eitaa logo
گلچین شعر
16.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
439 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
انگار انتظار به پایان نمی‌رسد داغ فراق یار به پایان نمی‌رسد پاییزها دو مرتبه تکرار می‌شوند این سال بی‌بهار به پایان نمی‌رسد باران عشق تا که نباری به هیچ وجه قحطی در این دیار به پایان نمی‌رسد خورشید پشت پرده غیبت طلوع کن چون بی تو شام تار به پایان نمی‌رسد سردرگم است بی تو زمان و عجیب نیست مرکب که بی سوار به پایان نمی‌رسد هر جمعه ندبه خوانده‌ام اما بدون تو این جمعه‌های زار به پایان نمی‌رسد عجّل فرج به روی لب و توشه‌ها سیاه هجران که با شعار به پایان نمی‌رسد @golchine_sher
خانه ات را دل مهیا کن که مهمان برسد بر دل شیعه دمیدند که جانان برسد خوش خبر باش صبا قبل ورود رمضان مهدی فاطمه در نیمه شعبان برسد @golchine_sher
تو ای حضور همیشه، نگار دیرینه تو ای صداقتِ محضِ جمال آیینه تو ای شمیم هوایت دلیل آرامش تو ای قشنگ ترین معنی طمأنینه تو ای ستاره دنباله دار هر شب ما همانکه مهرتو مهمان شده‌است در سینه همانکه دیده ندیده دل از کفِ ما برد ندیده دل به تو دادم، شبیه تهمینه دلی که جای تو باشد عجیب قیمتی است میان سینه به لطف تو گشته گنجینه قرار ما سر جایش هنوز منتظرم نشسته ام دم جاده، دوباره آدینه... @golchine_sher
ای آنکه گره خورده به عشقت جانم برگرد و قدم گذار بر چشمانم عمریست به رویِ هر چه نذرت کردم عجل لولیک الفرج میخوانم! @golchine_sher
می نویسم نگار می آید سبز پوشی سوار می آید از پس ابرهای بغض آلود بارشی بی قرار می آید بعد از این خشکسال‌ِ سرسبزی چشم نرگس خمار می آید چون رسد شر به اوج بی شرمی صالح گلعذار می آید می شود سبز ، دامن امید موسم نوبهار می آید بعد ِ نفرت ، نگاه مهرانگیز باغ ایمان به بار می آید از ستیغ کبود برف آلود چشمه و آبشار می آید می نویسم به بالهای غزل این بشارت که یار می آید می شکوفد شکوفه های سپید نغمه های هَزار می آید می نویسم دوباره با احساس وارث ذوالفقار می آید آینه دار ذات اقدس حق آن «وَلی» ، باوقار می آید هموطن از میان ظلم و بدی مرد با اقتدار می آید   @golchine_sher
می رسد پایان زمانی روزگار انتظار می‌شود آرام روزی سینه های بی قرار می رود سختی سرمای زمستان ، می شود... با قدوم حضرت صاحب زمان(عج) فصل بهار @golchine_sher
مژده ای اهل ولا نیمه ي شعبان آمد بوی عطر ختن و نرگس و ریحان آمد نرگس آورد بدنیا پسری فرخ روی که ز یمن قدمش دیده به حیران آمد @golchine_sher
۱ غروب خسته و دلگیر جمعه درون قاب دل،تصویر جمعه ز دنیا رفت پیر جمعه هایت جوان سابقت شد پیر جمعه ۲ گل نرگس فدای روی نازت شدم سرمست عطر دلنوازت تمام پرده ها با اشک افتاد نبردم ای عزیزم پی به رازت ۳ به ندبه گشته ام مشغول ای دوست کشیده انتظارت طول ای دوست به دنبال ظهورت هستم اما تو معلومی و من مجهول ای دوست ۴ گل نرگس ز دوری وای ای وای نگو دیگر صبوری،وای ای وای ز جور این جهان آخر بمانم بدون تو چه جوری ؟ وای وای ۵ بفرما تا که بارانی بگیرد درخت بی ثمر جانی بگیرد سر شوریده ی این بید مجنون به فرمان تو سامانی بگیرد ۶ درون جمع خود هستیم بی کس به فریاد دل بیچارگان رس دو چشم ما دو گلدان شد پر از خون قدمهای گلت کی می رسد پس؟ @golchine_sher
صدا زدیم که شاید صدایمان بکُند عنایتی به دلِ بی نوایمان بکُند نگاهِ ما همه بر آن نگاهِ نافذ اوست که تا ببیند و حاجت روایمان بکُند نشسته بر دلِ ما غصه ی نبودن او چه می شود که از این غم جدایمان بکُند از این تسلسلِ محدود و جاده ی مسدود کجاست بال و پری که رهایمان بکُند در انتظارِ وصالیم و زخمی از هجریم چه خوب اگر که بیاید دوایمان بکُند کجاست آنکه در این حال و وضع نا مطلوب دعا به سردیِ حال و هوایمان بکُند و دستِ تک تکِ ما را بگیرد و با عشق مسافرِ حرمِ کربلایمان بکُند اسیرِ این قفسِ پُر هوس شدیم ای کاش میانِ ذکرِ قنوتش دعایمان بکُن @golchine_sher
ستاره باز به دامان شب دويد، بيا سرشک شوق ز چشمان شب چکيد بيا فروغ نقره‌‏ای مه به گرد خيمهٔ شب کشيد هاله ‏ای از پرتو اميد، بيا نيامدی که شفق دامنی پر از خون داشت کنون که دست فلق جيب شب دريد، بيا ستاره، چشم به راه تو ماند تا دم صبح سحر دميد و شد از ديده ناپديد، بيا عروس چرخ، حرير فروغ خود برچيد افق دوباره بساط سپيده چيد، بيا بيا که قافله‏ ی شب ازين ديار گذشت سپيده سر زد و مهر از افق دميد، بيا نيامدی که دل من حديث شب میگفت کنون که قصه به پايان خود رسيد، بيا بيا که گوش دل من به کوچه کوچهٔ شوق صدای پای تو را بارها شنيد، بيا بيا که سير غزالان دشت خاطره‌‏ها هزار شور غزل، در من آفريد، بيا بيا بيا، که دل بيقرار (پروانه) به شوق روی تو از ديده سر کشيد، بيا (پروانه) @golchine_sher
غروبِ جمعه دلم بی جهت دچارِ غم است طبیب گفته که آثارِ دوری از یار است (کشاف) @golchine_sher
چو ز عارفان شنیدم ارنی و لن ترانی به طمع فتاد طبعم که نماید امتحانی دل از آنکه سر بر آرد به میان خیل سرها بسرود بیت نابی که بود ابوالمعانی ارنی نگویمت من که دلم بود هوایی به عتاب لن ترانی نبود مرا توانی چو گذشت سن و سالی نظرم به بیت افتاد به اسف به خویش گفتم که نموده ای جوانی نرسی به طور سینا چه به خویش خوش گمانی تو چه کار کرده ای تا که بگیریش نشانی برسی اگر به کویش چه به غیر حمد داری تو به او فقط ادب کن که گدای آستانی چو تویی فقیر و مسکین ارنی اگر بگوید نه لقا بود جوابش نه صدای آنچنانی ارنی کسی بگوید که به خویش دیده باشد که برش دری گشاید صنمی به میزبانی فقط عسکری سزایی که ز اوج روسیاهی به خدای خویش گویی أَلِعبدک الامانی @golchine_sher