حس کرده بودم اتفاقی کوچک افتاده ست
بر روی دیواری خراشی اندک افتاده ست
حالا خودم را سخت در بند تو می بینم
دیواری از سنگم که رویش پیچک افتاده ست
آیا به جز تسلیم راه دیگری دارد؟
سرباز بی شاهی که در میدان تک افتاده ست
غیر از تو تصویری نه می خواهم نه می بینم
از چشم من دنیای بی تو بی شک افتاده ست
در نامه ای اقرار کردی عاشقی، حالا
در دست این دیوانه از تو مدرک افتاده ست
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
من مثلِ چای تلخ و تو شیرین شبیه قند
ما را خدا به نیت پیوند آفرید...
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
چگونه از تو بگویم به دیگری که بفهمد؟
برای اهل کلیسا اذان چه فایده دارد..؟
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
من مثلِ چای تلخ و تو شیرین شبیه قند
ما را خدا به نیت پیوند آفرید...
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم
یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم
تو در کنار منی عشق کار خود را کرد
رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم
نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت
نزول آیه ی لب های توست بر دهنم
تمام شهر به دنبال نام عطر منند
گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم
من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم
چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
سوال می کنی از حس من در آغوشت
به من بگو که چه حسی
تو در وطن داری؟
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم
یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم
تو در کنار منی عشق کار خود را کرد
رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم
نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت
نزول آیه ی لب های توست بر دهنم
تمام شهر به دنبال نام عطر منند
گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم
من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم
چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم...
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
بگو به آن که به قصد تو با تبر آمد
درخت عمر من اینقدرها تناور نیست
برای بغض علی وقت دیدنت چیزی
به قدر خندۀ تلخ تو گریهآور نیست
تویی که حضرت ایوب میخورد سوگند
به جز تو صبر کسی با خودت برابر نیست
چه زخمها که پس از زخمها نخواهی خورد
که نیست بار نخستین و بار آخر نیست
هنوز درد تو را روضهخوان نفهمیدهست
تویی که فاطمهای، اوج روضهات در نیست
#شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
تو نیستی، غزلم این میان چه فایده دارد؟
نشستنش به دل دیگران چه فایده دارد؟
چگونه از تو بگویم به دیگری که بفهمد؟
برای اهل کلیسا، اذان چه فایده دارد؟
نوشتهای که به کامم شود جهان و نگفتی
از این به بعد برایم جهان چه فایده دارد؟
جز این که آینهی دق شود برای پرنده
بدون بال و پرش، آسمان چه فایده دارد؟
به فرض اینکه بیایی دمی دوباره سراغم
نسیم و قایق بیبادبان... چه فایده دارد؟
درختیام که به حیرت دهان گشوده بگوید
تبر برای تو ای باغبان! چه فایده دارد...؟
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
نشسته ام که برای تو از زمانه بگویم
منی که زاده شدم شعر عاشقانه بگویم
عزا گرفته ام از اینکه باید آخر شعرم
از آن دمی که تو هم می شوی روانه بگویم
به غم نشسته چنان باورم که باید از این پس
به خنده های خودم بغض شادمانه بگویم
برای بی کسی ام بس همین که حرف دلم را
نشد برای کسی جز اثاث خانه بگویم
بمان، انار برایت شکسته ام که غمم را
به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم...
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
نشسته ام که برای تو از زمانه بگویم
منی که زاده شدم شعر عاشقانه بگویم
عزا گرفته ام از اینکه باید آخر شعرم
از آن دمی که تو هم می شوی روانه بگویم
به غم نشسته چنان باورم که باید از این پس
به خنده های خودم بغض شادمانه بگویم
برای بی کسی ام بس همین که حرف دلم را
نشد برای کسی جز اثاث خانه بگویم
بمان، انار برایت شکسته ام که غمم را
به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم...
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
هر چند زندگی همه اش با دعا گذشت
عمر من و تو بود که از هم جدا گذشت
گفتی هو البصیر که هی خود خوری کنم
یعنی خدا ندید که بر ما چه ها گذشت؟
چشمم به راه معجزه ای از خدا نبود
از رود نیل می شد اگر بی عصا گذشت
می خواستم نفس بکشم در هوای تو
دیدی چقدر زندگی ام بی هوا گذشت؟
خواهم گذشت من هم ازاین عشق عاقبت
قارون اگر به پند کسی از طلا گذشت
حافظ ندید خوشتر اگر از صدای عشق
بر ما که هر چه بود بدون صدا گذشت
بنشین کنار من دم آخر، فقط مرا
قدری بغل بگیر که کار از دوا گذشت
#محمد_رفیعی
@golchine_sher