آورد بازم علی از پاشنه در را
شناسانده فراوان قوم دشمن را به ما قرآن
همانهای که آزردند در هر جا پیمبر را
چه فرقی میکند بن عبدود، باراک و بنیامین
هر آنجایی که کرده ذوالفقاری قصد کافر را
پیامی داشت، غرش نه! صدای آرش و زلزال
ازین پس در خیالت دفن باید خبط دیگر را
تعهد کرد آن شب بر فراز کربلا سجیل
و هم با مسجد الاقصی که کوبد مشت آخر را
#سید_اعلا_امیری
#شاعر_افغانستانی
@golchine_sher