و پشت میز نشستی و گریه میشومت...
هزار راه نرفته به جاده منتظرت...
نگاه می کنمت از ورای هرچه که بود...
نگات میکنم و عکسهای پشت سرت...
چقدر چای...چقدر شعر چه حکمت تلخی!!
چه سرنوشت غریبی زنی که پشت درت...
گره بزن به دلت عاشقانه هایم را...
گره بزن به لبانت به چشمهای ترت...
خدا نخواست ببینم تو را که پیش ازاین!!!
خدا نخواست ببوسم تو را فدای سرت...
چه جای تلخ وغریبی به راه هم خوردیم...
چقدر منتظرم تا نگاه منتظرت!!!
#سیده_سلیمه_موسوی
#عضوکانال
@golchine_sher
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانهزادی او کعبه میکند اقرار
دلِ شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب یداللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند...
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتیست ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند
#محمدعلی_مجاهدی
#علی_ولی_الله
@golchine_sher
مگر من چند نفرم
که این همه "تو"
هر شب
هجوم می آوری بر سرم؟!
#سید_طه_صداقت
@golchine_sher
دوباره زنده شدن، بيمِ جان نمیخواهد!
دُودِل نباش، جنون، امتحان نمیخواهد!
نترس! دستِ خودت را بهسوی چشمه ببر
که عمقِ بخشش او، ريسمان نمیخواهد!
نبند "روسری"ات را به وقتِ بوسه زدن
تنی به آب زدن "بادبان" نمیخواهد!
نبند روسریِ «آبیِ» خودت را! نه!
زمينهی تنِ تو «آسمان» نمیخواهد!
به من ببخش تنت را و «چشمِ» خويش ببند
نبردِ يکطرفه «ديدهبان» نمیخواهد!
کمی زمان بده تا سیر صورتت بکنم
ولی نه! درکِ تصور زمان نمیخواهد!
اگر که دستِ لطيفِ تو را برَنجاند
خمير کن! تنِ من استخوان نمیخواهد!
کدام مدعی «خانهخواه» و «خودخواه» است
که سيلِ عشقِ تو را «بیامان» نمیخواهد؟!
برای مست شدن، ديدنِ لبت کافیست
شرابِ جامدِ تو استکان نمیخواهد!!
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
بترس از منِ بیهمصدا، بترس از من!
که نیستم به کسی مبتلا، بترس از من!
اگرچه کنج قفس زخمی و زمینگیرم
عقاب تیزپرم، بیهوا بترس از من!
شبیه آه در آیینهها اثر دارم
شبیه آهِ در آیینهها بترس از من!
هزار بار سرم را به صخره کوبیدم
هنوز موّاجم، ناخدا بترس از من!
شرار صاعقهام، خشک و تر نمیدانم
الا غریبه، الا آشنا بترس از من!
به هر کجا بروی در پیات روان هستم
به هر کجا، به هر آن ناکجا بترس از من!
شبیه سد ترک خوردهام، مرا مشکن
بترس از این که نباشم، هلا، بترس از من!
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
سلام ای صبحِ فروردین ِ زیبا
غروب ِخوشه ی پروین ِ زیبا
بیا روز و شبم را عید گردان
بیا خورشیدِ عطر آگینِ زیبا!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دعای روز بیست و هفتم رمضان
🤲🌹🤲🌹🤲
خدایا چون شب قَدرَت فضیلت را عطایم کن
بگردان کارِ من آسان ز سختیها جدایم کن
گناه و بار سنگین را بریز از من خداوندا
پذیرا باش عذرم را، خودت دور از خطایم کن
#فاطمه_دستجردی
#عضوکانال
@golchine_sher
التماس دعای فرج🤲
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
دل سپردی و برای دگری یار شدی...
بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی..؟
بیتو اینجا خبری نیست بهجز غصه و درد
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی...
بودنت، پنجرهای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی...
عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی...
تو خودت خواستی از قصهی من پر بکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی...
حسرت یارِ تو بودن بهدلم ماند کهماند
آخرین خواستهام،قسمت اغیار شدی...
منکه در حد پرستش بهتو دلبسته شدم
من چهکردم که تو اینگونه جفاکار شدی..؟
پشت کردی بهمن ایناز غزالِ غزلم
شیر را پس زدی و طعمهی کفتار شدی...
مرگِ دل،نقطه ی آغاز فروپاشیهاست
حیف و صد حیف کهتو دیر خبردار شدی...
#حمیدرضا_گلشن
@golchine_sher
همین دقیقه، همین ساعت... آفتاب، درست
کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست
تو کنج باغچه، گلهای سرخ میچیدی...
پس از گذشتن یک سال، یادم است درست
ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است
کسی که بعد تو، یک لحظه از تو دست نشست
چقدر نامه نوشتم... دلم پر است چقدر
امید نیست به این شعرهای سادهی سست
دوباره نامهی من... شهر بیوفا شدهاست
چه خلوت است در این روزها ادارهی پست!
#نجمه_زارع
@golchine_sher
باید قلم از حضرت سلطان بنویسد شیرین تر از آن شاه خراسان بنویسد
از حاجت بارانی آن زائر خسته از پنجره فولاد رضا جان بنویسد
از کفتر چاهی به روی گنبدت اقا از حال و هوای دم ایوان بنویسد
از باب جوادت که مشرف شده شاعر از گریه ی با شوق دو چندان بنویسد
دستی به روی سینه و قدتا به کمر خم از عشق تو و مهر فراوان بنویسد
من مشهدی ام نام مرا کاش که یک بار در زمره ی یک زائر و مهمان بنویسد
باید که همه عمر قلم از تو بگوید باید که کماکان که کماکان بنویسد
تو ضامن آهو و قلم , شاعر دلتنگ باید که تو را شاه غریبان بنویسد
واشد گره از کار فرو بسته ی شاعر بگذار تو را حضرت باران بنویسد
#زینب_حسامی
#عضوکانال
@golchine_sher